#لُب گرایی انصراف از ظاهر #نیست.

#یادداشت_17
#سعید_خورشیدی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#جلسه_167
#حکمت_چیست؟
#حکیم_کیست؟

#لُب گرایی انصراف از ظاهر #نیست.
لُب گرایی ندیدن ظاهر #نیست.
لُب گرایی متوقف نشدن در ظاهر #است. ارتقای فهم از ظاهر #است.
لُب گرایی به ظاهرگرایی خدمت #میکند و او را از انحراف مصون می دارد.
لُب گرایی ظاهر را تجدید و بازآفرینی #میکند.
اصلا مگر لب و مغز بدون پوسته معنایی دارد ؟ مگر محتوا بدون قالب ممکن است ؟ ( نه ! )
کما اینکه #ظواهر هستند که گرای ارتقاهای معنایی رامیدهند و حد و مرزهای آن را معین میکنند.

نتیجه تابع اخس مقدمتین است!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_89
#جلسه_185

💠 نتیجه تابع اخس مقدمتین است!

☑️ #معرف_یادداشت: در بحث #توحید_بی_اثر_و_توحید_مؤثر به بحث #کارآمدی به عنوان یک قرینه برای سنجش ادعای توحید رسیدیم، در اینجا بحثی مطرح شد که در تعیین کارآمد بودن یا نبودن چه میزان می توان با جامعه غیر دینی به توافق و تفاهم رسید؟ چرا بعد از مطرح کردن کارآمدی اصرار می کنیم که از این به بعد یک بحث #درون_دینی داریم نه یک بحث #برون_دینی؟ در این یادداشت به سوالات پرداخته خواهد شد.

🔺در #یادداشت_72 که مربوط به #جلسه_168 بود، با عنوان « ارزیابی با معیار کارآمدی و معضل سنجه ها» به این بحث پرداخته بودم؛ در آنجا مطرح شد که مهم ترین بخش در سنجش کارآمدی و موفقیت یک پدیده #سنجه_ها و معیارهایی است که برای سنجیدن تعیین می شوند؛ اینکه شما چه معیاری قرار می دهی در خروجی ای که می گیری خیلی مؤثر است؛ اساساً علم آمار امروزه در حال سر کار گذاشتن بشریت است، دقیقا با هم نکته که معیارهایی را از قبل انتخاب می کند که اگر آن معیارها به عنوان سنجه تعیین شوند نتیجه فلان می شود (همان نتیجه مورد نظر سفارش دهنده) لذا عمداً از یک سری معیارها چشم پوشی می کند تا نتیجه مورد نظر خودش را به دست بیاورد. در همان یادداشت مثال میزان موفقیت در قصه زن و خانواده و نوزاد را زدم و اینکه اگر سنجه #حلال_زادگی را این آمارها اضافه کنی صدر و ذیل جدول شما عوض می شوند.
🔺 نتیجه فراز قبل این است که وقتی شما در تعامل با یک جامعه غیر دینی با معیارها و سنجه های مادی و نگاه های ابزارگرایانه به انسان قرار می گیری؛ اگر بخواهی بخواهی موفقیت را بسنجی همیشه دست پایین را خواهی داشت، همیشه تو هستی که جامعه عقب مانده و جهان سومی هستی و او جهان اولی و پیشرفته! خود همین جهت ساز و فرهنگ ساز است و عملا جامعه شما را و مسئولان و برنامه ریزان شما را به سمتی می برد که سنجه های مورد سنجشی که او به عنوان قاعده گذاشته است را بهبود بدهد تا موفق تر باشد و این یعنی #مسابقه_در_غربی_شدن!
🔺 تو را که نباید با سنجه های صرفا مادی و نگاه های غیر الهی بسنجند و بگویند آیا کارآمد بودی یا نه؛ وقتی به این فضای آماری تن دادیم وضع مان همین شده است که مدام باید بگوییم ما خوب بودیم چون فلان کردیم! و این فلان هم یعنی فرهنگ جامعه را غربی تر کردیم.
🔘 اما آیا امکان تعریف یک سری مشترکات برای سنجش و به عنوان سنجه ارزیابی وجود ندارد؟
🔺 اگر با فضای قدر متیقن و عناصر مورد توافق پیش برویم همیشه باید عنصر بالاتر خود را پایین بیاورد؛ یعنی وقتی شما پیشرفت مادی را نفی نمی کنی بلکه تأیید هم می کنی؛ وقتی که بخواهی به یک توافق با کسی برسی که اساسا منکر پیشرفت معنوی و اخروی است، نقطه قدرمشترک شما می شود پیشرفت مادی! بله یک سری سنجه هایی که صریحا ضد دین است را شما حذف می کنی که او هم اینقدر زرنگ هست که سنجه هایش را طوری نگذارد که حذف شوند؛ ولی به فرض هم که حذف کردی تو هم باید سنجه های دینی را که او صریحا و کاملا منکر است را کنار بگذاری و این یعنی دقیقاً همان چیزی که هویت و اصالت های تو را تأمین می کند کنار می گذاری!
🔺 این همان چیزی است که در فضای منطق می گویند #نتیجه_تابع_اخس_مقدمتین است؛ تو برای رسیدن به توافق با او باید دائما از خود بکاهی.

🔘 یک سوال دیگر هم این است که آیا واقعا در هیچ شرایطی نمی شود با جامعه غیر دینی به چنین توافقاتی رسید؟
🔺 به نظر می رسد که این بحث بستگی به این دارد که چه کسی دست بالا را داشته باشد، یا به عبارتی چه کسی قدرت حاکم باشد؛ به بیانی دیگر چه پارادایمی پارادایم غالب باشد؛ در زمانی که زمان #سیطره_تمدن_غرب است، شما اگر وارد تعامل این دستی با او بشوی همیشه اوست که غالب می شود؛ چون او هم دست بالا را دارد، هم قدرت حاکم بر جهان است، هم پارادایمش را تا هم فیها خالدون جامعه شما نفوذ داده است؛ لذا معلوم است که اگر خواستی موفقیت و کارآمدی را با سنجه هایی که او تعیین می کند بسنجی همیشه اوست که جلو است و توئی که عقبی!

💢 #نتیجه_گیری: برای سنجش کارآمدی باید سنجه هایش را هم خودمان تعیین کنیم، لذا باید یک عقلانیت #درون_دینی بسنجد و بگوید آیا موفق بودیم یا نه. لذاست که جمع بندی آقا در #بیانیه_گام_دوم این است که انقلاب اسلامی یک #معجزه بود و هست و تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده ولی بعضی ها شبه کارکتر #گلام در کارتن #گالیور مدام می گویند «من می دونم… کارمون تمومه… من می دونم!» [لطفا با لحن گلام خوانده شود!]

روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حامد_خواجه
#یادداشت_4
#جلسه_167
#عصری_کردن_دین

⭕️ انسان از نظر ساختار به گونه‌ای است که اگر بخواهد نیاز‌هایش به طور کامل برآورده شود، ناچار به زندگی اجتماعی است. و اجتماع هم تنها وقتی پاسخگوی کاملی برای نیاز‌های بشر است که دارای قانون باشد، و آن قانون باید دارای منشا قدسی باشد و از طرف خالق عالم و آدم فرستاده شده باشد تا پاسخگوی تمام ابعاد بشر گردد.

⭕️ مبحثی که با عنوان روح و معنا مطرح شد، تا حدی قدسی بودن قانون و مناسبات و قالب‌ها را کنار می‌زند. درست است که آن معنا از عالم قدس گرفته شده است؛ امّا وقتی برای همان معنا، جسد‌هایی هم در همان عالم قدس طرح ریزی شده است، چرا آن‌ها را نادیده می‌گیریم و می‌خواهیم جسدی جدید برای آن معنا بسازیم؟ آن جسدی که شریعت برای آن معنا طراحی کرده است؛ قطعا بهتر است تا آن‌چه ما بخواهیم بسازیم.

⭕️ اما مسئله‌ای که می‌ماند این است که دین باید عصری شود و مطابق زمانه باشد!
چرا بپذيریم که باید دين خدا هماهنگ با عصر و دوره‌ي جديد بشود و براساس ملاک‌هاي علم تجربي و تعريفي که علوم تجربي از عالم و آدم دارد تفسیر شود؟؟
بهتر نیست که عصر و روزگار هماهنگ با افقي شود که دين تعيين مي‌کند؟؟ وقتي کسي بگويد دين بايد هماهنگ عصر شود، به فهمي که زمانه از عالم و آدم دارد اصالت داده است نه به دين.

⭕️ این سخنی که روشنفکران می‌گویند: دین باید عصری شود، تکرار غرب است که در مورد مسیحیت می‌گفتند: «دين بايد اصلاح شود و با وضع جديد سازگاري کند.» از نظر امثال ارنست رنان، وضع جديد اصيل است و هر آنچه بشر جديد از عالم مي‌شناسد عين حق و حقيقت است و بايد دين با آن هماهنگ شود.

⭕️ اگر کسي بگويد دين بايد قامتش را خم کند و با وضع جديد منطبق شود، به معناي آن است که قراردادهاي بشرِ حسّي را به جاي احکام الهي قرار دهيم که اين شبيه اجتهاد بر دين است که در صدر اسلام واقع شد(در یادداشت قبلی به آن اشاره شد)، اگر مواظب تبعات سخنان آن‌هايي که مي‌گويند دين بايد عصري باشد، نباشيم از آفاتي که يک‌بار تجربه کرديم و راه ارتباط بشر با عالم قدس را منقطع نموديم، مصون نخواهيم ماند.
🌺

معنا و قالب (1) / بررسی معنای هر دو / دو سؤال مهم در مورد قالب ها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_69
#جلسه_166

💠 معنا و قالب (1) / بررسی معنای هر دو / دو سؤال مهم در مورد قالب ها

🔺 در دوگانه معنا و قالب به نظر می رسد ابتدا باید گفت که سخن اساسی که باید به آن دقت کرد این است که هیچ معنایی بدون قالب نخواهیم داشت و هر معنایی در نهایت برای جاری شدن خود یک قالبی را اقتضا خواهد کرد، البته چون دین عند الله اسلام بوده است و چون دین حنیف همان فطرت الهی است که بشر بر آن سرشته شده است و چون تاریخ واقعی بشر تاریخ انبیاء بوده است؛ قطعا رسول اکرم هم که مبعوث به دین اسلام شدند، علاوه بر قالب های تأسیسی از قالب های موجود به شکل امضایی و به این صورت که با هیمنه آن معنا تحریفاتی که در آن قالب که ریشه ای الهی داشته است را می زدایند؛ استفاده خواهند کرد.
🔺 لذا اگر کسی بخواهد با نفی مطلق قالب معناگروی کند، به معنای نفی مطلق فقه است که به نظر می رسد ما در هیچ جای از تاریخ بشر و در هیچ جامعه ای چنین چیزی نداشتیم و نخواهیم داشت؛ معنا اگر معنا باشد حتما دعوت به یک بودن دیگری دارد، و بودن اگر بخواهد بودن باشد حتما با بودن های دیگری درگیر خواهد شد چون حتما بودن هایی خواهد بود که مانع جاری شدن آن بودنی می شود که این معنای جدید می خواهد رقم بزند.
🔺 اما به نظر می رسد که اراده دیگری از قالب نیز می توان داشت، آن هم این است که با توجه به نو به نو شدن شرایط اجتماعی بشر و رشدی که در زندگی ظاهری و معنوی اجتماعی بشریت بر اساس انباشت ارتباطات و انباشت سخنان و انباشت تجربیات رخ خواهد داد؛ موقعیت ها نو به نو تغییر خواهد کرد و سؤال ها نو به نو تغییراتی خواهد کرد و مهم تر از همه ابزارها و شیوه های زیستن بشر نو به نو تغییر خواهد کرد، زیرا مهم تر از همه موارد انباشتی قبل انباشت تجربه است. اینجاست که سؤال می شود که دو سوال پیش می آید اولا آیا قالب های پیشنهادی دین طوری می شود که کهنه شوند و باید از دور خارج شوند و ثانیا آیا قالب های جدیدی می شود برای حل این مسائل جدید عرضه کرد یا خیر؟
🔺 در پاسخ به سوال اول باید گفت که اسلام یک قالب های اصلی و اساسی دارد که باید از آن ها به قالب های ثابت یاد کرد، این هم ریشه در این دارد که واقعا بشر اینطوری است که مبادله های مالی و اجتماعی و …. او همیشه یک شکل های ثابتی دارد و این که بشر از قدیم تا الان به میزان خیلی زیادی تغییر کرده است خیلی سخن به جایی نیست؛ یک سری قالب ها هم هست که می توان گفت که آن قالب ها در واقع قالب هایی برای مسائلی است که در این عصر هستند و با تغییر آن موضوع و از بین رفتن آن آن قالب نیز ملغی می شود؛ البته اگر بخواهیم حق بدهیم باید بگوییم که این موارد بیشتر پاسخ های دین و تطبیق قواعد و قوالب کلی آن بر موارد مورد ابتلای عصری است، لذا نمی شود گفت که قالب تغییر می کند بلکه باید بگوییم که موضوع تغییر کرده یا از بین رفته لذا آن حکمی که در مورد آن موضوع شده است با رفتن موضوع هم رفته است؛ البته همین ها هم برای فقیه که می خواهد به مسائل مستحدثه پاسخ بدهد بسیار کارگشا خواهد بود.
🔺 در پاسخ به سوال دوم که امکان قالب جدید است نیز باید گفت که قالب های پیشنهادی برای حل امور در دین بخش عمده ای قالب های کلی است که قابل تتطیق بر موارد و شرایط مختلف است، اصطلاحا قواعد کلی حل مسئله در لایه فقهی است؛ لذا باید گفت که بیشتر موارد که به نظر قالب جدید محسوب می شوند، در واقع تطبیق آن قواعد کلی بر این مصداق نو و جدیدی است که ایجاد شده است. لذا است که عنصر #اجتهاد برای توسعه و پایایی دین عنصر بسیار ارزشمندی است که خود دین آن را در خود دیده است.

تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_38 و #یادداشت_41
#جلسه_167 و #جلسه_169

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید2️⃣

◼️#مقدمه: مرور یادداشت قبلی
در یادداشت پیشین متن نویسنده را حامل دو ادعای کبروی و صغروی پیرامون ارزیابی و سنجش ادعای توحید معرفی کردیم؛
◽️#ادعای_کبروی
ایشان یک ادعای کبروی دارد که در توحید غیر فعالی که نظارت به طرح و قواره ای نو برای حیات اجتماعی و سیاسی اقتصادی انسان نداشته باشد و با انداد و رقیبان سر سازگاری نشان دهد و توحید انقلابی انبیاء را به امری نظری برای محافل و مجادلات فروبکاهد
حقیقتا توحید نیست
◽️# ادعای_صغروی
اما در ادامه ایشان با طرح این معیار به قضاوت پیرامون حنفاء مکه پیش از ظهور اسلام دست میزنند و ان ها را فاقد توحید واقعی معرفی میکنند و البته حال و هوای متن و ظرف صدور چنان است که کاملا اشعار دارد که قضاوت ایشان درباره تاریخ اسلامی نیز به همین منوال و مصداق توحید غیر واقعی است.

◽️و اگر حتی قضاوت نویسنده این گونه نباشد اما اثرش این است که عطش و اراده ای برای ما درست میکند که با این دغدغه تاریخ خود را ورق بزنیم و با این متر و معیار به محک ان بپردازیم.
تا ببینیم در این هزار و چهار صد سال توحیدمان چگونه بوده است؟
حقیقی و عینی و فعال یا ذهنی و هپروتی و منفعل

◼️و اما بعد؛

💎مومنین توحید را متوجه شدند
توحید یعنی نفی عبودیت تمام الهه ها
خب حالا میخواهیم روی زمین تمام الهه ها را نفی کنیم
این شعار یک خط است و ساده اما روی زمین کار چه طور باید دنبال شود

_الهه ها کیستند ،
_الهه چیستند ؟
_معیار عبودیت الهه ها چیست
_معیار نفی عبودیت الهه ها چیستند
_راه عبور از عبودیت الهه ها چیست
_راه نظامی است یا فرهنگی است یا حکومتی است یا …
_اول کدام الهه ها نفی میشود
_الهه های سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی یا …
_حالا اصلا این الهه ها را من باید نفی کنم یا ما
_در زندگی شخصی ام اول یا در زندگی اجتماعی
_این “ما” چه کسی خواهد بود
_این “ما” چگونه شکل میگیرد
_بزرگ و جلودار این “ما” چه کسی است
_معیار و ملاک های انتخاب این بزرگ تر برای “ما” چه کسی است
_همراهی “ما” با این بزرگ تر چگونه باید باشد
_وقتی این جلودار حائز ملاک ها نبود و غایب بود چه کسی جلودار خواهد بود
__کلمات آن جلودار صاحب ملاک در زمان غیبتش را چگونه باید بفهمیم
_اگر در برداشت از کلمات او اختلاف افتاد چه باید کرد
_به کدام بخش از کلماتش باید بیشتر توجه نمود

💎هزار و یک سوال و مساله
هزار و یک مقدمه لازمه هست که باید جمع بشود و احصا بشود
تا من بتوانم به شکل واقعی نفی عبودیت غیر خدا بکنم
و این نفی ذهنی و عقلی و قلبی من ، به لسان یا به فعل آن هم فعال کارا و اثر بخش آن هم به شکل اجتماعی در آید.

🔮از این رو در کشف معیار و ملاک ارزیابی و همین طور در تبیین و اعمال آن در عین آرمانگرایی توحیدی و سخت گیری های بلند باید واقعیت را هم به چنگ آورد و الا خیلی راحت و بی حساب و بی انصاف به قضاوت تاریخ و افراد خواهیم نشست

💎حال اگر با این سوالاتی که ذکر شد به سراغ ورق ورق تاریخ مومنین سایر ادیان یا تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ شیعه برویم چه خواهیم دید

💎ما قرآن خوانده ایم و میخواستیم مومن و موحد باشیم و واقعا از طاغوت اجتناب کنیم
اما هزار و یک مقدمه را باید طی میکردیم
_باید امام را میشناختیم
_باید مجتمع میشدیم
_باید یاد میگرفتیم قرآن را و دلالت هایش را و عام و خاصش را بفهمیم
_باید در دل هزاران گیر و گرفت حکومت های طاغوتی مجتمع مان را حفظ میکردیم
_باید اختلافات ذهنی و اخللقی و سایر گرفتاری های مالی و اجتماعی مجتمع خودمان را مرتفع میساختیم
_باید در نبود امام ، روایات امام را جمع میکردیم
_روایات را دسته بندی میکردیم
_سره از ناسره اش را مشخص میساختیم
_منطق و روالی برای ساناد و رجالش پیدا میکردیم و برای دلالتش و ظرف صدورش
_باید خدا را میشناختیم تا غیر او را نفی کنیم
_اینجا باید تعقل میکردیم ، تعقل من چیزی بود و تعقل دیگری چیزی دیگر و صدها زاویه و نگاه
_باید روشن میشد مصادیق شرک چیست و الا همه در حال تکفیر هم می افتادند
_جهاد اکبر و نفی طاغوت اعظم نفس که اعدی عدو معرفی شده است دنیای دیگری را مقابل ما باز کرد

🖍واقعا اگر کسی بتواند به قلمی شیوا کل این تاریخ را به اجمال برای ما مرور کند شاید زبان ما نتواند به راحتی بر اساس این معیار به نقد و تخطئه این تاریخ بنشیند

💎اینها که تا اینجا روایت شد سختی های کار بود که نشان میداد نفی عبودیت غیر خدا مستلزم چه فرآیند طولانی و تدریجی است
و چه بسا اگر به هر قطعه ازاین پازل نگاه شود اصلا ادراک نفی عبودیت غیر ندهد ، اما در این مسیر است و لازمه این اتفاق توحیدی.

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید3️⃣

💎اما در کنار روایت سختی ها که در انتهای یادداشت گذشته به آن پرداخته شد، نتایج پر بار آن و ثمرات تلاش های موحدین در دل این سختی ها نیز شنیدنی است

_ایران زرتشتی مسلمان شد و ایران مسلمان شیعه شد
_ایران زیر چنگ مغول، مغول تسخیر و به مدار شیعه نزدیک ساخت
_ایران شیعه یک حیات عزت مندانه مومنانه را سالیان سال در عهد ها و دوره های مختلف تاریخی تجربه کرد
_که یادگار های فراوانی از آن را در عرصه ها و حیطه های آن میتوان جستجو کرد

▪️شاید عرصه شعر و ادب تمثال خوبی باشد برای روایت و رویت این ادوار
▪️شاید نگاهی به تاریخ عالمان الهی نماد خوبی باشد برای دیدن این تاریخ
▪️شاید نگاهی به معماری و سازه های باقی مانده از آن دوران
▪️شاید نگاهی به تاریخ صنایع و حرف و گروه های اجتماعی در ادوار گوناگون
همه و همه نشانی از یک تاریخ توحید را برای ما به تصویر بکشد که با قضاوت اولیه تفاوت فاحشی داشته باشد

_ایا این شاعران و اشعار توحیدی شان
_این متن های سلوکی و توحیدی
_این قیام های شمشیری و فرهنگی و نفوذ در دربار سلاطین
_این روابط اجتماعی مهربان اخوتی
_این حکمت های مرسوم و روزمره و فاخر در میان ایرانیان
_این میراث کتب حکمی و عرفانی و اخلاقی
_این همه عارف ریز و درشت در اقصی نقاط بلاد اسلامی
_این فتوت نامه های توحیدی و سلوکی که در ارباب صنایع و حرف رایج بوده است
_این هیئات و تکایا و مراثی و مجالس اهل بیت که گاهی در سخت ترین شرایط و زیر بار فشار طواغیت پیش رفته است
_این عشق به ائمه طاهرین که در سرتاسر این بلاد موج زده است
_ووو

💎همه و همه نشان از یک حیات زنده توحیدی ندارد
ایا این قله ها دامنه ها و کوهپایه هایی ندارد
ایا نشان از محیط و فضای توحیدی مستعد شاعر پرور و عارف پرور و عالم پرور ندارد.
زندگانی مردمانی این چنین را چگونه باید به قضاوت نشست؟

💎بله کار سخت است و تدریجی و امام در میدان حضور ندارد و طواغیت عالم را در مشت خود گرفته اند و …
و این ها یعنی بایدقدم قدم رفت و آجر روی آجر گذاشت تا این بنا تکمیل شود

💎نمیتوان به رج های اولیه یک بنای در حال ساخت نگاه کرد و حکم کرد که نه
اینجا مسجد نیست ، اینجا چند آجر است و نهایت یک دیوار
مسجدی است که دارد خرد خرد و رج رج بنا میشود.

▪️روزی باید منابعش را بالا و پایین کند
▪️روزی باید مبانی فقهی حکمی و عرفانی و قرآنی اش کامل شود
▪️روز دیگر باید به تربیت اجتماع و سلوک فردی امتش بر خیزد
▪️روز دیگر باید عده و عده اش را از دل سفاکی طاوغیت خون اشام جمع کند
▪️روز دیگر باید …

💎و این همه دست به دست هم دهد در نقطه ای که رج ها با بالاترین نقطه خود رسیده اند
انقلاب اسلامی و مکتب امام چونان گنبدی بر این دیواره های مستحکم بنا شوند و توحید را به شکل حداکثری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بکشانند و طواغیت را در تمام این عرصه ها بتارانند. و حالاست که این رج رج دیواره ها ، این خشت های نا پیدای پی ، همگی به حساب می ایند و چشم ها را می نوازند و دست امت اسلام را به خورشید عظمای حیات توحیدی در دوران بقیة الله نزدیک می کنند.

💎البته این تبیین به این معنا نیست که در طول این سالیان سال هیچ گاه امت اسلام از مدار توحید خارج نشده است یا هیچ وقت یله و رها مشترکا با مشرکین بر سر آخوری نیارآمیده است.
نه! قصه آن است که اولا در رویت و روایت تاریخ باید بسیار دقیق و همه جانبه نگر بود و در ثانی، در قضاوت از برآیند این سیر تاریخی باید به کدام جانب متمایل بود ، حیات توحیدی یا حیات شرک آلود.

🔥و ترس ان است که این جنس معیار دهی و ملاک آفرینی دست ما را از یک تاریخ شکوفا کوتاه کند و یک باره ما را از گذشته خود منصرف سازد

💎بله با این معیار که حنفاء مکه تخطئه میشوند ، چه بسا امام سجاد که در واقعه حمله حجاج به مدینه خانه اش نقطه امن است و حیاتش به ظاهر حیاتی همراه و حداقل کم معارضه با نظام موجود به حساب می اید و چون سایرین حج میگذارد و چون سایرین نماز و روزه به جا می آورد
و همین طور زندگی سایر اهل بیت نیز مورد تخطئه قرار بگیرد کما اینکه بعضا قرار گرفته است.
در حالیکه اگر معیار و ملاک قدری مستقیم تر باشد و به ظواهر امر اکتفا نکند ، در تمام سکنات اهل بیت یک توحید و نفی عبودیت غیر خدای مظلوم و پنهان اما قویم و بالنده را میتوان به نظاره نشست.

💎کما اینکه در زحمات اباء نبی مکرم و حنفاء عصر نبوی که سینه به سینه عشق به ظهور نبی خاتم را زنده نگه داشتند و دین خود را در آن کوران جاهلی حفظ کردند و نگذاشتند که انجاس جاهلی طهارت توحیدی شان را لکه دار کند این معنا را میتوان به وضوح یافت
آنها که مظلومانه و پر حسرت اما عزیز و کریم کلید داری کعبه را انجام دادند تا وقتی که اراده خدای متعال بر این قرار گیرد و منت نهد و از دل این عشق و ارادت حنیف پیامبر ختمی را متولد سازد که تمام کاخ های ستم را فرو ریزد و اینگونه بود که در همان اول بعثت نبوی این گونه خوش درخشیدند و به حمایت همه جانبه از پیغمبر خدا پرداختند
ایا این تحول و این پا به رکابی و این جانبازی و فداکاری که امثال حضرت خدیجه و ابوطالب دارند یک شبه حاصل آمده است یا ریشه در یک توحید پنهان اما قوی و اصیل دارد؟
☘️

دعوت به توحیدی انقلابی / دشمن، معیار ارزیابی توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید
#دشمن
#معیار_ارزیابی_توحید
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_13
#جلسه_167

 

دعوت به توحیدی انقلابی / دشمن، معیار ارزیابی توحید

بارزترین و حساس ترین ویژگی دین اسلام، دعوت به یک توحید انقلابی است . دعوت به یک خیزش اجتماعی است. در فلسفه خوانده ایم که شیئت یک شی به فصل اخیرش است. فصل اخیر اسلام، خیزش اجتماعی برای یک انقلاب درونی و بیرونی در جهت تحقق همه جانبه توحید است.
این خیزش اجتماعی دو جبهه دارد یکی له و دیگری علیه توحید. توحید ناب خیزشی برای همه اقشار درست می کند. توحید ناب حتی سبب حرکت و فعالیت دشمنان خود خواهد شد.
لذا شاید بتوان ادعا کرد که معیار ارزیابی توحید، #دشمن است. به میزانی که توحید شما سبب ایجاد فعالیت و تحرک در دشمن شود، توحید شما غنی تر است. و به میزانی که توحید شما به سمت اتحاد و وحدت با مخالفین خود رود، از غنایش کاسته می شود.

تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_37
#جلسه_166

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید1️⃣

ابتدا ادعای ایشان درباره معیار ارزیابی و توحید سنجش را خلاصه وار مرور میکنیم:

▪️توحید اگر فراتر از ذهن و دل یا منش فردی قلمرویی نداشته باشد و نقشی فعال و موثر در فضای فکری و زندگی اجتماعی نداشته باشد
توحید اگر تعهدی در ناسازگاری و نفی وضع موجود و اثبات وصفی دیگر در سامان نظم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و طرحی نوین در شکل و قواره اجتماعی نداشته باشد
اگر در فضای صلح کلی با رقیبان و انداد خدا بسازد
نمیتوان وجود توحید را در چنین اشخاص ، گروه ها یا اجتماعاتی باور کرد.

▪️همچنین اگر آن را چون نظریه ای برای محافل و بحث و مجادله و پرداخت به ریزه کاری هایی برای اوقات فراقت و تفنن بدل کنیم و به سان محوری برای یک تابلو نقاشی زینتی و تشریفاتی در تالار دین نگاه کنیم
دیگر با یک دعوت انقلابی انبیایی رو به رو نیستیم و طبیعتا کارکردهای آن را نیز در جذب مشتاقانه مردم و معارضه وحشیانه دشمنان نخواهد داشت.

🔹این اصل ادعا بود که به نظر صرفا بیان یک قاعده و معیار است
یک #ادعای_کبروی
که البته با مثالی از حنفاء عصر جاهلی آن ادعای کبروی را به شکل صغروی در ایشان دنبال و تطبیق میکند.

🔹متن اما آگاهانه ولی بی سر و صدا در بستر قرائن تخاطب و به کمک پر و بال دادن بسیار به آن ادعای کبروی ،خیلی راحت ذهن مخاطب را متوجه عصر حاضر و گذشته اسلامی میکند و او را به #تطبیق_صغروی این کبری بر تمام این اعصار سوق میدهد.

🔹ایشان اگر چه مثل امثال #دکتر_شریعتی از قرون گذشته اسلام به عنوان مصداق بارز توحید دروغین و ادعایی نام نمی برند،
اما همین که در صدد تبیین #قرو_ اسلامی و ارزیابی منصفانه آن بر اساس معیار کبروی توحید بر نمی ایند و به مثالی در عصر جاهلیت بسنده میکنند گویی همه این تاریخ را ملحق به همان حنفاء عصر رسول قلمداد مینمایند.

🔹 و اینگونه مبتنی بر این نقص تاریخی و انحراف بزرگ، دعوت خود را به مثابه دعوتی نو و اصیل و مغایر و طوفانی و انقلابی و راه گشا معرفی و چشم ها را به سوی این دعوت نو خیره میکنند و البته در دل آن سرمایه غنی و افتخار بزرگ بهره مندی از یک هویت توحیدی تاریخی ممتد را از ایشان سلب مینمایند.

🌀اینکه ایشان حقیقتا چه تصویری از قرون اسلامی دارند و ایا در صددند با زبان بی زبانی و متناسب بیانی تقیه بنیان و مبتنی بر این معیارها، تصویری انفعالی و تفننی از دغدغه های توحیدی ما در دل تاریخ ارائه کنند و به تخطئه تاریخی خودمان پرداخته ان را مصداق چریدن مشترک در چراگاه اهل کفر معرفی نمایند یا صرفا تبیین این معیار مد نظرشان هست و در مقام بیان صغرای این امر نیستند، مساله ما نیست

🔸اما از قِبل این ابهام ، فارغ از چیستی #نگاه_صغروی نویسنده ، دغدغه ای در زمین کنجکاوی ذهن جوانه میزند که تاریخ خود را مبتنی بر این معیار باری دیگر ، دقیق تر و عینی تر ورق بزنیم و ببینیم مشی ما و تعامل ما با توحید انبیایی که مورد توجه نویسنده است در طول تاریخ چگونه بوده است.
و به شکل عینی به بررسی و سنجش #خود_تاریخی مان مبتنی بر این معیار و حقیقت بپردازیم.

🔸حالا این “#ما” در “#تاریخ_ما” میتواند مای عامی به اندازه همه دین داران باشد یا صرفا فضای اسلامی را در بر بگیرد ، در فضای اسلامی نیز چه مای عام اسلامی و چه مای خاص شیعی و در فضای شیعی، مای عام متدینین چه مای خاص علمای شیعه و در بین ایشان چه مای اخص اهل حدیث یا فقها یا متکلمین یا فیلسوفان یا عارفان میتواند مورد نظر قرار بگیرد.

🔻در یادداشت بعدی سعی میشود خیلی اجمالی به مرور فراز هایی از تاریخ ما بپردازیم و نشان دهیم مبتنی بر این معیار با صغریات متنوعی در تاریخ ما رو به رو هستیم که قضاوت مطلق و نهایی پیرامون آن را سخت مینماید.

معنا و قالب (2) / #ایجاد_قالب_های_نو یا #مناسک_سازی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_70
#جلسه_166

💠 معنا و قالب (2) / #ایجاد_قالب_های_نو یا #مناسک_سازی

🔺سوال دیگری که در این بحث معنا و قالب می توان به آن پرداخت این است که آیا ما اجازه ساختن قالب های جدید (که اصطلاحاً به آن #منسک_سازی می گویند) را داریم؟
🔺 به نظر می رسد خود سؤال را بشود به شکل زیر به دو قسمت تقسیم کرد و به دو شکل به آن پاسخ داد:
🔺 اول اینکه بگوییم یک قالبی از پیش خودمان ایجاد می کنیم و دوم اینکه بگوییم یک نحوه جاری کردنی متناسب با شرایط فعلی اختراع می کنیم؛ تفاوت مورد اول با دوم این است که در اولی ادعای تشریع و جعل هم عرض با قوالب پیشنهادی خود شریعت وجود دارد، لذاست که اینجا خیلی احتیاط جدی است، ولی با عنصر اجتهاد و مخصوصا در لایه امتثال و جاری کردن دین که فقیه را متولی آن کرده ایم، تا حد خوبی دست او را باز گذاشته ایم که متناسب با مصالح و مفاسد که همان روح و معنا هستند، برای جاری کردن آن روح و معنا اجازه تصرف به نحو تقدم و تأخر و حتی توقف موقت احکام اسلامی را داشته باشد. اما در مورد دوم که در واقع #مناسک_سازی است یک مقدار احتیاط کمتر است، چون اساسا جامعه ها و محیط های مختلف برای جاری کردن معانی ای که خود شریعت قالب ویژه و خاصی برای جاری کردن آن پیشنهاد نکرده و واگذار به فضای عقلایی کرده است،دست را باز گذاشته است. البته همینجا هم معلوم است که این مناسک سازی ها نباید با بقیه معانی و قالب های دینی تعارضی داشته باشند، و لذا فقیه همینجا هم متناسب با قدرتی که دارد اگر توانست خود مناسک سازی می کند، اگر نتوانست به مناسک های خیلی خوبی که اختراع شده است دامن می زند، اگر نتوانست مناسک های بهتر را دامن می زند؛ و اگر دستش بسته بود و آن مناسک سازی هم خلاف روح دین بود آن دیگر می شود یک چیز من در آوردی و ساختگی که گریزی از آن نیست؛ ولی هر وقت قدرت پیدا کند و بتواند اقناع ایجاد کند به صورت ملایم یا حتی دفعی جلوی آن تحریف را می گیرد.
.

قالب #روح #لایه_ها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_8
#جلسه_166
#قالب #روح #لایه_ها

❇️به نظر می رسد آنچه محل اعتنای اطراف اختلاف نظر در جلسه ی اخیر بود موارد زیر باشند:
🔸- لزوم تطبیق پذیری اسلام با همه ی زمان ها و مکان ها با تنوعات و تکثراتی که دارند.
🔸- جدیت معنا و روح در تعالیم اسلامی
🔸- لزوم عدم تحمیل سلیقه ها و فرهنگ های خاص که تنها یک مصداق از معنای اسلام خواسته اند به سایر طبایع
🔸- لزوم حضور حداکثری دین در تمامی عرصه ها و تا هر کجا که سخنی دارد
و ..

❇️آیا اسلام به صورت روح معنایی جلو می آید و به قوالب کاری ندارد؟ یا قوالب برایش بسیار موضوعیت دارند؟ آیا همه جایی و همه زمانی بودن اسلام اقتضای بی قالبی دارد؟ آیا چادر مشکی برای اسلام موضوعیت دارد یا حیا؟ آیا نفی قالب دهی از اسلام ملازم است با سکولاریته کردن دین؟ و منجر به انفعال از بنائات عقلایی متعارف میشود؟ آیا اسلام در قضیه ای مثل حیا، لابشرط از قالب است؟ و…

❇️که به نظر میرسید به علت عدم روشنی مفهوم «قالب»، حتی در مواردی که اختلافی هم نیست نزاع لفظی پیش می آید.

✅به نظر می رسد یک مدل قابل تامل برای رعایت جمیع جوانبی که آن ها را می پسندیم،و برای پرهیز از نزاع در موارد غیر اختلافی، مدلی دارای ایده ی « لایه های قالب » است. به این صورت که مثلا ممکن است اسلام تا لایه هایی از قالب را ورود کند و موضوعیت بخشی کند و لایه هایی را ورود نکند.

❇️مثلا در مورد حیا و پوشش، می توان گفت مثلا روح مد نظر اسلام حیا و عفت است، لایه ی اول قالب متناسب با این روح، قالب « حجاب » است که برای اسلام موضوعیت دارد و حدود آن را همه مکانی و همه زمانی میداند، و لایه ی دوم قالب آن مثلا « چادر» است که برای اسلام ممکن است موضوعیت نداشته باشد هرچند مطلوبیت دارد، و ….

❇️یا در مورد « ذکر و یاد خدا »، میتوان گفت روح مد نظر اسلام « ذکر الله » است ( اقم الصلوه لذکری )، و قالب مد نظر اسلام هم نماز است و برایش موضوعیت دارد، اما در لایه ی بعد مثلا اینکه نماز جماعت باشد یا فرادی و … اسلام قالب جماعت برایش موضوعیت ندارد هرچند مطلوبیت دارد.

⭕️و در هر دو مورد بالا چنین نیست که اسلام به طور مطلق اجازه ی عبور از قوالب خودش را داده باشد، و مثلا فرموده باشد می توان برای یاد خدایی که روح نماز است، طریقی جز نماز برگزید و روح معنا را حفظ کرد( آن چنان که برخی فرق مسلمان نیز به آن گرویده اند )، یا برای حیا طریقی جز حجاب برگزید، و… بلکه در سطوحی قالب قطعی را تعیین فرموده است و اجازه ی عدول از آن داده نشده است.

معیار_ارزیابی_ادعای_توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_37
#جلسه_166

داشتم فکر میکردم پیامبر اعظم ص، خاتم الانبیاء و ختم رسل، به عنوان قطب و سردار توحید آنچنان ادعای ایشان در توحید صادق بود که اینچنین حیات و زندگانی ای را رقم زد.

وقتی حیات و زیست خویش را با زیست نبی ختمی ص مقایسه میکنم فرسنگ ها فاصله و دوری احساس میکنم.

معیار ارزیابی ادعای توحید زندگانی توست یا رسول الله!

ویلی، ویلی، ویلی…….

چه دور از اوییم. چه از او دوریم…یا رحمة للعالمین……..اغثنا

زیارت حضرت رسول ص در روز شنبه فرازی سوزناک و حزن انگیز دارد……دعاییست حرق حزین…

آنگاه سه بار بگو

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

همه از خداييم و به سوى او باز مى گرديم

أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ

فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ [الطَّيِّبِينَ ] الطَّاهِرِينَ

فقدان نبی ختمی ص یعنی فقدان حیات توحیدی مجسم. یعنی فقدان توحید مجسم. هنوز که هنوز است نیافته ایم او را……نشناخته ایم او را…..
.

روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#یادداشت
#یادداشت_26
#احمد_قوی
#جلسه_166
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#شناخت_میدان #طاغوت #ولایت #جهان_اسلام #انحطاط_مسلمین #استعمار
یکی از سوالات یادداشت قبل این بود که اگر علت انحراف جامعه اسلامی قلب مقاهیم بنیادین دین و در راس ان ها توحید است. پس چرا ما قرن 4 و5 را اوج تمدن اسلامی می دانیم؟
در این جا خوب است به یک پرسش اساسی تر بیندیشم : نسبت ما شیعیان با اتفاقی که در قرن ها ابتدایی بعد از صدر اسلام به وقوع پیوسته و از آن به تمدن اسلامی تعبیر می شود چیست؟ آیا این تمدن اسلامی است یا این که به تعبیر برخی باید آن را تمدن مسلمین قلمداد کرد ؟ خصوصا این که شروع نهضت علمی ترجمه کر منجر به گسترش علومی مانند فلسفه و… در جهان اسلام شده است حاکمیت جور و دولت بنی عباس در عصر حضور معصومین ع بوده است؟
حضرت آقا در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در ذیل بحث ولایت این پدیده را اینگونه تحلیل می کنند (قریب به معنا) : اگرچه که از حیث مواجهه با دنیای مسیحیت و جهان غرب این پدیده افتخارات زیادی برای دنیای اسلام داشته است و پیشرفت های فراوانی صورت پذیرفته. و حتی در عرصه نظامی در اکثر جنگ های صلیبی مسلمانان به پیروزی رسیدند و اثری از ضعف و زبونی و تحقیر امروز در جهان اسلام وجود نداشت. ولی با تمام این ها به واسطه ی این که این پدیده ذیل حرکت طاغوتیان و ظالمین به وقوع پیوست و نسبتی که باید با ولایت اهل بیت برقرار نشد در نتیجه این پدیده آن ثمرات لازم مثل گسترش عدالت و اقامه توحید … را محقق نکرد.
(البته این جا یک سوال جدی و البته غیر مرتبط به بحث این است که اگر ما نخواهیم با نگاهی سیاه و سفید با این تجربه تاریخی برخورد کنیم با چه شاخصی می وان سره از ناسره و وجوه اسلامی از طاغوتی این تمدن را تشخیص داد؟)
به نظر می رسد با این تحلیل از منظر حضرت آقا انحطاط مسلمین یک پدیده متاخر و صرفا مربوط به دوران پسا استعمار نیست. بلکه ریشه های آن را می توان در همان دوران قرون اولیه و زمان بحث های کلامی اشعری معتزلی هم مشاهده کرد.

شریعت، بسط اجتماعی حقیقت ( توحید )

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید
#شریعت
#بسط_اجتماعی_توحید
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_12
#جلسه_166

 

 

شریعت، بسط اجتماعی حقیقت ( توحید )

شریعت را ظهور و بروز رفتاری حقیقت دین می دانند. اما مسئله این است که این شریعت تا چه اندازه در جامعه امروزی کارآمد می باشد و می تواند مسائل جامعه امروزی را پاسخ دهد.
اما پاسخ به مسئله بالا نیازمند این است که نگاه ها مختلف به شریعت را بررسی کنیم.

برخی در مورد شریعت بسیار اخباری گرایانه عمل می کنند و معتقدند هر چیزی که در روایات و قرآن به صورت مستقیم به آن اشاره شده است ، می تواند جز شریعت باشد و الا اجتهادهای خود ساخته اندیشمندان جزیی از شریعت نمی باشد. در این نگاه ، اجتهادها و برساخت های اجتماعی روحانیت و جامعه شیعی ، شریعت روحانیت است نه شریعت ائمه معصومین علیهم السلام.خروجی این نگاه این می شود که باید این را پذیرفت شریعتی که این گروه تحویل جامعه می دهند حتی زندگی فردی انسان امروز را نمی تواند اداره کند چه برسد بر زندگی اجتماعی، چرا که خواسته و یا ناخواسته زندگی امروزی با زندگی زمان تاسیس شریعت به این معنا ، زمین تا آسمان تفاوت دارد.

عده ای دیگر بر این باورند که شریعت فقط آن دسته از مسائلی نیست که به صورت مستقیم در روایات آمده ، ولی این را هم پذیرفته اند که قواعد کلی داخل در شریعت موجود، توانایی تولید برساخت های جدید متناسب با شرایط جامعه امروزی را ندارد لذا برخی مانند آیت الله علوی بروجردی در باب اقتصاد اسلامی بر این باور است که چیزی به نام اقتصاد اسلامی وهم است و وجود ندارد. و در علم اقتصاد باید به همین علم اقتصاد غربی مراجعه کرد.

اما عده ای دیگر بر این باورند که در شریعت قواعد کلی و راهبردی وجود دارد که از خود معصومین علیهم السلام به ما رسیده و این قواعد ظرفیت تولید برساخت ها و نظامات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و … مختلفی را متناسب با شرایط جامعه امروزی دارد. شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان سعی بر نشان دادن این قواعد ثابت و متغیر در دین دارد. تمام این ها شریعت است . این را باید دقت کرد که شریعت شیعی از این جهت زنده است که باب تولید و نظریه پردازی در آن بسته نیست به عبارتی دیگر و راقی تر، فقه شیعی پویا است . اساتید چون استاد اراکی ، خسروپناه ، واسطی و … بر این نظریه اعتقاد دارند. با این نگاه بر شریعت، آنگاه می توان از آن انتظار اداره جامعه اسلامی را داشت . اما اینکه فی المجلس چه مقدار از این نظامات در دست هست و ظرفیت بالفعل صحنه چقدر می باشد ، سخنی دیگر است . اما بالقوه شریعت در این نگاه توان مدیریت و اداره زندگی انسان در هر دو ساحت اجتماعی و فردی را داراست.

نکته : التبه این یادداشت فقط طرح مسئله و طرح مدعا می باشد و برای پاسخ کامل و دقیق نیاز به مطالعه و تفکر بسیار است…

توحید اسلام

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خط‌مشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_47
#جلسه_165

«توحید اسلام به‌عنوان طرز تفکری که متعهد سامان ویژه‌ای برای زندگی و طراح شکل و قواره‌ی دیگری برای جامعه … یک نظم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نوین».

پیش‌تر هم اشاره شد به این ناهم‌گونی: راهبران نهضت، پیش از پیروزی، مردم را با زبان #کتاب و #حکمت به خیز و خروش دعوت کردند، اما پس از پیروزی ایشان را بر سفره‌ی سیاه‌وسفید #شریعت نشاندند و به #فقه بسنده کردند.

تفسیر سوره‌ی حمد #رهبر_انقلاب تعطیل و شیخ لطف‌الله صافی دبیر شورای نگهبان جمهوری اسلامی شد!

چه انتظاری از اسلام برای مردم ایجاد شده بود؟
اما، چه روحی از اسلام در کالبد نظام دمیده شد؟

اسلام معنا بخش و یا اسلام هویت بخش

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#اسلام_هویت_بخش
#اسلام_معنا_بخش
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_11
#جلسه_165

 

اسلام معنا بخش و یا اسلام هویت بخش

دوگانه ای در خوانش از اسلام در بین روشنفکران و نواندیشان دینی وجود دارد و این است که اسلام و توحید کانه یک هویت مستقل هست که وقتی در فرد و جامعه حلول پیدا می کند برای او نظامات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و … درست می کند و یا اینکه اسلام و توحید همانند یک روح معنا هستند که فقط نوع نگرش کلی انسان را عوض می کند و عرضه اندام در بعد نظامات مختلف برای جامعه ندارد.
اما این دو گانه را از جهات مختلف می شود مورد دقت نظر قرار دهیم.

جهت اول : تقریر دقیق خوانش ها
در خوانش اول سعی بر این است که استقلال هویتی اسلام حفظ شود و آن را برنامه ای جامع و کامل برای اداره زندگی بشر چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی نشان دهد. و سعی شود از دل دین ساختار و سازه های مختلفی را برای اداره جامعه معرفی کند.
اما در خوانش دوم اسلام اصلا یک برنامه و روش برای اداره حیات بشری نیست. و اساسا اسلام در این خوانش یک طعم دهنده است یک عینکی برای ساختارها و سازه های هر قوم و قبیله و جامعه ای .

جهت دوم : تفاوت دو خوانش
اگر بخواهیم کمی رادیکال ببینیم ، در خوانش دوم عملا اسلام یک دین سکولار می شود و اسلام ورژن جدید مسیحیت و روحانیت بدل پاپ خواهد شد. و اسلام در نهایت یک معنای فرهنگی خواهد بود که در جامعه رواج خواهد داشت .
اما خوانش اول به شدت با سکولاریزه شدن دین مبارزه می کند و سعی خود را بر این میگذارد که اسلام عنصری فعال در حیات بشری نشان دهد و فعالانه در عرصه های مختلف حضور پیدا کند و …

جهت سوم : دعوای ساختار محوری
مسئله ای که در این دو خوانش مطرح است افراط در ساختار محوری است . هر دو خوانش به دنبال ساختار می باشند یکی به دنبال کشف ساختار ها در اسلام و دیگری به دنبال انکار این ساختار ها در اسلام و تبعیت از ساختار های موجود در خارج.
نکته ای که در این جا باید به آن توجه کرد آیا این حد از توجه به ساختار خود بازی کردن در زمین علوم انسانی غربی نمی باشد. چرا که ساختار محوری در ادبیات علوم انسانی غربی به شدت مورد توجه است و اینکه هر دو گروه سعی می کنند با این ادبیات با دین و اسلام مواجه شوند خود جای تامل دارد.

جهت چهارم: طرفداران هر دیدگاه
در فضای امروز جامعه نخبگانی دو گروه هستند که طرفدار اندیشه دوم یعنی اسلام به عنوان یک روح معنا هستند . یکی چپ های اسلامی که همثال میلاد دخانچی در آن قلم می زنند و یکی هم لیبرال های اسلامی که عبدالکریم سروش ها در آن نظریه پردازی می کنند. و اما در سمت دیگر برخی از اندیشمندان حوزوی چون استاد خسروپناه و اراکی و … سعی بر تقریر این خوانش هستندکه اسلام یک هویت مستقل است و دارای نظامات اجتماعی می باشد.

توحید اصیل

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_22
#جلسه_165

🔰توحید اصیل
جریان اصیل توحید را می توان با یک شاخصه شناخت وآن را ارزیابی کرد
وآن هم مبارزه است
توحیدی که بتواند با کفر کنار بیاید و کاری به هم نداشته باشند این توحید توحید انحرافی است
یکی از وظایف توحید مبارزه با طاغوت است
اما همیشه این مبارزه به صورت علنی نیست
گاهی مثل سه سال دعوت پنهانی پیامبر در حال جمع آوری عده وعده است ومبارزه تن به تنی نیست
گاهی مثل شبکه وکالت امام کاظم علیه السلام است
روی دیگر این مبارزه می شود کربلا می شود صلح
فهم حضرت آقا از سیره ائمه که در کتاب انسان 250ساله تبیین می کند این اصل را به خوبی نشان می دهد که در تمام این 250 سال مبارزه برقرار بوده اما به حسب زمان و شرایط قالب های این مبارزه متفاوت است

انحراف_در_صدر_اسلام

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حامد_خواجه
#یادداشت_3
#جلسه_165
#انحراف_در_صدر_اسلام

⭕️وقتي دين واقعي -بخوانید توحید به معنای تمام کلمه- در صحنه‌ي زندگي انسان‌ها حضور نداشته باشد تا انسان‌ها بتوانند با عالم غيب و معنويت ارتباط پيدا کنند، میل‌ها و نفس امّاره افسار زندگي انسان‌ها را در دست مي‌گيرد و جامعه را به سوي هلاکت پيش مي‌برد و اين همان خطر انحراف از دين است. که همین خلا جامعه از توحید، باعث شد که انحراف صدر اسلام پیش بیاید.

⭕️ وقتی بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله، خلیفه اول به عنوان اعلام برنامه می‌گوید: «نبي اکرم در اتخاذ تصميمات و اداره‌ي امور با وحي مؤَيّد و مستظهَر بود، ولي ما اکنون که وحي آسماني با رحلت نبي اکرم قطع شده، ناگزيريم در اتخاذ تصميماتِ لازمه به اجتهاد و صواب ديد فکري خود عمل کنيم» (منبع: کتاب معنویت تشیع / علامه طباطبایی/ ص ۴۸)

⭕️ این سخن به ظاهر ساده، در نگاه عموم مردم مشکلی به وجود نمی‌آورد؛ و این عدم توجه به لوازم این سخن یعنی توحید به معنای اینکه تمام مناسبات ما باید از سمت خداوند مشخص شود، مدنظرشان نبوده است و تنها توحیدی نظری و ذهنی داشتند.

بازنگری_معنای_دین

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_23
#جلسه_165
#بازنگری_معنای_دین

🔰 در نکاتی که در جلسه امروز مطرح شد، با این بخش از مطالبات همراهم که واقعا می بایست نگاه به #دین و #کارکرد آن را دوباره #بازآوری کنیم و اتفاقا شاید همین بازآوری باعث گردد ما را در مدار حرکت #فطری عالم قرار دهد.

🔰وقتی در اتمسفر دين، دم از یک توحید فطری می زنیم که در کنار آن آمده است «إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلْإِسْلاٰمُ﴿آل‏عمران‏، 19﴾» اما در مقام كنش گری در جایگاه یک #مقوله_اضافه ای، استعمال می کنیم نباید توقع داشت که این دین در رشد بشری و حرکت در #قوس_صعودش نه تنها موثر نبوده بلکه در مواقعی مانع و سد عبور به سمت کمالات قرار گرفته است.

🔰دینی که در روح آن نفی عبودیت های غیر خدا را فریاد نکند و نتواند رشد بشری را در همین جوهره اصیل به تصویر و #معنابخشی بیاراید، یعنی که در فضای فطری تعریف و تفسیر نگشته و نتوانسته است در قامت یک عنصر #آرمان_ساز و #هویت_بخش ظاهر گردد.

✅ما نیازمندیم به آن تعریفی از دین و اسلام رجعت کنیم که بتواند دائما در تمامی ساحت های زندگی بشری و در تمامی پیچ های تاریخی مبارزات، آرمان های دور و نزدیکش را سریعا به او بنماید و عزم جدی و فرح پیروزی را برایش رقم زند.

⚠️به نظر می آید اشکالات بخش دوم این جلسه که نفی تلازم حرکت بشری به واسطه دین بود ناظر به مغالطه_اشتراک_لفظی شکل گرفته در مفهوم دین است که باید در این مفهوم بازنگری و بازتعریف جدی داشته باشیم تا آنگاه بتوانیم ارزیابی کنیم که حرکت صعودی بشر ناظر به مدار فطری دین بوده یا به واسطه کثیری از متغیرهای غیردینی(به معنایی غیرفطری)

وجود افرادی در اجتماع که علیه اسلام شبهه افکنی می کنند مفید یا مضر؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_67 (بخش اول)
#جلسه_164

#شهید_مطهری
#وجود_شبه_افکنان

💠 وجود افرادی در اجتماع که علیه اسلام شبهه افکنی می کنند مفید یا مضر؟

🔺 چندی پیش جمله ای از شهید مطهری در گروه #حلقه_اندیشه_کلامی گذاشته شد که متن آن به شکل زیر است:
«من در نوشته های خود نوشته ام: من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی می کنند و مقاله می نویسند، متأثر که نمی شوم هیچ، از یک نظر خوشحال می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شد که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند، وقتی خطرناک است که حامیان دین آن قدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند؛ یعنی عکس العمل نشان ندهند. اما همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلامی وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس العمل نشان بدهد، مطمئن باشید که در نهایت امر، به نفع اسلام است»
مجموعه آثار شهيد مطهري (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، ص: 400
🔺 نتیجه این نگاه ایشان این می شود که ایشان در همین کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران ذیل بخش مفهوم آزادی عقیده هم بحثی را مطرح می کنند که در دانشکده الهیات برای تدریس مارکسیست یک استاد مارکسیت واقعی خدا ناباور ولو با حقوق بالا پیدا کنیم مارکسیست بگوید:
«من به همين دانشكده در چند سال پيش نامه نوشتم و گفتم يگانه دانشكده‏اى كه‏ صلاحيت دارد يك كرسى اختصاص به ماركسيسم بدهد اين دانشكده است نه اين كه ماركسيسم يا بخش اعتقادى و فلسفى و منطقى‏اش (ماترياليسم ديالكتيك) را يك استاد مسلمان تدريس كند، بلكه برويد استادى كه واقعا ماركسيسم را شناخته باشد و مؤمن به ماركسيسم باشد، ماترياليسم ديالكتيك را شناخته باشد و معتقد به آن باشد و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد، به هر قيمتى شده پيدا كنيد، حقوق گزاف به او بدهيد بيايد در همين دانشكده الهيات اينها را تدريس كند. بعد ما هم مى‏آييم، حرفى اگر داشته باشيم مى‏گوييم و منطقمان را عرضه مى‏داريم. هيچ كس هم مجبور نيست كه منطق ما يا منطق آنها را بپذيرد. چرا مسئله را به اين صورت در مى‏آوريد كه در اين دانشكده چون الهيات است ماركسيسم تدريس نشود. خير، بايد ماركسيسم تدريس شود و وسيله استادى هم تدريس شود كه معتقد به ماركسيسم است؛ فقط جلو دروغگويى و حقه‏بازى را بايد گرفت.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، ص: 126

☑️ در بررسی این نگاه دو جور می شود بررسی کرد؛ یکی اینکه اصل این سخن آیا درست است یا نه، و دیگری اینکه این نوع نگاه و این نحوه بیان از طرف کسی مثل ایشان که جایگاه فکری برای طیف نخبگان حوزوی و دانشگاهی انقلابی داشتند (مخصوصا برای مؤثرین در فضای حاکمیتی) آیا منجر به خطاهایی شده است یا نه؟
1️⃣ بررسی اصل سخن
🔺 برای بررسی درستی اصل سخن به نظر می رسد مخصوصا در کانتکسی که شهید مطهری دارد بیان می کند اصل این سخن صحیح است که ما نسبت به شبهه افکنی نگرانی نداریم البته تا زمانی که خودمان فشل نشده ایم؛ و ثانیا در فضاهای تخصصی بشود معتقدین به مرام های مختلف بیایند و در فضایی گفتگو طور و مناظره طور حرف هایشان را مطرح کنند و از این طرف هم کسانی داشته باشیم که بتوانند سخن صحیح اسلام را بیان کنند.
.

💠 وجود افرادی در اجتماع که علیه اسلام شبهه افکنی می کنند مفید یا مضر؟

2️⃣ بررسی خطاهای احتمالی که ناشی از این نحوه بیانات گرفتار شدیم!
🔹 بررسی زیر جمعبندی نهایی و باور قطعی بنده نیست و فعلا به عنوان چیزی که به نظر می رسد مطرح می کنم؛
🔺 به نظر می رسد با توجه به جایگاهی که شهید مطهری داشته اند از این فضای سخنان ایشان توسط طیفی از کسانی که در آن سال ها در فضای انقلاب کار فکری می کرده اند، معناهایی ایجاد کرد، که منجر به این شد که حساسیت های نسبت به شبهه افکنی و شبهه افکنان و تغذیه مستقیم از متون غیر اسلامی را از دست بدهند!
🔺 در واقعی خلطی که اینجا روی داده است این است که بین چیزی که در اصل مضر و بد است ولی می شود یک سری محاسن برایش قائل شد و بین اینکه آن امر مضر و بد را به خاطر آن محاسن حداقلی اجازه حضور و حیات بدهیم؛ تفاوت جدی هست.
🔺 کار به جایی می رسد که این امر مضر و بد تجویز و ترغیب شده است، و در گام بعد توسط نسلی که تحت این فضای غیر صحیح تربیت شدند صحیح تلقی شد.
🔺 این نگاه ها که اصلش صحیح است ولی چون فقط خودش را می بیند و کار اثر گذاری هم در جهت تکثیر خودش انجام نداده است؛ باعث می شود که نسلی بیایند که نسبت به تغذیه از علوم انسانی غیر بومی حساسیت نداشته باشند، بدون اینکه شخصیت اسلامی شان به خوبی شکل گرفته باشد.
🔺 وقتی شما گرفتار فضایی می شوید که حامیان دین نه آن طوری که شهید مطهری می فرمایند مرده و بی روح؛ بلکه ضعیف هستند و این ضعف ناشی از استضعافی است که چند قرن مبتلایش شدیم و تمدنی مادی هم آن طرف هست که هیمنه سنگینی بر همه ابعاد زندگی بشر بالخصوص علم انداخته است؛ اینطور بیان ها غیرت افراد مؤثر در حاکمیت را نسبت به تن دادن به علوم انسانی با همان بیانی که خودشان دارند و با همان خلوصی که خود غربی ها می گویند حالا نه توسط استادی که زاده اروپا و آمریکا ست بلکه توسط استادی که از فرق سر تا ناخن پا غربی است و به آن علوم باور دارد؛ کم می کند.
🔺 بله شیطان هم با وسوسه انگیزی هایش باعث حرکت هایی می شود ولی نمی توانیم بگوییم وسوسه شیطان هم درست است یا به وسوسه شیطان میدان بدهید.

🔹 به نظر شهید مطهری در کارهایش آن پیچیدگی هایی که امثال حضرت آقا در دست فرمانشان دارند را نداشتند؛ و واقعا اگر کانتکس انقلاب و شاگرد امام بودن و شور و نشاط انقلابی آن دوران نبود معلوم نبود که از این نحوه آثار میشد انقلابی را تغذیه تئوریک کرد و یا میشد با آن دست فرمان انقلاب را به پیش آورد تا الان! منظور این است که جنس کارهای علمی ایشان خیلی حرکت زا و مبارزه خیز نیست، شاید به این خاطر که خودشان بیشتر شخصیت علمی بودند تا مبارز! و شاید این دست هدایت الهی بود که یکی مثل آقا را بالا آورد که به قول خودشان هم در یک دست پرچم تبیین را داشتند و در دست دیگر پرچم مبارزه! [نقل به مضمون] (این پاراگراف آخر فقط به دلیل متون فوق نبود، یک حس کلی است و نه یک جمعبندی نهایی)

ضعفمان_در_صدور_انقلاب

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_31
#جلسه_164
#انقلاب_مستضعفین
#انقلاب_جهانی
#ضعفمان_در_صدور_انقلاب

انقلاب اسلام در ابتدای شکل گیری، با شعارها و اقدامات عملی که در عرصه ی بین المللی انجام داد، امید را در دلهای همه ی مستضعفین عالم زنده کرد و آن ها را دلبسته ی این انقلاب، این قرائت از اسلام و رهبران آن قرار داد. این دلبستگی و امید منحصر در شعیان و حتی مسلمانان نبود و شامل همه ی گروه های اعتقادی میشد. به طوری که حتی اطفال خود را به اسم رهبران ما نام می نهادند.
لکن در ادامه ی مسیر عوامل متعددی باعث شد که در حوادث مختلف، امید ها را ناامید کنیم و در باعث فاصله گرفتن دلهای برخی مردم جهان از ارمان های انقلاب شویم. قطعا در این بین رویش های فروانی بود لکن از ریزش ها و عوامل آن نباید چشم پوشید.
از جمله این عوامل می تواند موارد زیر را برشمرد:
1- تمرکز بر نگاه منحصر شیعی و تقدم امر ولایت بر توحید.
با تمرکز و تاکید بر ولایت و نفی مردمی که در پذیرش ولایت با ما همراه نبودند و عدم توجه به مفهوم وحدت آفرین توحید، بسیاری از گروه ها را از خود دور کردیم. غافل از اینکه ولایت نیز بر محور توحید و برای اقامه توحید امده است.
قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ ﴿۶۴.آل عمران﴾
2- کنار گذاشتن شعارهای انقلابی و روی آوردن به نظام جهانی بشری.
هرچند در طول این چهل سال، راس نظام و رهبری آن دائما بر شعارها و آرمان های انقلاب تاکید کرده و حافظ آنها بوده اند، لکن نقش دولت ها را نباید نادیده گرفت. عدول برخی دولت ها و بدنه ی اجرایی کشور از آرمان های انقلاب، پیام های منفی را برای جهان مخابره میکرد و مردمی که دلبسته ی این آرمان ها بودند را دلسرد می نمود.
3- ناکار آمدی:
در طول این 40 سال در بسیاری از عرصه ها با رویکرد انقلابی و اسلامی عملیات کردیم و موفق و پیروز شدیم. این پیروزی نقاط امید فراوانی را برای مستضعفین عالم آفرید.( مثل عرصه ی نظامی و دفاعی) لکن در بسیاری از عرصه ها، از الگوی غربی لیبرال دموکراسی تبعیت کردیم و سراغ الگوی اسلامی نرفتیم. و طبیعتا در این عرصه ها موفق نبودیم.( مثل عرصه اقتصاد) این شکست ها، هم باعث ناامیدی ملت قیام کرده ی خودمان شد و هم باعث ناامیدی ملت های مستضعف عالم. خصوصا اینکه شکبه های رسانه ای معاند در این بستر کار ویژه ای میکنند و جمهوری اسلامی را به عنوان الگویی ناموفق در اداره ی جامعه و معیشت و دنیای انسان ها معرفی میکنند.
4- ناکارآمدی سربازان برون مرزی انقلاب.
ادامه دارد…
.

تقریر بحث

حمید شب بویی, [۰۱.۱۱.۲۰ ۱۳:۴۲]
[فرستاده شده از حمید شب بویی]
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_22
#جلسه_164
#نشست_استادمهدیان
#مبارزه_روشی_یا_محتوایی

🔰تقریر بحث

🔻استاد #مهدیان بحثی که نسبت به معرفی کتابشان ارائه فرمودند، دارای نکاتی بود که شاید بتوان به صورت کلی ان نکات را پذیرفت. مانند اینکه #جبهه_انقلاب از یک #ضعف_تئوریک برخوردار است و باید حرف بشنود و ایشان به واسطه کتابشان به دنبال احقاق این هدف بوده اند.

🔻اما از طرفی دیگر در جواب اشکال به اثر گذاری محتواهایی که ایشان در بستر #رسانه مطرح می کنند مطرح شد که می بایست در بستر رسانه ورود کرد و اتفاقا چون ایراد اصلی را در #عدالت_خواهان [به عنوان اعضای فعال جبهه انقلاب] می بینند سعی می کنند بیشترین مواضع تند و سلبی را نسبت به این گروه بگیرند، هم چنین اینکه با توجه به اینکه بستر رسانه، یک بستر به شدت اثر گذار شده می بایست در اینجا ورود کرد و متناسب خطوط و لوازم آن(مانند متن های کوتاه و #درگیری ایجاد کردن از باب موثر بودن و بیشتر دیده شدن بحث) حرکت کرد.

🔰تحلیل و اشکال

💠 به نظر حقیر این پاسخ در نهایت نمی تواند متناسب هدفی که ایشان از اول تعیین کردند را تغذیه کند. به عبارتی دیگر تناسبی بین حکم و موضوع نیست. در اینجا اگر حکم این است که باید #خلا_تئوریک_جبهه_انقلاب را پوشش داد و برای ویرایش آن برنامه ریزی کرد و پذیرفته ایم که رسانه یک ابزار در جهت تحقق این هدف باید باشد، نباید رسانه اصالت و موضوعیت پیدا کند و اتفاقا اثر گذاری را در ترفندهای رسانه ای پیش گرفت.

💠مصادیق اثر گذاری که از صحبت های ایشان دریافت شد همه و همه مصادیقی است که ناشی از ترفندهای رسانه ای شکل گرفته بود مانند اشاره به نوع #توئیت هایی که ایشان در مقام رد و ایجاد درگیری نوشته بودند و چه قدر بازخورد داشت و دیده شده بود در مقابل پیام هایی که ایجابی و #اندیشه ای تر بوده و اصلا دیده نشده است،گواه بر این تحلیل می باشد.

✅لذا باید این نقد را به ایشان داشت که شما در مقام هدف گذاری و تعیین نقطه عملیات،انتخاب درست و دقیقی داشته اید و با شما همراهیم و اما در مقام تشخیص موضوع و میدان، دچار #خطایی_تطبیقی گشته اید و عملا نمی توانیم اثرگذاری های ایشان را در راستای تکمیل و ویرایش خلأ تئوریک جبهه انقلاب بدانیم.