فلسفه غیبت از منظر استفاده از خرد جمعی در ساخت اندیشه اسلامی چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#يادداشت8
#جلسه_350

✅فلسفه غیبت از منظر استفاده از خرد جمعی در ساخت اندیشه اسلامی چیست؟

🌿یکی از مباحث مهم در عصر غیبت توجه به فلسفه غیبت است به گونه ای که میتوان با تسلط به این مباحث زمینه را برای رشد بیشتر فردی و جمعی فراهم نمود به گونه ای که این مسئله منجر به رفع موانع ظهور و تعجیل در امر فرج شود انشاالله؛

🍀براساس برخی روایات آخر الزمانی و دوران ظهور به این نتیجه میتوان رسید که یک مولفه اساسی در عصر ظهور رشد عقول بشری در فهم سعادت دنیوی و اخروی میباشد و این رشد عقلانیت عامل مهمی در رشد فردی و اجتماعی محسوب میشود

🍀اما سوال این است که چگونه میتوان این رشد عقلانیت را در عصر غیبت تمرین نمود تا زمینه برای ظهور اتم آن در عصر ظهور فراهم شود؟ بنا به شواهد و قراین میتوان بیان نمود یک عرصه مهم و تبلور مشهود آن توجه به نظام ولایی با محوریت مردم سالاری دینی میباشد که این الگوی حکمرانی میتواند در عصر غیبت از طریق استفاده از خرد جمعی در همه شئون با محوریت اندیشه اسلامی متجلی شود تا در عصر ظهور این مسیر به بلوغ کامل خود منتهی گردد انشااالله

@mojtaba_amiri

از شورای راهبردی و اجتماعی تا شورای توحیدی

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_109
#جلسه_350
#نوع_یادداشت_سوال❓

🔹از شورای راهبردی و اجتماعی تا شورای توحیدی

▫️پیشتر تبیین شد که اندیشه ها در سه ساحت و لایه ذیل دنبال میشوند:
➖اندیشه بنیادین توحیدی
➖اندیشه اجتماعی
➖اندیشه راهبردی

▫️طبیعتا هر لایه ای موضوعاتی مختص به خود دارد ، اما از آنجا که لایه های اندیشه نسبت به یکدیگر ترتب دارند و در دل هم تعریف شده اند ، هر موضوعی در لایه اجتماعی یا در لایه راهبردی مورد واکاوی قرار گیرد ، حتما در لایه بالادستی خود نشانه ای دارد و خزینه آن در لایه بالایی موجود است و در لایه پایینی امتداد آن قابل دنبال است.

▫️با این وصف ، هر موضوعی در هر لایه ای مورد توجه قرار بگیرد ، در هر سه لایه قابل امتداد است ، یعنی اگر موضوع خاص لایه بنیادین توحیدی باشد حتما امتداد اجتماعی و راهبردی آن هم قابل تامل است همچنین اگر در لایه اجتماعی باشد حتما لایه بالادستی توحیدی آن و لایه امتدادی آن میتواند محل دقت باشد و به همین ترتیب موضوعی که در لایه راهبردی سوژه گشته است ، حتما در لایه توحیدی و اجتماعی رد پایی قابل بررسی دارد.

▫️شورا به نظر یک عنصر و المان در فضای اندیشه راهبردی است ، (تعریف اندیشه راهبردی : اندیشه ای ناظر به باید ها و چگونگی های تحقق اهداف و ارزش هایی جامعه مبتنی بر هست های جامعه که در لایه اندیشه اجتماعی تثبیت گشته) یعنی مدیریت و پیشبرد جامعه و تحقق درست امورات عالیه اجتماعی نیازمند به شورا و توجه به اداره شورایی جامعه است.

▫️پس هم میشود در لایه اندیشه راهبردی به آن پرداخت ، هم میتوان به لایه بالادستی آن در اندیشه اجتماعی سر زد
چنانچه در این لایه روشن میشود که در اجتماع پدیده ای به نام عقل جمعی وجود دارد که جامعه به شکل نفس الامری مبتنی بر آن توان حرکت خواهد یافت و عقل های مفرد علی رغم فخامت ها و وجاهت ها منجر به حرکت جامعه نخواهند شد
و اینگونه روشن میشود که ریشه توجه به پدیده شورا در لایه اندیشه راهبردی از چه روست .

▪️حال که از لایه ا#ندیشه_راهبردی در موضوع شورا به لایه بالادستی آن در #اندیشه_اجتماعی سر زدیم و با مفهوم عقل جمعی آشنا شدیم ، این طمع و شوق ما را فرا میگیرد که باز هم این راه را ادامه بدهیم و در لایه #اندیشه_بنیادین_توحیدی ، ریشه توحیدی این عنصر راهبردی اجتماعی را دنبال کنیم
توحید چگونه ما را به پدیده اجتماعی و راهبردی عقل جمعی و شورا رهنمون میشود ❓
کدام آموزه و پرتو توحید است که موحدین را وا میدارد که به عقل جمعی و شورا نظر کنند.

▪️نمونه این امر را در موضوعاتی نظیر عدالت از نظر گذراندیم که چگونه #عدالت_اجتماعی و آرمان #جامعه_بی_طبقه را به عنوان دومین مشتق توحید به ما معرفی نمودند .
✅حال مطلوب است که در مقوله عقل جمعی و شورا نیز همت بگماریم و آن را در ساحت اندیشه توحیدی تبیین و توجیه نماییم.

اقتصاد توحیدی

بسم اللله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_69
#جلسه_350

یادم هست دوره ای را که در مرکز گفتمان توحید تمرکز محتوایی مان رفته بود روی اقتصاد اسلامی و یا حالا به تعبیری اقتصاد توحیدی.

در آن دوران نشست هایی داشتیم با ارائه ی مختصرِ یکی از اساتید و بعد نقد و بررسی تفصیلی و جمعی.

در یکی از این نوع نشست ها آقای اسدپور ارائه ای داشتند در مورد اینکه اگر بخواهیم ضوابط اسلامی را در ساختار مسائل اقتصادی موجود دخیل کنیم چه چارچوب ها و یا سیاست هایی در اقتصاد پدید خواهد آورد، مثلا اینکه مدل تعاونی برجسته خواهد شد، سرمایه داران نباید به مناصب منصوب شوند، مالیات باید بیشتر از هر کسی از اقشار پر درامد گرفته شود، سرمایه ( در مقابل درامد ) های زیادی باید به محرومین اختصاص یابد و …

وقتی ارائه شان تمام شد گفتند که این چیزها به ذهن بنده میرسید و حضرات هم همگی مایلید و تایید میکنید و … ( و واقعا هم حضار مایل بودند و تایید میکردند )

اما یک مشکلی وجود دارد

و آن هم این است که تقریبا همه ی اینهایی که من گفتم در جزوات شرح «مواضع ما» ی حزب جمهوری و یا در خود « مواضع ما » وجود دارد. به قلم بزرگان خودمان که همگی – یا همان موقع یا بعد از آن – تمامی دسترسی های تقنینی و اجرایی لازم برای پیاده کردن این حرفها را داشته اند و این مباحث مورد قبولشان هم بوده، و در تمامی مراکز حزب در سراسر کشور هم تدریس شده است ( امکاناتی که برای جمع ما اصلا وجود ندارد و شاید آرزویش را داشته باشیم تا بتوانیم این منویات را پیاده کنیم ) یعنی بدنه ی نیروی انسانی انقلاب هم با این حرفها آشنا بوده و میپذیرفته و حتی کسانی مثل استاد یزدان پناه هم که عضو حزب جمهوری آمل بوده هم اینها را درس گرفته اند.
ولی اجرا نشده، بلکه در برخی مسائل برعکسش پیاده شده!
مشکل چه بوده است که اینچنین شده است؟

این اشاره ی ایشان کافی بود تا فضلای حاضر در جمع همگی به تکاپو بیفتند و یکی از گرمترین جلسات بحث ما شکل بگیرد. همه شان ناگهان با این مساله مواجه شدند که آن چه در مورد مدل های اسلامی میپنداریم اجرایی شدنشان محل تردید است و ما اصلا با تجربه ی حکمرانی کسانی که همین دغدغه های ما را داشته اند پیوندی نداریم تا بفهمیم کجای کار میلنگد تا بیاییم گام بعدی را روی تجربیات قبلی برداریم! و آرزو میکردند که کاش حتی با چپ کرده ترین مسئولین وقت به گفتگو بنشینند تا بتوانند تصاویر روشن تری پیدا کنند.

بگذریم از چند و چون این مساله در آن جمع…

اما این اتفاق یک عبرت داشت که در بحث ما هم قابل جریان است.
الان ما آمده ایم و اتفاقا مبتنی بر کتب متفکرین دهه ی 40 و 50 داریم روی ضرورت عقل جمعی و شورا و … بحث میکنیم.
بد نیست نگاهی به تجربه ی این سالهای کسانی که ای بسا بعضا آتشین تر از ما به این مباحث پرداخته بودند بیاندازیم و ببینیم آن وقتی که دستشان میرسد و میخواستند که همین ها را هم پیاده کنند چه کردند و به کجا رسیدند و چرا؟

مثلا اوایل انقلاب رجوع به آرای عمومی یک بحث بسیار پررنگ و پر تکرار است. ( به عنوان مثال به کتاب مبانی قانون اساسی که جمع آوری شده ی بیانات شهید بهشتی در مورد قانون اساسی است رجوع کنید. در آنجا وقتی شیوه ی نگارش و تدوین قانون اساسی را میخواهد ترسیم کند، در چند لایه دخالت عمومی را لحاظ میکنند و طراحی میکنند، مثلا این مراحل جالب را ایشان توضیح میدهد که انجام شده ( اگر کامل و درست یادم مانده باشد ) : فراخوان “عمومی” طرح اولیه و پیش نویس برای قانون اساسی، انتخابات خبرگان قانون اساسی به عنوان نمایندگان اقشار مردم، ارائه ی عمومی و نظرخواهی عمومی برای پیش نویس تهیه شده توسط خبرگان و … تا برسد به رفراندوم )
این متعلق به اوایل انقلاب است و عقل جمعی در آن خیلی پر رنگ است.

در خود قانون اساسی هم شورایی بودن یک امر پر اهمیت است، در حدی که حتی رهبری شورایی هم در قانون اساسی گنجانده شده است، مدیریت و ریاست قوه ی قضائیه هم شورایی است، مجلس هم که کلا شوراست ، نظام ریاست جمهوری ما هم تقریبا پارلمانی است.

اما وقتی بحث از بازنگری قانون اساسی میشود برخی از این امور شورایی برچیده میشوند، و این کار هم مبتنی بر تجربه ی ناکارامدی است که در طول ده سال ابتدایی جمهوری اسلامی داشتند.

از طرف دیگر عملا رفته رفته آن مراجعات پر پیمان به آرای عمومی هم کمرنگ میشوند و صرفا همان چارچوب های کلی انتخاب مسئولین که مبتنی بر انتخابات است برای رجوع به آرای عمومی باقی میماند. ( که البته شاید این را مبتنی بر تجربه ی ناکارمد ندانیم، شاید دلالیل امنیتی داشته باشد و شاید هم برآمده از کج فهمی باشد )

البته در مثل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تقریبا چنین دعوت عمومی ای را از جانب رهبری شاهد بودیم.

حالا اگر برگردیم به آن خاطره ای که در ابتدا نقل کردم، جای این پرسش هست که تا چه میزان مبتنی بر اتصال به صحنه ی پیاده سازی نظریات در افق حُسن اتکاء به عقل جمعی داریم پرواز میکنیم؟

حتی اگر بگوییم با عنایت به همه ی آنها داریم صحبت میکنیم، حداقل در بخشی از مساله که بخش قابل توجهی از آن است، خلا زیرساختی واضح است. و با همین وضعیت موجود چندان افق بلندی از به کراگیری عقل جمعی در دسترس نمی نماید.

آیا واقعا به لحاظ زیر ساختی و سازوکاری، هیچ نوع زیرساختی داریم که بتوانیم این افقها را در آن با سهولت پیاده کنیم؟ مثلا فرض کنیم آیا میتوانیم در تعیین حدود و ثغور سیاست خارجی مان کاری شبیه کاری که در مورد قانون اساسی کردیم را انجام دهیم به طوریکه همه ی مردم مشارکت داشته باشند؟

اگر بخواهیم زیرساختی را برای این مساله پیشنهاد بدهیم چه ویژگی هایی به ذهنمان میرسد که باید در آن لحاظ شوند؟

به نظر میرسد کلا در زمینه ی پیاده سازی این مساله حرف های زیادی برای گفتن وجود داشته باشد، چه حرفهایی که اصل مساله را قید بزنند، و چه حرفهایی که بخواهند گستره ی آن را حفظ کنند و امتدادش دهند.

اصل شورا در برابر انحصارگرایی

#امید_فشندی
#یادداشت_207
#جلسه_350
#مشخصات_اسلام

🔰 اصل شورا در برابر انحصارگرایی
اصل شورا وقتی تحقق می‌یابد كه افراد جامعه همه در حقوق و منزلت و برخورداری از منابع ملی مساوی باشند، وگرنه تاوقتی كه برخی بسیار بیش از دیگران از منابع و امكانات برخوردارند، یا اختیارات مطلقه و غیرمسئولانه و غیرشفاف دارند و امكان ارزیابی و حسابرسی هم ندارند، هیچچ نیاز نمی‌بینند كه دیگران را به رسمیت شناخته، با ایشان مشورت كنند و ایشان را در طرح و تصمیمات دخالت دهند و نظارت ایشان را بپذیرند.

🔰 اصل شورا و خرد جمعی
اگر نسبت شورا یا خرد جمعی را ظاهر و باطن بدانیم، طبیعتا ظهور مقدم بر باطن و بلكه زمینه‌ساز آن است و همانطور كه مأموریم به تكالیف تا به‌مرور به باطن و حقیقت آن‌ها برسیم، سازوكارهای اداره‌ی جامعه را نیز باید به صوری سامان دهیم كه بستر زایش و رویش خرد جمعی شود.

30 آبان 1400

عقل جمعی؛ نخبه گرایی یا مردم سالاری؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_134
#جلسه_350

⭕️عقل جمعی؛ نخبه گرایی یا مردم سالاری؟

در نگاه اولیه از خرد جمعی یا عقل جمعی، همان نخبه‌گرایی یا عقلانیت وافر فهم می‌شود. به عبارت دیگر تمرکز و توجه در این ترکیب بر روی عقل است، نه جمع. در حالی که در مردم‌سالاری توجه و تمرکز روی قسم دوم این ترکیب است. یعنی جمع و مردم است که موضوعیت پیدا می‌کند.
در عقل وافر یا نخبه‌گرایی هم می‌توان برای مردم تا حدودی نقش قائل شد، امّا نقشی دارای حد مرز. در نخبه‌گرایی نهایتا مردم در مقام انتخاب و قبول کردن نخبه‌ نقش دارند. اینکه یک نخبه‌ای را بر مسند بنشانند و بعد از آن دیگر همه‌چیز را به او بسپارند.
ارتکاز اولیه ما و آنچه که در مجلس‌های شورایی در حکومت دیده‌ایم، به همین سبک نخبه‌گرایی است. اینکه مردم واقعا بیایند پای کار؛ یعنی همه باهم فکر کنند و مسئله‌را همه باهم بشناسند و همه‌باهم برای حل مسئله به راه‌حل فکر کنند و در مقام عمل هم راه حل را پیاده کنند، کمی از ذهن دور است و به اصطلاح نیاز به خیس خوردن بیشتر دارد.

نشر عمومی کتب سیره شهدا تقریظاتش

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_114
#جلسه_350

دریافت درستی است که چند سال است کتب سیره شهدا تقریظاتش نشر عمومی پیدا میکند و اتفاقا دریافت درستی است که کتب حوزه های اندیشه که قطعا مورد مطالعه و تقریظ رهبری است ولی مورد ترویج عموم قرار نمیگیرد.
این که چرا اینگونه جهت دار با سبک های نشر کتب برخورد می شود دلایل متعددی میتواند داشته باشد ولی آنچه که به ذهن حقیر می رسد این است که انقلاب اسلامی ذاتش و مولکولهایش بر اداره #حسینیه_ارشاد ساخته نشده است بلکه ذاتش بر اداره #هیئت_رزمندگان خلق گشته و با همان دعب مردمانش را دعوت به نهضت و حرکت میکند.

هیئت رزمندگانی که موج موج دعوتش همه را با شعار جنگ جنگ تا پیروزی وعده داد نه با کتاب #حماسه_حسینی که همه را در اتاق های حسینه ارشاد به تاملاتی نشاند و ان قدر حماسه را به چالش کشید تا بعد از جلسه حسینیه دیگر از حماسه چیزی باقی نماند و دستمال اشک به همان هیئت رزمندگان واگذار گردید.

در این دو گانه دعوت به ورودی حسینیه ارشاد و هیئت رزمندگان به نظرم ان اتوبوسی که کاروان انقلاب را درست به مقصد میرساند همان اتوبوس اعزام هیئت رزمندگان است نه حسینیه ارشاد.
با این رویکرد موافقم که تمام تقریظات کتب سیره شهدا می بایست ان قدر پمپاژ سرتاسری شود که از همه روزنه های وجودیمان بیرون بزند و ما را سیراب کند.

ذهن جامعه ایران اسلامی شیعی همیشه عطش جهاد و حماسه دارد و اگر بناست به اندیشه بنشیند دوست دارد در دل حماسه و جهادش به اندیشه بنشیند نه در دل خلوتی ارام با اتاقی پر از دودهای چاپق های قدیمی بدون گزند درد نیش مگسی مزاحم.

مردم ایران به دنبال اندیشه ای میگردند که وقتی خواست تامل کند صدای تاملاتش هم چون خمپاره های ۶۰ طرف مقابلش را موج گیر می‌کند و ترکش هایش چنان دودی ایجاد میکند که دیگر چشم نمیتواند به این راحتی خودش را ببینید.

فرق رویکرد اندیشه خمینی حماسه ساز با رویکردهای روشنفکری خنثایی که هیچ درد و صدایی برای جامعه ندارد همین است و من به همه این روشنفکری ها کافرم.

مشورت امام با امت برای همراه کردن آن ها یا برای فهم های جدید و بیشتر

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_270
#جلسه_350

💠 مشورت امام با امت برای همراه کردن آن ها یا برای فهم های جدید و بیشتر

یکی از سؤالاتی که در بحث مشورت پیش می آید این است که آیا امام جامعه که هم نصب الهی دارد و این به خاطر برجستگی های روحی و اخلاقی و علمی و عملی اوست، و هم به خاطر جایگاهی که پیدا می کند اشراف بیشتری نسبت به بقیه بر مسائل دارد، و هم دارای یک طرح برای هدایت امت است به سمت نقاط رستگاری و فلاح؛ وقتی با امت مشورت می کند می خواهد که امت را به حرف خودش برساند و عملیاتی شدن طرح هایش را سهل تر کند یا واقعاً دنبال فهم جدید و بیشتر است؟

واقع این است که نباید اصلی مثل شورا ما را از طرف دیگر بام بیندازد و فکر کنیم که امام باید تابع فهم امت باشد، اساساً امام با توجه به جایگاه ویژه ای که دارد، هادی امت است و در یک طرح راهبردی امت را به سمت نقاط صلاح و فلاح حرکت می دهد؛ و البته نباید امام را بریده از امت و بی نیاز از امت در فهم دانست.
امام هم جزئی از امت است، و به این معنا توفیقاتی که او به دست آورده است توفیقاتی یکی از این امت است و اگر او قله ای است، هم قله بودنش در این دشت معنا دارد و هم این دشت با وجود این قله دارای معنای متفاوتی است.

از طرف دیگر انسان دارای فطرت الهی است و خداوند زمینه های فهم هدایت های الهی و الهام خیر را در درون او قرار داده است و بلکه بالاتر همین فطرتی که در درون انسان گذاشته شده را خود دین دانسته است. همچنین ابزار دیگری به نام عقل به انسان داده شده است که در کنار حجتب ظاهری یعنی انبیاء یک حجت مستقلی شمرده شده و به آن حجت باطنی گفته شده است.
اینطور نیست که همه الهام های هدایت امتی صرفاً بر امام وارد شود مخصوصاً اگر امام معصوم هم نباشد؛ و یا حتی اگر امام معصوم هم باشد لزومی ندارد که این اتصال تکوینی خود را مدام مورد استعمال قرار دهد؛ لذا مشورتی که امام جامعه با امت می کند، مشورتی واقعی برای ارتقای فهم و گرفتن ایده هایی برای پیشبرد طرح الهی امام است؛ بله فهم هایی که در طرح راهبردی امام برای هدایت امت نباشد یا خلاف آن باشد قطعاً فهم های مصیبی نیست ولی امام برای تکمیل طرح خود لا اقل در بخش های ایده هایی برای عملیاتی کردن طرح به مشورت واقعی و به نیت فهم با امت نیاز دارد.

لذا در روایت هم داریم:
«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ‏ جَهْمٍ قَالَ: قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَذَكَرَ أَبَاهُ ع فَقَالَ كَانَ عَقْلُهُ لَا تُوَازَنُ بِهِ الْعُقُولُ وَ رُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ قَالَ فَكَانُوا رُبَّمَا أَشَارُوا عَلَيْهِ بِالشَّيْ‏ءِ فَيَعْمَلُ بِهِ مِنَ الضَّيْعَةِ وَ الْبُسْتَانِ.»
وسائل الشيعة، ج‏12، ص: 45

همانطور که می بینیم امام رضا علیه السلام در مورد پدرشان موسی بن جعفر علیه السلام با وجود اینکه می فرمایند اینقدر عقلشان زیاد بود که قابل مقایسه با عقول دیگر نبود، ولی در عین حال می فرمایند که با غلام سیاه های خود هم مشورت می گرفت و اگر به او اعتراض می کردند نمی فرمود که می خواهم این غلامان را همراه کنم بلکه می فرمود که شاید خداوند گشایش را بر زبان این غلام سیاه جاری کند.

بله البته نوع دیگری از مشورت نیز وجود دارد که بعد از اینکه طرح و ایده امام نهایی است با درگیر کردن امت قصد همراه کردن آن هارا دارد، و البته این دو می تواند با هم جمع شود یعنی امام یک طرح کلی دارد که می خواهد امت را با آن همراه کند و آن ها را طرف مشورت قرار می دهد تا فهم های آن ها سطور عملیاتی آن طرح را مشخص کند و اساساً عملیاتی کردن آن طرح بر عهده خود این هاست لذا باید هم خودشان اصل طرح را بفهمند، هم راهکارهای عملیاتی کردن آن را خود استخراج کنند و هم خودشان آن را اجرا کنند.
لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْمِيزٰانَ لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ ﴿الحديد، 25﴾

لازم‌الاتّباع بودن «امرالله» و مشورتي بودن «امرالناس»

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_15
#جلسه_350

💠 لازم‌الاتّباع بودن «امرالله» و مشورتي بودن «امرالناس»💠

🔸آیت الله جوادی آملی در ذیل آیۀ 36-36 سورۀ احزاب، می فرمایند: قضاي الهي دو قسم است يك قضاي تكويني است كه تخلّف‌پذير نيست ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ [10] آن قضاي تكويني است كه «لا مردَّ له» [11] اما قضاي تشريعي اين قضاي تشريعي يك وقت مربوط به احكام فقهي است نظير نماز و روزه و امثال ذلك يك وقت مسائل سياسي و اجتماعي و اداره جامعه است در اين بخش از آيات كه فرمود: ﴿إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً﴾ كه مفرد آورد ظاهراً ناظر به اين است كه اگر به دستور خداي سبحان وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه ولايت او ثابت شده است ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ﴾ [12] دستوري دادند هيچ كس حق ندارد بگويد من مختارم مي‌خواهم عمل بكنم مي‌خواهم عمل نكنم ﴿إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً﴾ اين امر را خداي سبحان فرمود لازم‌الاتّباع است اين امر جزء امرالله نيست امرالله همان احكام الهي است امرالله نظير صوم و صلات ديگر جا براي مشورت و امثال ذلك نيست اما امرِ مردمي مسائل سياسي مسائل اجتماعي مسائل اقتصادي مسائل فرهنگي آن مسائل عمومي اينها جزء امرالناس است در سورهٴ مباركهٴ «شوري» فرمود احكام كه ديگر جا براي مشورت نيست احكام, امرالله است نه امرالناس اما وقتي مسائل مردمي شد كيفيت اداره كشور شد كيفيت اداره شهر شد مي‌شود امرالناس فرمود: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ﴾ [13] نه «امر الله شوري بينهم» احكام خدا با مشورت مردم حل نمي‌شود احكام خدا به دستور خدا حل مي‌شود اما كيفيت اداره شهر كدام خيابان يك طرفه بشود كدام خيابان دو طرفه بشود كشور به طرف صنعتي برود يا كشور به طرف كشاورزي برود اينها جزء امور مردم است كه با مشورت بايد حل كنند پس ما يك امرالله داريم كه اين با مشورت نيست يك امرالناس داريم كه اين با مشورت است مي‌شود ﴿أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ﴾.
https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/javadi/tafsir/91/920209/%3D%22%D8%A3%D9%8E%D9%85%D9%92%D8%B1%D9%8F%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92%20%D8%B4%D9%8F%D9%88%D8%B1%DB%8C%20%D8%A8%D9%8E%DB%8C%D9%92%D9%86%D9%8E%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92%22

🔸نتایج فرمایشات آیت الله جوادی:
1- عدم اختیار و آزادی انسان در برابر حکم خداوند
2- امور سیاسی، اجتماعی و حکمرانی، به مردم و عقول آنها واگذار شده است.
3- اموری که به مردم واگذار شده(امرالناس)، قابل مشورت است.

🔸سوالات:
1- آیا امرالناس یعنی امور سیاسی اجتماعی و حکمرانی؟
آیا این نظریه مقابل نظریه فقه نظامات اجتماعی است؟
2- آیا تصمیم هایی که در امور سیاسی اجتماعی با مشورت بدست می آید، اینها حکم الله نیستند؟
3- اگر کسی امور سیاسی اجتماعی را هم حکم الله بداند، در این صورت جایگاه مشورت چه می شود؟

این بحث، همان بحث نسبت ولایت و مردم، نسبت تبعیت مردم از ولی و مشورت ولی با مردم است که به نظر می رسد نظریه دادن در این مسأله، بسیار سخت و حساس است. این مسأله حل نشده و دارای ابهامات زیادی است.

فرق ضرر با ضرار از جهت لغوی و اصطلاحی چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#یادداشت_9
#جلسه_350

✅فرق ضرر با ضرار از جهت لغوی و اصطلاحی چیست؟

🌿یکی از روش های مهم در تبیین و طرح مسائل این است که قبل از ورود به بحث الفاظ از جهت لغوی و اصطلاحی بررسی شوند تا در ادامه دچار ابهام نشویم و در واقع با یک فهم مشترک نسبت به آن موضوع بحث نماییم.

🍀از جهت لغوی برای ضرر در کتب لغوی معانی مختلفی درج شده است:
۱- صحاح اللغه ضرر را خلاف نفع می‌داند.
۲- صاحب قاموس علاوه بر آن، معنای سوء حال را هم آورده است.
۳- نهایه ابن اثیر و مجمع البحرین ضرر را نقص در حق دانسته‌اند.
۴- مصباح المنیر ضرر را به معنای عمل ناپسند نسبت به یک شخص یا نقص در اعیان می‌گیرد.
۵- در مفردات راغب اصفهانی ، ضرر به سوء حال معنا شده، اعم از سوء حال نفس به خاطر قلت علم و فضل یا سوء حال بدن به خاطر فقدان عضوی از اعضا و یا به خاطر قلت مال و آبرو .

🍀کلمه «ضرار» نیز دارای معانی مختلفی است. ضرار بر وزن فعال مصدر باب مفاعله است. باب مفاعله دلالت بر اعمال طرفینی می‌کند. پس ضرار که مصدر باب مفاعله است مبین امکان ورود ضرر بر دو جانب است، بر خلاف «ضرر» که همیشه از یک طرف علیه طرف دیگر وارد می‌شود. با توجه به قید طرفینی بودن، برای ضرار معانی مختلفی پیشنهاد شده است:
معنای اول ضرار، مجازات بر ضرری است که از جانب دیگری به انسان می‌رسد و معنای دوم، ضرر رساندن متقابل دو نفر است به یکدیگر.
قول سوم این است که ضرر در مواردی است که شخصی به دیگری ضرر می‌رساند تا خودش منتفع گردد و ضرار در موردی است که با ضرر رسانیدن به دیگری، نفعی عاید شخص نشود.
بنابر قول چهارم ضرر و ضرار دارای معنای واحد هستند. این چهار معنا در نهایه ابن اثیر هم دیده می‌شود.
صاحب قاموس ، معنای پنجمی برای ضرار آورده و آن را معادل « ضیق » گرفته است.
در معنای ششم، ضرار به معنای اضرار عمدی و ضرر مشتمل بر اضرار عمدی و غیر عمدی است و چنانچه در مقابل هم قرار گیرند، ضرر، زیان زدن غیر ارادی است و ضرار، زیان زدن ارادی. مرحوم محقق نایینی ظاهرا این معنا را پذیرفته است.

🍀اختلاف نظر بین اهل لغت، به علت استعمالات مختلف کلمه ضرر امری طبیعی است، ولی این اختلاف به فقه نیز سرایت کرده و موجب اختلاف آرای فقهی شده است.

⬅️امام خمینی در کتاب الرسائل ،در تحت عنوان فوق، فرق بین ضرر و ضرار را چنین بیان کرده است:غالب استعمالات ضرر و مشتقات آن مالی یا نفسی است، ولی کاربرد ضرار و مشتقاتش در تضییق، اهمال، حرج، سختی و کلفت شایع و رایج است. پس ضرار به معنای اخیر غلبه دارد. در قرآن مجید هم هر جا کلمه ضرر استعمال شده به معنای ضرر مالی و جانی آمده است؛ ولی هر جا کلمه ضرار آمده به معنای تضییق و ایصال حرج است؛ مانند آیه شریفه «لا تضار والدة بولدها» و آیه نازل در خصوص مسجد ضرار :«و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون». (آنانکه برگرفتند مسجدی تا بیازارند و کفر بورزند و میان مؤمنان جدایی افکنند، کمینگاهی برای آنان که با خدا و پیغمبرش نبرد کردند از پیش و همانا سوگند خوردند نخواستیم جز نیکوکاری و خدا گواه است که آنان دروغگویانند).

@mojtaba_amiri

گفتمان جامع انسانی

#یادداشت
#یادداشت_89
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#سعید_خورشیدی
#شورا
#گفتمان_جامع_انسانی
شور و مشورت نوعی پیوند است. پیوند در یک فضای مشترک شکل میگیرد. به همین خاطر است که در عرف اجتماع و همچنین در تاریخ ، معمولا افرادی که در یک فضای معرفتی مشترک تنفس میکنند ، برای کشف چگونگی و نه برای کشف هستی، به مشورت می نشینند. این فضای مشترک را میتوان از فضای یک خانواده تا فضای یک مکتب فکری تا فضای یک مذهب و حتی بالاتر از این نیز تصور نمود. اساسا هر جا اشتراکی متصور است، ذیل همان اشتراک و در مسیر رفع تفاوت درباره چگونگی، شور و مشورت ممکن است !
اما اگر گفتگو بین دو فضای متفاوت از جهتی که متفاوت هستند ( و نه ذیل اشتراکات ) شکل بگیرد، دیگر مشورت نیست و به جدل شبیه تر است.
قرآن میفرماید : قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلي‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ

مشورت یعنی…

#یادداشت
#یادداشت_90
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#سعید_خورشیدی
#شورا

مشورت یعنی…
مشورت با دیگران در یک “کار” یعنی آن ها را در این کار سهیم دانستن ! یعنی اراده دیگران را در این “فعل” دخالت دادن !
یا به عبارت بهتر یعنی اراده خود را با اراده دیگری آمیختن و یکی کردن !
به همین خاطر از مشورت کردن با افراد خودرای منع کرده اند ، چون نقض غرض میکند و اراده طرف مقابل را به کلی کنار میزند.
امام صادق (ع) میفرمایند : لاتَشِرْ عَلَی الْمُسْتَبِدِّ بِرَایِهِ !

چرا مشورت میکنیم ؟
چرا باید اراده دیگری را در امری که در دست داریم دخیل کنیم ؟
1- جهل
مشورت ممکن است از سر ناچاری خودمان باشد ! به این معنا که واقعا خود را نیازمند به مشورت گرفتن بدانیم تا در کاری که پیش رو داریم، درست را از نادرست تشخیص بدهیم. یا در امری حکومتی روش درستی که نمیدانیم را تشخیص بدهیم و به پیش برویم !
2- تربیت
ممکن است طرف مقابل را نیازمند ببینیم به اینکه با او مشورت بشود ! ملنند پدری که برای تقویت اراده فرزند نوجوان در برخی امور خانواده اراده او را از طریق مشورت دخیل میکند تا اراده اش را تقویت کند و … یا مانند حاکمی که رشد زیردستانش برای او مهم است و از طریق مشورت گرفتن با آنها ، رشد اراده را به آنها هدیه میکند !
3- ادای تکلیف
تصویر این مورد با دو مورد بالا متفاوت است !
باید فضایی را تصور کنیم که “کار” عده ای از انسان ها در دست یک فرد قرار دارد !
به این معنا که یک فرد میتواند در امور افراد بسیاری، اعمال اراده کند و بلحاظ هستی شناختی اختیار آن را دارد که اراده خود آن افراد را هم دخیل بکند یا نکند !
اینجا شاید بتوان گفت تکلیف حاکم این است که از طریق مشورت، اراده مردم را بیاورد و در حاکمیت دخیل کند.
باز هم شاید مشورت گرفتن اهل بیت (ع) از باب حاکمیت ایشان بوده و در امور جمعی میخواسته اند اراده جمعی را دخیل کنند و این را وظیفه حاکم میدانسته اند.
امیرالمومنین در نامه 50 نهج البلاغه میفرمایند حق امیران لشگر بر من این است که بدون لحاظ انان تصمیمی نگیرم !
اَلا و اِنَّ لکم عندى … و لا اَطوى دونکم امراً اِلا فی حکم
البته این معنا با دموکراسی متفاهم در کشور ما متفاوت است. مشورت معنایی نیست که در آن مشورت کننده ، مقهور مشورت دهنده شود !
باز هم امیرالمومنین زمانی که مجموعه ای از بزرگان از جمله ابن عباس به ایشان پیشنهاد نصب معاویه و طلحه و زبیر در چند منصب ، در جهت برقراری صلح را دادند ، ضمن اشاره به اینکه آنان حق دارند مشورت بدهند و اراده شان را دخیل کنند، به حق خودشان هم اشاره میکنند و میفرمایند :
لک ان تشیر علىّ و اَرى فاِنْ عصیتُک فاَطِعْنى

چگونه می توانیم هشیار شویم؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_71
#جلسه_350

ما از بین هوا، آب و غذا، بیش از همه به غذا احساس نیاز می کنیم و پس از آن به آب و تقریبا، اصلا به هوا احساس نیاز نمی کنیم. در حالیکه بدون غذا چند روز می توانیم زنده بمانیم و بدون آب حداقل یک روز زنده می مانیم، اما بدون هوا اصلا لحظه ای نمی توانیم زنده بمانیم.

به نظر می رسد در مورد سایر احتیاجات خود و نعمت های خداوند نیز، امر همین گونه است. همانگونه که استاد عزیز فرمودند، خدایی که همه جا با ماست را، نمی ببینیم و حضور او را متوجه نمی شویم. اما نعمت های سطحی بسیار ساده تر را، می ببینیم و وجود آنها را حس می کنیم.

استاد عزیز فرمودند مشکل اینجاست که هشیارانه زندگی نمی کنیم. اما چگونه می توانیم هشیار شویم؟

قطعا یکی از مهمترین عوامل هشیاری، ارتباط با معنویات است؛ اما ای کاش امر بیشتر برای ما واضح بود و بهتر عمل می کردیم.

تجربه های شورا در انقلاب اسلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_130
#جلسه_350
#شورا

🔰تجربه های شورا در انقلاب اسلامی

2. مجلس تدوین قانون اساسی:
مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یا همان مجلس خبرگان قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب در پی انتخابات تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۵۸، در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ با ۷۵ نماینده تشکیل شد. ریاست آن بر عهده حسینعلی منتظری بود. وظیفهٔ آن بررسی نهایی قانون اساسی، برای تصویب توسط مردم بود. درابتدا قرار نبود مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شود و قرار بر این شده بود که تکلیف قانون اساسی با همه‌پرسی مشخص شود، اما پس از صحبت‌های فراوان تصمیم بر این شد که این قانون در مجلسی با نام مؤسسان طرح و پس از بررسی تصویب شود.

اهمیت این شورا از چند جهت است:

1. اولین گام در مهندسی دنیا بر اساس دین: تأسیس حکومت قانون الهی
این اولین گام در تاسیس جمهوری اسلامی است که بنا دارد دین را پیشوا و مهندس دنیا قرار بدهد. این شورا نه تنها یک عقلانیت جمعی را در جسد چند ده اصل و قانون صورتبندی می کند بلکه ارزش ها و آرمانهای انقلاب اسلامی را در قالب یک پایگاه و بنیاد حقوقی تثبیت می کند. به یمن و برکت قانون اساسی هنوز هم نسل هایی که در جریان انقلاب نبوده اند میتوانند با ارزش های فطری دمیده شده در این قانون نسبت برقرار سازند.

2. تکیه گاهی برای نظام انقلابی
اصول مترقی قانون اساسی، تکیه گاه مستحکمی برای ساخت نظام انقلابی بوده و هست. فصل شوراها از جمله همین موارد می باشد. نظام جمهوری اسلامی ایران در معرض تهدیدهایی است که چارچوب نظری قدرت در غرب پدید آورده است. چارچوب نظری ای که صراحتا با آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی ناهمخوان است. فلذا با تکیه به قانون اساسی میتوان امید داشت که روز به روز ساختار و نظام جمهوری اسلامی به تصویر مطلوب نظام انقلابی نزدیکتر گردد.

3. جلوه گاه ترقی و تعالی عقلانیت دینی
این شورا با تدوین قانون اساسی مترقی بودن عقلانیت دینی را به رخ جهانیان کشید. قانون اساسی یکی از منابع اصلی صدور انقلاب و تبلیغ انقلاب اسلامی در میان مستضعفان جهان خاصه جهان اسلام می تواند باشد.

4. اجتهاد بین الاذهانی
شورای تدوین قانون اساسی نشان داد اجتهاد شورایی قابلیت تحقق دارد و شدنی است. اجتهادی که مبتنی بر عقلانیت بین الاذهانی بدون آنکه به انسداد برسد قانونی تدوین کند که مبنای جمهوری اسلامی گردد.

بازخوانی تئوریک مذاکرات و تجربه نگاری مجلس تدوین قانون اساسی میتواند ما را با ابعاد و خفایای مقوله شورا در عینیت جمهوری اسلامی آشنا سازد.

ولی فقیه در موقف جمع آرای فقهای زمانه است.

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#شوری
#مشورت
#عقل_جمعی

🔰ولی فقیه در موقف جمع آرای فقهای زمانه است.

البته ایشان به عنوان مرجع تقلیدی که مقلدینی دارند، قطعا بعض فتاوی ایشان از سایر مراجع متفاوت خواهد بود اما در مقام صدور احکام حکومتی، با عقل جمعی می اندیشند و آرای فقهای زمانه را در مسئله مورد نظر جمع بندی و اعمال می کنند.

تهیه ی قانون اساسی از جمله مواردی است که فقها به شور نشستند و با استفاده از عقل جمعی برای جمهوری اسلامی، قانون و سیاست های کلی تعیین کردند.

تقریر14000830

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
#یقظه
#شوری

جلسه350-14000830

🔰نکته ی اخلاقی/یقظه
[پیاده شده توسط آقای سعیدی صابر]

یکی از نکته هایی که خوب است گاهی به همدیگر تذکر بدهیم یا به آن توجه کنیم این است که (نمی دانم چقدر به این مسئله توجه کردید) ما چقدر داریم آگاهانه زندگی می کنیم؟!

ما موقعی که اول صبح بیدار می شویم آن قدر هوشیار می شویم که متوجه می شویم که به اندازه ی کافی هوشیار نیستیم، خیلی اذیت می شویم. یعنی آدم می فهمد که هوشیاری یک نعمتی است و موقعی که هوشیاری کم است انسان در معرض خطر است. ولی به طور کلی نمی دانم چقدر توجه می کنید که ما چقدر هوشیار محسوب می شویم، ببینید بر اساس اعتقادات مان که در این هیچ شکی ما نداریم و بنا نداریم که با این اعتقادات دربیفتیم، چه تصویری از خدا داریم؟ چه تعریفی درباره ی خدا داشتیم؟ حقیقتی که در همه جا حاضر است، در تمام ذره ذره وجود ما حاضر است، تمام وجود ما متوجه اوست، تمام عالم متوجه اوست، و توجیه عالم است، معنای عالم است، معنای انسان است، و توجه به او باعث معنا شدن انسان می شود،

🌱ولَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡ،

اینکه این خدایی که این طور همیشه همراه ما هست، ما به او توجه نداریم. نمره ی آگاهی ما می شود چی؟! یعنی حقیقتی تا این حد بزرگ که الان برای ما مخفی است، الان ما چقدر می دانیم، چقدر آگاه هستیم، خیلی نمره ی آگاهی پایین است، یک آن آن هم فاجعه است، چه رسد به اینکه تمام زندگی ما اصلا همین است، و شاید یک آن هم نبوده که آنچنانکه شایسته ی این توصیفات است ما به خدا خیره شده باشیم.

یا مثلا نعمت های خداوند متعال، خب همه چیز نعمت های خداوند متعال است در دستان ما جاری است، ما به هر چیز دست می زنیم نعمت های خداست، و از هر چیز داریم استفاده می کنیم نعمت های خداست، چقدر اصلا توجه می کنیم به اینکه این نعمت خداست و موقعی هم که گاهی متوجه می شویم، یک چیزی را متوجه می شویم، مثلا تشنگی زیادی که غالب شده بوده است یک آب خنکی می خوریم توجه می کنیم که این عجب نعمتی بود، خیلی کم، گاهی، چقدر عمیق می فهمیم این را؟! یعنی به عمق همان تک نعمت حتی پی می بریم؟!

یا مقوله ی مرگ که گفته شده «یأتی بغتة»، مشخص است ولی بر شما مشخص نیست که چه وقت می رسد و برای هیچ کس هم هیچ گونه تضمین و قول و وعده ای داده نشده است، حتی آقا رسول اکرم هم ایشان می گفت که من هم نمی دانم، که جهت دارد این ندانستن های این بزرگان، این توجه به مرگ که از ما خواسته شده.

یعنی هوشیاری. نمی دانم توجه فرمودید یا نه، از منظر دینی، من کاری با روانشناسی ندارم که مشغول می کند ما را، واقعا یک مشت مزخرفات مشغول می کند ما را، زحمت هم کشیدند، خیلی زحمت کشیدند، ولی شما اگر از این وادی و از این کانون درد باخبر نباشی، می روی آنجا مشغول می شوی، از منظر دینی ما چقدر هوشیار محسوب می شویم؟! نمره خیلی پایین است. و این یعنی ما در تک تک لحظات داریم رفوزه می شویم.

جمله ی آخر این باشد: این رفوزه شدن را دائماً قلب من دارد اعلام می کند، بعد من این را برمی دارم یک جور دیگر تفسیر می کنم، مثلا می گویم تفریحاتم کم است، البته از این جهت اشکال دارد زندگی ما، تفریحات کم است، طرائف الحکم در آن کم است، و و و، ولی واقعا انسان، قلب انسان، جان انسان آگاهی می خواهد، تشریف انسان به این است که هوشیارانه زندگی کند، ولی این طوری نیست، فقط دو ـ سه موردش را عرض کردم، از این منظرها که نگاه می کنیم، «إنّ الإنسان لَفی خسر» موقعی که به دفتر شریعت مراجعه بکنیم معنا می شود، و الا همین طوری من نگاه می کنم می بینم که نه دیگر، امروز صبح که بلند شدیم و صبحانه هم که خوردیم، حس نمی کنم که لفی خسر، حتما البته خدا خیلی می داند که این را می گوید، نه، یک دو سه خط دفتر شرع را اگر توضیح بدهند برایمان، «إنّ الإنسان لَفی خسر» یعنی آن قدر آگاهی و هوشیاری لازم است که تمام آنات ما از آن غافل است و محروم است، بعد حاضر هم نیستیم که «إنّ الإنسان لَفی خسر» را باور کنیم.
1️⃣

تقریر،اصل شوری

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
#یقظه
#شوری

🔰گزاره8. اصل شوری
8. اصل شورا: اصل شورا در مسائل اجتماعى از نظر اسلامى اصلى معتبر است. در مواردى كه نصّى از اسلام وارد نشده مسلمين بايد روش عملى خود را با شورا و فكر جمعى انتخاب نمايند.

🔺اصل شور کردن مطلوبیت دارد یا تصمیم حاصل شوری؟

آیا نفس شوری مصلحت دارد؟ مثل اینکه در فقه خوانده اید که گاهی از اوقات خود فعل مصلحت است. به طور معمول تلقی این است که مصلحتی مطرح است و فعلی هدف گرفته شده است. برای رسیدن به آن مصلحت. گاهی از اوقات خود آن فعل مصلحت است. مثلا فرض کنید اینکه پدر تذکر دهد، خود این مصلحت است. تذکرات پدر را کاری نداریم، البته آن هم باید درست و حسابی باشد، ولی آن چیزی که فرزند احتیاج دارد آن حالت تذکر شنیدن است یک صدایی بالاتر از خود داشتن. خود این فعلی که دستور داده می شود، خود این مصلحت دارد. یا مثال هایی از این قبیل.

آیا خود شورا مصلحت دارد که این حالت های فردی در مدیر یا این حالت هار فردی در همه ی ما شکسته شود. یا اینکه نه بحث این است که شما با عقل جمعی باید کار را پیش ببرید.

اگر این باشد آدم در فکر فرو می رود. اصل شوری یعنی عقل جمعی. شما همین را طراحی می کنید و ساز و کاری را فراهم می کنید که یک تصمیم زمانی که می خواهد گرفته شود، عقل جمعی آنجا حضور داشته باشد. بعد می گویید که اصل شورا را مراعات کرده اید. چه موقعی که یک مدیر دارد تصمیم می گیرد و چه موقعی که به عهده ی کافه وجمعیت گذاشته شده است که بگویید چه کار باید کرد. این تفاوت ایجاد می کند.

ما یک نکته ای که الان احتیاج داریم نشان دادن این مسئله است. یعنی الان در دولت آقای رئیسی ما احتیاج داریم نشان بدهیم که با عقل جمعی داریم تصمیم می گیریم. این که چرا نمی شود، بحث دیگری است این را باید کسانی که عقل آن شدن ها را دارند برای ما مشخص کنند که روی زمین چه شکلی به خودش می گیرد. اما به نظر من به جهات متعددی خیلی راهبردی است که ما بتوانیم در مقطع آقای رئیسی یعنی در همین دولت انقلابی نشان بدهیم که باعقل جمعی کار می کنیم و همه را قانع کنیم که اجازه بدهید با عقل جمعی تصمیم بگیریم. اینجا بیشتر در فکر فرو می رویم که حالا ما یک چیزی گفتیم! اصلا همان چیزی که حضرت آقا می فرمایند! واقعا باور دارید که با عقل جمعی مسیرمان را پیدا می کنیم. می گویید که این بنده خدا خودش را کشته است و در این زمینه متخصص شده است. عقل هم 95 درصد نزد این آقا است و 5 درصد نزد مردم است. اینجا عقل جمعی به چه معنا است؟ اصلا جمعی را در نظر نگیر و بگو عقل خالی، عقل در کار باشد. یعنی مطلوب عقلانیت وافر باشد. یا نه عقل جمعی مطلوب است یا نه، شورا مطلوب است.

➖اگر مطلوب عقلانیت وافر باشد، امکان دارد که شما به سمت نخبه گرایی بغلتید.
➖اگر مقصود شورا است تظاهری از مردم سالاری است.

من منکر نیستم که تصمیم پخته را می شود گرفت ولی جمعی این تصمیم را بگیرید، حتی نظر خودت را به جمع القا کن، ولی به صورت تصمیم جمعی تصمیم را بگیر. خیلی ها اینطور گرایش دارد. یعنی بحث عقل نیست. عاقلانه پیش بردن کار است. می گوید که همان تصمیم خودت، تصمیم خوبی است ولی اینطور اجرا نکن، شورایی اجرا کن.

دوستانی که در کار بودند، می دانند که خیلی از مدیران رویه ی اینچنینی دارند، حالِ احتیاج به شورا ندارد ولی شورایی کار را پیش می برد. یعنی تصمیم سازی و تصمیم گیری را شورایی پیش می برد. ولی خوب که نگاه می کنید می بینید که …

آن وقت که پیش آقای احمدی نژاد می رفتیم، بچه ها در مورد ایشان خوش بینی هایی داشتند و به ایشان می گفتند که در مورد آقا یک چیزی بگو، ایشان هم یک چیزهایی حاشیه ای می گفتند. یکی از چیز هایی که می گفتند این بود که می گفت حضرت آقا در جلسه هایی که می نشینیم، ایشان خیلی از تصمیم های مهم را شورایی می گیرد، بعد می گفت که ایشان یک چیزی در ذهن خودش است، جو را جمع می کند و خودش هم مدیر جلسه می شود. می گوید همه بحث کنید، بعد در جمع بندی ها نظر خودش را اعمال می کند و همه هم راضی هستند و فکر می کنند که با هم فکری هم تصمیم گرفتیم. ایشان می گفت که من هم در این جلسه ها بودم، فقط بعضی مواقع از پشت صحنه خبر داشتم و می دانستم که نظر آقا چیست. بعد می دیدم که همه ی جلسات به نظر آقا منتهی می شود ولی همه فکر می کنند که ما نظر دادیم.

بچه ها می گفتند که این چیز خوبی است یا بد است؟ ایشان می گفت خوب است که اینطور دل ها را به دست می آورد. منتها این توانمندی قابل توجهی است. ضمن اینکه احترام به حرف ها می گذارد ولی واقعا جمع را به این نقطه ای که مد نظرش است می رساند.

– یعنی عقل می تواند جمعی باشد ولی منفعل باشد.
– اینجا بیشتر یک کار تربیتی و اجتماعی صورت گرفته است. شما زمانی که ده یا بیست بار این کار را می کنید، آخر سر وجدان به شما می گوید که اگر بنا است حرف خودت را بزنی، بزن!
2️⃣

تقریر

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
#یقظه
#شوری

مسئله در این حد است یا عمیق تر است؟ یعنی شما می گویید که من هم مثل بقیه هستم ولی بگذارید با هم فکر کنیم و ببینیم که داریم چه کار می کنیم. زمانی هم که با هم می نیشینیم واقعا بحث این است که ببینیم چه می شود، ببینیم چه به عقلمان می رسد.

می پرسد که چرا این کار را می کنید؟ در این بیست جلسه ای که دارید صحبت می کنید، نظر خودتان را به کرسی نشاندید، البته خیلی عالی است که تحویل می گیرید و دو سه ساعت وقت می گذارید و بعد هم حق الزحمه این هایی که در این جلسه شرکت می کنند چند میلیون می شود. جواب این ها را می توانید در آینده بدهید؟ می گویید که بله من چند میلیارد سود کردم. اینکه همه با هم احساس کنیم که یک تصمیم کلی گرفتیم.

ولی انصافا حالت حضرت آقا اینطور بود؟

➖این مهم است که شما اعتقاداتت چه دارد می گوید، نه موقف راهبردی ات!

بعضی از کسانی که در وادی مردم سالاری می آیند، راهبردی می آیند. یعنی با نظریه های پایه نمی آیند. فلذا می بینید که وقتی شهر شلوغ می شود می گوید که این بساط را جمع کنید. با این رویه جواب نمی دهد و مردم سالاری در معرض تهدید است. این را قبول کنید. سال های سال است که من دارم مشاهده می کنم. آخرش می بینید که یک نظریه می دهد و اینطور از آب درمی آید. یعنی اصلا طور دیگری بوده ولی اینطور اجرا شده است.

عقل جمعی مطلوب است یا شورا

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
#یقظه
#شوری

🔺عقل جمعی مطلوب است یا شورا

شورا یعنی شعور راهبردی؛ عقل جمعی یعنی شعور اجتماعی عمیق تر از شعور راهبردی است. این نقطه ی گره است.

اگر شور و مشورت روش مدیریتی شما است، ما به کسانی احتیاج داریم که به عقل جمعی اعتقاد داشته باشند. مبانی این در حوزه تدریس نمی شود. فلذا می بینید که طرف آمده به سمت مردم سالاری می کشد ولی سائقش یک شعور راهبردی است نه یک شعور اجتماعی.

این خیلی تفاوت دارد. گاهی از اوقات می بینید که فرمان نمی چرخد، این با نگاه راهبردی به مردم سالاری پرداخته بود، قبول داشت ولی فکر می کرد که حکمتش یک نکته ی راهبردی است. فکر نمی کرد که مسئله عمیق تر از این حرف ها است. اگر بگوید که مطلوب عقل است. امکان دارد که شما بگویید که اینطور هم نیست که عقل نزد جمعیت باشد. این بحث فوق العاده مهمی است.

اگر شورا را به معنای شعور اجتماعی بگیرید امکان دارد احساس کنید که آزاد اندیشی جزء الزامات شورایی شدن جامعه است. اگر این بحث ها را به هم گره بزنید وضع ناموسی پدید خواهد آمد. این ها وقت مشبع می خواهد چون بخصوص بحث های ما دیسیپلین ندارد. حرف های ما انسجام کافی ندارد و توضیح دادنش وقت مفصل می خواهد. واقعا الگوی جدید حکمرانی مطرح است. اصل اینکه به حکمرانی توجه کنیم بد نیست ولی واقعا شیعه الگوی جدیدی برای حکمرانی دارد با حضور خود آقا امام زمان عج، ولی فقیه که …

دراین فصل فرهنگ نوشتم که الگوی جدید حکمرانی حضرت امام ره هم خدا در آن است، هم ولی فقه و هم نخبگان و هم مردم؛ الگویی که مد نظر امام ره است همه ی این ها با هم جمع می شود. این مکتب دارد این را می گوید، من با عبارت های امام ره کاری ندارم. این مطالب را که کنار هم بگذارید دارد این را می گوید. به این نگاه ها نگاه های نومکتبی می گویند.

من اصل پذیرش ولایت را از طرف آقا امیرالمؤمنین تحلیلم این است که واقعا آقا امیرالمؤمنین نمی خواست امیر شود، ایشان واقعا تحلیلش این بود که من کار علوی نمی توانم بکنم. شما گیج هستید و نمی توانید استفاده بکنید، یکی دیگر بیاید و امیر شود! وقتی که از ایشان هم مشورت می خواستند، مشورت می دادند. یک تاریخ فکر می کنیم که آقا امیرالمؤمنین دارد بازی در می آورد! این بازی نیست، کار علوی که ایشان قبول دارد با حکومت پیش نمی رود. ولی قبول می کند چون مردم می خواهد.
4️⃣

تقریرجلسه۱۴۰۰۰۹۰۸

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
جلسه 354– ۱۴۰۰۰۹۰۸

🔰مصائب مردم سالاری

یکی از نکته هایی که در مردم سالاری مورد نیاز است این است که انسان ها برای خودشان شخصیت قائل شوند و خودشان را تکریم کنند.

معمولا هر کمالی یک آفت و نسخه ی بدلی دارد. الان جریان کفر روی این کار می کند و تمام شعارهای فطری را تحریف می کند و به کار می بندد. این وضعیت دنیای امروزاست ما درعصر سرقت شعارهای فطری هستیم.

برای اینکه مردم سالاری محقق بشود یک سری اتفاقات زیرساختی باید بیفتد که بخشی از آن ها در درون انسان ها است. انسان ها باید به خودشان خوش بین شوند و برای خودشان احترام قائل باشند و خودشان را مؤثر بدانند. انسان ها باید نسبت به اینکه اثر می گذاریم و اثر گذاشته می شود، امیدوار باشند. این اتفاقات درونی است.

باید به بحث مردم سالاری به صورت زیرساختی پرداخته شود.
زمانی که به تربیت مردم سالارانه می پردازیم با یک مشکلی مواجه می شویم آن هم اینکه همه ی انسان ها ظرفیت بالفعل برخورد کریمانه را ندارند. یعنی وقتی که برخورد کریمانه می کنید دچار وهم می شوند. این جزء مصائب تربیت مردم سالارانه است.

شما در رفتار آقا امیرالمؤمنین هم می بینید، با اینکه قتال العرب است با اینکه برخوردهای او کاملا مردم سالارانه بوده است، شکایت های او در نهج البلاغه منعکس است.

یا مثلا آقا رسول اکرم ص که عرب های جاهلی جلوی ایشان دراز می کشیدند و می گفتند “حدثنی یا محمد!” یعنی ظرفیت برخورد کریمانه را نداشتند.
این نکته محرومیت ایجاد می کند.

🔰نمونه ای از خدمات حلقه

آقای نقویان یک کلیپ پر کرده است با این مضمون که روحانیت نباید پست و مسئولیت قبول کند. البته خود ایشان نماینده ولی فقیه در دانشگاه بوده است و مسئولیت داشته. جلسات مولانا برگزار می کند و … .

بحث ولایت خیلی جدی است، این خیلی مهم است که شما در طرح چه کسی دارید بالا می آیید. چرا ایشان الان این حرف را می زند؟ این چیزی است که خیلی ها نمی فهمند مانند احمدی نژاد و مهدی نصیری و … . خیلی مهم است که شما در کدام ولایت دارید حرف می زنید.

ما می توانیم این موضوع را کاملا منصفانه بررسی کنیم و خروجی بدهیم و مثلا بگوییم که در این 40 سال روحانیت جلوی چه حوادثی را گرفته است.

الان ذهن جامعه مدام دارد زخم برمی دارد و کسی هم به فکر مرهم نیست. در فضای مجازی یک جنگ فرهنگی درگرفته است. این هم که نشان دهند که ما از سر دلسوزی این حرف ها را داریم می زنیم و با کسی جنگ نداریم هم جزء جنگ است.
در این مورد هم می توان یادداشت داد و کلیپ تهیه کرد و تبیین کرد که روحانیت در این 40 سال چه کرده است.

تیپ های خاص با ادبیات خاصی هستند که می توانند در اینباره جواب آماده بکنند و اطلاعات زیادی ارائه کنند.
الان هیچ جایی را نداریم که از این کارها بکنند. مثلا یک تیم سه نفره روی محتوا کار کنند و یک روز هم در حلقه بحث کنیم، بعد خودشان هم جمع بندی بکنند و دوستان هم 30 تا یادداشت بدهند و خروجی بدهند.
اگر این دست کارها 15 تا نمونه کار کنیم، بقیه گوشی دستشان می آید که شبهه ها بدون پاسخ نمی ماند.

شاید اشکال کنید که با این نگاه همه ی ما تبدیل به مبلغ می شویم در صورتی که هدف ما کار علمی کردن بود. شما می دانید که نظر بنده اینطور نیست، من در بحث گفتمان سازی توضیح دادم، در بحث الگوی خلق دانش، با یک سری مبانی معرفت شناختی و روش شناختی و سیاست گذاری تولید علم و مدیریت مراکز دین پژوهی، با یک سری مبانی به یک الگوی شش ضلعی برای خلق دانش رسیده ایم. یک ضلع این الگو گفتمان است.

خود بنده وقتی دم از گفتمان می زنم، یک نیم نگاه جدی به بحث تولید علم دارم. طراحی مدرسه معرفتی امام خمینی ره از همین ایده است.

اگر یک مجالی باشد که ایده ها برای دوستان باز شود و هر کدام از این ایده ها یک کارگردان پیدا بکند، معلوم می شود که همه ی اضلاع فکر شده است. اگر بنده دوستان را دعوت به گفتمان سازی می کنم با اینکه تبلیغ بسیار شریف است، دعوت ما به تبلیغ نیست و ما نمی خواهیم شما را از تولید علم کوچ دهیم. اصلا اینطور نیست، من این مجموعه را واجد مسئولیت و تعهد و توسعه ی خدمات علمی و دانایی در حوزه می دانم.

البته هنوز احساس می کنم که با این اتفاقات فاصله داریم. به خاطر همین هم فعلا به زمینه سازی می پردازیم.
1️⃣

تقریر

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر

این مجموعه باید مرجعیت چند موضوع را به عهده بگیرد، به این معنی که نشان دهد ما اجازه نخواهیم داد در این باب ها برای مردم ذهنیت ضعیف درست کنید، ما از فکر درست و روشن فکری و روشن بینی حراست خواهیم کرد و اساسا ما طرفدار روشن فکری هستیم و این را سفاهت می دانیم که شما خودت را اینقدر راحت تحقیر کنید و این همه رزومه و کارنامه را نبینید. البته انتقادها را هم می گوییم. مثلا اینکه خلق طلبگی جلوی بعضی از حرفه ای گری ها را می گیرد.این ها جزء ایرادهای ما است و لطمه های خوبی هم زده است ولی نمی شود که فقط این ها را برجسته کرد! یک دنیا با ما درگیر است و پنجه ی یک نظام سلطه را در مشت خودمان خورد کرده ایم، این یک واقعیت است.

باید بررسی که 40 سال پیش نظام سلطه کجا بود و ما کجا بودیم و 40 سال بعد ما کجا هستیم و نظام سلطه کجا خواهد بود. اصلا بر اساس آیتم های دیگران بررسی کنیم.
البته اینکه این پیشرفت ها را بگوییم یکی از کارها است.

دعوت به کلام انقلابی، دعوت به مهربانی با خلق خدا است. آن چیزی که در دل من است، درگیری نیست! هر چند خباثت هایی از این مدعیان روشن فکری دیدم که آدم به سختی می تواند خودش را کنترل کند. ولی ما این ها را فراموش می کنیم، ما در دلمان فقط مهربانی است.

آقایان بسم الله، ایشان به ذهن جامعه یک زخم زده است. شما فکر می کنید که روحانیت را زده است، نه، هویت جامعه را مورد آسیب قرار داده است. روحانیت بخشی از هویت این مردم است.

در پروتکل های یهود هست که شما اشراف را بزنید تا مردم بی دفاع شوند. شما بخاطر ناراحتی که از آن خان دارید، با آن ها همراهی می کنید و متوجه نمی شوید که با از بین رفتن او، شما هم از بین می روید! آن خان بود که از روی قدی و حفظ منافع خودش قدرت بسیج کردن داشت و می توانست جلوی ایشان بایستد. یهودی ها می گویند که سه قشر عامل ثبات هستند، 1. روستائیان 2. زنان 3. روحانیت. در طول تاریخ در این 200 سال این ها را هدف قرار داده اند. انواع ضربه ها را به این سه قشر وارد آورده اند. اینجا چیزهای بعضا جانکاهی وجود دارد. انواع واقسام طراحی ها و ضربه های مستمر، تئوری پردازی و تولید دانش و … .