عقل، آزاداندیشی، مردم‌سالاری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_141
#جلسه_361

عقل، آزاداندیشی، مردم‌سالاری

در مشخصه چهاردهم از مشخصات ایدئولوژي اسلام، به ضدیت با ضد عقل پرداخته شده است و از مقام پر اهمیت عقل در اسلام سخن به میان آمده است و اینکه اسلام تا چه اندازه برای عقل اهمیت قائل است که به مبارزه‌ی با هر آنچه که ضدیت داشته باشد با عقل بر می‌خیزد به عنوان نمونه برخورد شدید اسلام با مسکرات را دیده‌ایم.

از این اهمیت قائل شدن اسلام برای عقل، می‌توان درجه‌ی اهمیت آزاداندیشی نزد اسلام پی‌برد. کسانی که از آزاداندیشی ضرر می‌کنند به دنبال ترویج بی‌عقلی هستند و از هرچیزی که با عقل ضدیت داشته باشد و مانع اندیشیدن باشد، به نام آزادی استقبال می‌کنند و آن را ترویج می‌دهند؛ چرا که اگر عقل آدمی بیدار باشد و به تعقل و اندیشه بپردازد، منافع‌شان در خطر می‌افتد و لذا تا حد ممکن مانع تعقل هستند تا با تقلید‌های کورکورانه دیگران، منافع‌شان را حفظ کنند، امّا اسلام که نظر به حقیقت دارد و منافعی هم اگر هست نسیب خود انسان می‌شود ابایی از آزاداندیشی ندارد بلکه راه نجات را هم تعقل و آزاداندیشی می‌داند، تا حدی که پذیرش اصول عقاید از روی تقلید و غیر تحقیق را قبول نمی‌کند.

و همچنین از این احترام به عقل، اهمیت و جایگاهی که اسلام برای مردم قائل است هم فهمیده می‌شود؛ اینکه این همه توجه به عقل برای آن است که مردم با تعقل درست، خود به صحنه بیایند و با عقل دینی دریچه اتصال به حقیقت و غیب باشند(+).
اگر عقل‌گرایی و تعقل در جامعه رواج پیدا کند، آنگاه است که می‌توان به مردم سالاری واقعی رسید و الّا اگر با کار‌های رسانه‌ای و متشنج‌کردن جو و فضا و ایجاد دوگانگی و … مردم سالاری تحقق پیدا نمی‌کند و تنها خود را فریب می‌دهیم که مردم سالاری را حاکم کرده‌ایم.
مردم سالاری، نیاز به رشد عقلی دارد، نیاز است که مردم اهل تعقل باشند و واقعا از روی عقل به صحنه بیایند.
🌺

فرم گرایی افراطی ثمره غرب مدرن

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#غرب_شناسی
#فرم_محتوا
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_135
#جلسه_361

 

🔰فرم گرایی افراطی ثمره غرب مدرن🔰

در عالم ماده همه چیز از دو قسمت فرم و محتوا تشکیل شده است. در ابتدا فرم ها براساس معنا ها و محتوا ها طراحی می شده است. اساسا بشر به سبب فرم ها و صورت ها، به دنبال ارتباط با معنا بوده است. حتی در احکام شریعت نیز، فرم نماز در صدد اتصال ما به محتوا و معنای نماز می باشد.
اما مسئله زمانی شروع می شود که بشر مدرن رابطه خود را با عالم غیب به عنوان معنا بخش عالم ماده قطع می کند. در این حالت دیگر محتوا و معنایی وجود ندارد که بتوان به سبب آن فرم هایی را طراحی کرد که تا به سبب آن فرم ها اتصال به عالم معنا و محتوا تحقق یابد. در گذشته چون که محتوا و معنا حضور داشت، فرم و صورت نماینده ای برای این اتصال بوده اند. اما حال به سبب عدم وجود این معنا و اتصال به غیب، دو اتفاق برای بشر مدرن رخ میدهد. یکی آن که سبب می شود بشر مدرن در خلا معنا و محتوا افراطی در توجه به فرم برای خود تحقق بخشد. و دیگر آن که فرم های جدید حظی از معنا و محتوا نبرده باشند. و همه آن ها برساخت های وهمیات ذهن بشر مدرن باشد.
لذا این خروجی افراط در فرم گرایی و استفاده از فرم های خالی از محتوا و معنای حقیقی، آثار غرب مدرن می باشد، و الا اصل توجه به فرم و صورت از ویژگی های فطری بشر می باشد چرا که بشر به سبب فرم و صورت رابطه خود را با عالم معنا حفظ می کند.

اجمالی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی در مورد #رابطه_عقل_و_دین

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_277
#جلسه_361

💠 اجمالی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی در مورد #رابطه_عقل_و_دین

1️⃣ دیدگاه استاد یزدانپناه

محل بحث ما در مورد حکمت نظری و حکمت عملی است.
عقل به اینکه در کار خودش محدودیت هایی دارد و همچنین به صورت تدریحی می رسد معترف است، لذا عقل محصول خود را یک هستی شناسی ناقص می داند؛ و برای تکمیل این نگاه های هستی شناسی خود را نیازمند وحی و نبوت می داند.
عقل دین را هستی شناسی قدسی می داند. پس تا زمانی که عقل قطعی نباشد نمی تواند قرینه لبّی فهم متن دینی شود. با این نگاه عقل دین را معیار خود می داند و به راحتی به متن دینی دست نمی زند، و تا زمانی که عقل قطعی نباشد به خود اجازه نمی دهد که متن دینی را کنار بزند.
البته در قطع عقلی هم فرد با فرد متفاوت است و گاهی کسی تا 4 مقدمه که بخورد بیشتر نمی تواند جلو برود ولی برخی ها که قوی هستند تا 100 مقدمه هم که می روند برایشان عقل قطعی است.
پس فقط عقل قطعی می تواند قرینه لبّی دین باشد، اما جلوتر از این عقل، دیگر در کار متن دینی حاضر نیست. چون جلوتر از این می شود عقل نظری خاص که مخصوص افراد است و هر کسی به حسب کار فلسفی که می کند به آن می رسد. این التفات را هم داشته باشیم که عقل قطعی به حسب افراد شدت و ضعف پیدا می کند. کسی هم که این شکوفایی عقل را دارد باید با دقت در فهم متن دینی تلاش کند ببیند آن چه که می فهمد را می تواند از متن دینی در بیاورد یا خیر. آن تیز فهمی اش را بیاورد در متن دینی و احتیاط کند. و تسرع در قرینه لبّی گرفتن نکند و سعی کند آن چه که متن دینی گفته است را با دقت تامل کند.

تفاوت عقل قطعی در این است که یک حالت شدت و ضعفی در این عقل قطعی قائل می شوند، در مقابل نظری مثل آیت الله عابدی شاهرودی که ایشان یک #عقل_همگانی قائل می شوند و عقل را در این میزان به عنوان قرینه لبّی می پذیرند؛ البته جناب استاد یزدانپناه خود عقل همگانی را نیز یک توسعه ای قائل هستند و #شهود_عقلی را نیز جزو عقل همگانی می دانند.

🔷 منبع: جلسه 44 درس شرح تفسیر المیزان 15 دی 1395

عقلانیت_اقتصادی

#محمد_امامی
#یادداشت_78
#مشخصات_اسلام
#جلسه_361
#عقلانیت_اقتصادی

🔰نظام اسلامی برای ورود افراد جامعه به بازار و عرصه مبادلات تجاری معیار ها و ضوابطی را معین نموده است.که معمولا در ذیل کتاب الحجر بحث از این ضوابط می شود. در نظام اقتصادی اسلام تنها به مکلف بودن فرد در عبادیات و عاقل بودن فرد در مقابل جنون کفایت نمی کند بلکه از ضوابط دیگری برای احراز عقلانیت ملکف در بازار سخن میگوید.

رشد ورشادت اصطلاحاتی است که برای عقلانیت مجوزه برای ورود به بازار استعمال می شود. در مقابل فرد رشید حرف از سفاهت انسانی است، رشادت فرد از دل امتحاناتی است که باید والدین او از بگیرند. یختبر بما یلائمه ( لمعه کتاب الحجر)

❌ اما سفیه کیست و به با چه رفتارهایی سفاهت فرد ثابت میشود ؟ و صلاحیت او برای حضور در بازار از بین می رود؟

براساس تحریر الوسیله امام خمینی: السفيه هو الذي ليس له حالة باعثة على حفظ ماله و االعتناء بحاله، يصرفه في غير موقعه، و يتلفه بغير محله.(تحریر الوسیله ج 2 ص 15)

سفیه کسی است که توانایی حفظ مال خودش را نداشته باشد و اموال خود را در غیر موضع خود به کار بگیرد. به این انسان مبذر میگویند، تفاوت تبذیر و اسراف در همین است که فرد مبذر اموال را در غیر محل خود به کار می برد اما مسرف در همان محل بیش از حد مصرف میکند.

در کتاب تذکرة الفقها ج 14 ص 208 به مواردی چون خرید اطعمه نفیسه، انفاق درمحرمات برای اثبات سفاهت یک شخص مثال زده است.
نکته جالب تر این که زوال عقلانیت اقتصادی افراد با احراز شدن مواردسفاهت از بین میرود و شخص صلاحیت مبادلات اقتصادی را ازدست میدهد و تنها با حکم حاکم که نماد عقلانیت بالاتر از صلاحیت مبادلات اقتصادی پیدا می کند.

اجمالی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی در مورد #رابطه_عقل_و_دین

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_278
#جلسه_361

💠 اجمالی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی در مورد #رابطه_عقل_و_دین

2️⃣ دیدگاه حضرت آیت الله عابدی شاهرودی

ایشان رابطه را در حد تعامل بخشی از گزاره های عقلی که آن را #عقل_همگانی می شمارند می دانند.
می فرمایند: ««از ديدگاه قاصر من نظام‏ هستى‏ و نظام‏ عقلى‏ و نظام شرعى و اخلاقى، داراى يك پيوست ژرف و فرازنده و گسترده است كه شگفتى‏هاى آن و رازهايش پايان ندارد. بر اين اساس است كه طبيعتِ عقل، كه #خرد_همگانى است، از سوى نصوص دينى مَدرك و حجّت درونى ناميده شده است كه پيوست موجود خردمند و اخلاقيت‏پذير را با حجّت برون ذهنى و جهانى- كه پيغمبران و امامان معصومند- امكان پذير مى‏سازد. عقل اكتسابى و خاص كه غير ضرورى و غير همگانى است و در اكتساب نظريات به كار مى‏رود، گرچه مُمّد است و براى ما موجودات خطاپذير، سرمايه است، اما مَدرك درونى نيست. مَدرك درونى تنها عقل همگانى مى‏باشد كه معيار استدلال و سنجش و ادراك است. البته عقل همگانى براى كُنش‏هاى خود مرحله عقل خاص را به كار مى‏برد اما تا جايى كه محدود به شرايط و حدود عقل خاص است ديگر رتبه عقل همگانى را ندارد.
ذات خدا مقوّم چيستى دين مى‏باشد و چون عقل همگانى با اين‏كه به چيستى اجمالى دين راه مى‏برد و هستى اجمالى آن را تصديق مى‏كند اما به تفصيلات آن آگاهى ندارد و ممكن هم نيست به خودى خود آگاه شود، و باز چون عقل اكتسابى طريق تضمين شده نيست، بدين جهت مى‏بايد در نظام هستىِ امكانى، راهنمايان معصوم از سوى خدا تقرير شده باشند تا سنخ دين را با تفصيلات آن به بندگان خدا ابلاغ كنند.
عقل بدين شيوه تضمين شده به شناخت دين و شناخت پيغمبران و امامان معصوم راه مى‏يابد. سپس از قانونِ اقتضاىِ نظام الهىِ عالم- كه وجود دليل‏هاى لازم و كافى را براى شناخت آن راهنمايان ايجاب مى‏كند- به شناخت پيغمبران خدا و رسالت ختميّه رسول خدا و شناخت امامت ختميّه دوازده امامِ تعيين شده از سوى خدا به طور تضمين شده نايل مى‏شود. بدين گونه در اين تراز عالى بين عقل و شرع رابطه دو سويه برقرار است. در ترازهاىِ اشتقاقىِ بر آمده از اين تراز تا آن‏جا كه عقل همگانى كفايت مى‏كند ملازمه برقرار مى‏باشد.»
مقدمه شرح نهایه (فروغ حکمت) ج 1، ص 30-31

به عبارتی ایشان کل ما حکم به العقل حکم به الشرع را صرفاً در دایره #عقل_همگانی قائل است، اما اگر عقل اکتسابی شود دیگر این ملازمه برقرار نیست. چون نظرهایی که در عقل اکتسابی داده می شود را در معرض ابطال می دانند، لذا عقل به جای اینکه بخواهد تلاش کند که یک طرف قانون ملازمه قرار بگیرد، باید تلاش کند که امکانات خود اقتضائات هستی را در نظر گرفته و نظریات خویش را نقد کند تا به مرحله همگانی عقل نائل شود. به عبارتی تلاش کند همه این مسائل را به عقل همگانی برگرداند، البته ایشان قائل است که این برگرداندن به عقل همگانی نیز کار عقل خاص است و خطابردار است.
در جمعبندی این بحث می فرمایند:
«اين شيوه‏اى است كه در نظام كُلّ، منبعث از نظام مشيّت الهى براى ما انسان‏هاى محدود و تدريجى و ممكن‏الخطا مقرّر شده است و هيچ فرايندى براى اكتساب علم در هيچ زمينه‏اى براى ما جز اين فرايندى كه قانون محدوديت و تدريجى بودن و امكان خطاپذيرى، آن را تنظيم و تحديد مى‏كند وجود ندارد.»
مقدمه شرح نهایه (فروغ حکمت) ج 1، ص 32

همانطور که در یادداشت قبل اشاره شد، جناب استاد یزدانپناه معتقد هستند که نباید عقل همگانی را به این میزان محدود کرد، بلکه باید قضایای قیاساتها معها، و شهود عقلی و حتی استدلال های عقلی قطعی را نیز به این عقل همگانی افزود.

🔷 برگرفته از جلسه 44و45 درس شرح تفسیر المیزان 15 دی 1395

قرآن دستگاه و سامانه گفتمانسازی فرهنگ پشتیبان مردمسالاری / ولایت عامه مردم / امامت امت

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_143
#جلسه_361
#مصائب_مردمسالاری
#مصائب_تکریم
#قرآن و #فرهنگ_پشتیبان_تکریم
#باز_تقریر

🔰قرآن دستگاه و سامانه گفتمانسازی فرهنگ پشتیبان مردمسالاری / ولایت عامه مردم / امامت امت

قرآن را چنانچه فعل الله بدانیم. فعلی که از جنس گفتار است و این فعل با محوریت وحی و امداد مؤمنین پشتیبانی گفتمانی برای سبد اقدامات راهبردی نبی ختمی صلوات الله علیه و آله فراهم ساخت.

برای آنکه غرض راهبردی فعل کلام الله را بهتر درک کنیم می بایست به مأموریت و هدف راهبردی نبی ختمی صلوات الله علیه و آله نظری مجدد بیاندازیم چرا که هر چند از یک سو قرآن معجزه بود اما از سوی دیگر فعلی بود از جانب حق سبحانه برای امداد نبی ختمی ص در جهت اقامه شریعت ختمی.

به بیان شهید مطهری حضرت نبی ختمی ص در کار معماری شخصیت کرامت بنیان بود. شخصیتی که بتواند بار امامت امم را بر دوش کشیده و مستقر قرآن بر روی زمین شود. ولایت کمالی بود که نبی ختمی ص برای همگان خواسته و در این راه از هیچ جهاد و تلاشی فروگذار نکردند.

حضرت در کار معماری شخصیتی برای امت ختمی بود که آن امت ختمی بتواند جاری مجرای تحقق وعده الهی باشد؛ وعده ای که قرآن می فرماید:
“وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا”
استخلاف بر زمین بار امانتی است که نیازمند شخصیتی رشید و مهدی می باشد.

حضرت در کار معماری شخصیتی برای امت ختمی بود که آن امت ختمی بتواند جاری مجرای اراده الهی باشد؛ اراده ای که قرآن می فرماید:

“وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ”

امامت ارض آن مسئولیت گرانسنگی است که تحققش نیازمند شخصیتی اولوالعزم می باشد.

فلذا حضرت نبی ختمی ابتنائا به اراده الهی که وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ بود با جامعه جاهلی آن روز با کرامت برخورد کرد و این مهم را بنیاد و پایه ای ساخت برای آخرین مأموریت خویش.

طبعا تکریم با آسیبها و آفاتی همراه است چرا که کسی که دنی النفس باشد عرصه کرامت بار چیزی جز زمینه بروز و ظهور زشتی ها برای او نخواهد بود. به طور مثال مبتلا شدن به تکبر، خودپسندی و گردنکشی به سبب پستی و دنائت نفس است که متکبر در خود احساس می کند.

فلذا یکی از خطوطی که قرآن دنبال میکند را میتوان همین بر شمرد؛ قرآن و سامانه مردم نهاد گفتمانسازی با محوریت وحی در پی آنست که جلو آفات و آسیبهای تکریم را گرفته و زمینه را برای یک رشد متعادل فراهم آورد.

قرآن با عتاب و خطابهای خود به مؤمنان و منافقان نهیب میزند که رفتار کریمانه نبی ختمی ص امر را بر ایشان مشتبه نسازد. نبی ختمی ص آن نادره دوران و آن سلاله پیامبران است که همه به مقام و منزلتش رشک می برند. قرآن با فرهنگ سازی و گفتمانسازی در طول 23 سال سدی در برابر طغیان آسیبها و آفات تکریم ایجاد کرد تا معماری شخصیت امت ختمی با کمترین آسیبها همراه گردد.
.

حكومت عقل‌گرایی و اراده‌محوری بر تمام گزاره‌های مكتب اسلام

#امید_فشندی
#یادداشت_214
#جلسه_361
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 حكومت عقل‌گرایی و اراده‌محوری بر تمام گزاره‌های مكتب اسلام

یكی از تفاوت‌های #اصول_عملیه با #قواعد_فقهیه این است كه اولی در تمام ابواب فقهی جاری می‌شود اما دومی در ابواب خاصی. توجهی كه استاد مطهری می‌خواهد در باب دو مشخصه‌ی #عقل‌گرایی و #اراده‌محوری در منظومه‌ی معارف اسلامی بدهد، ظاهرا از نوع اول است.

نفرموده كه اسلام عقل‌گرا و اراده‌محور است، كه هست؛ بلكه فرموده ما قواعد درجه دومی در اسلام داریم كه نقش نگهبانی از حفظ حریم عقل و اراده را برعهده دارند، با موانع عقل و اراده برخورد می‌كنند، با هرآنچه ضدّ عقل و اراده است ضدّیت دارند.

بر این اساس؛ این توجه بیشتر ناظر به ساخت و سامان و نسبت درونی گزاره‌های معارف و احكام اسلامی است، یعنی در فهم آن‌ها، در اصل و فرع كردن آن‌ها، در تقدم و تأخر آن‌ها، در تزاحم و تنجّز میان آن‌ها، آن‌هایی مورد قبول و مبنای اقدام قرار می‌گیرد كه ضد عقل و اراده نباشد.

و دیگر اینكه این یك اصل پیشینی است نه پسینی؛ یعنی خود عقل و اراده – كه فهم اجمالی عمومی نسبت به آن داریم – مبنای فهم از اسلام است، نه اینكه چون اسلام را كامل و دین خاتم بدانیم، بگوییم هر آنچه اكنون به‌عنوان اسلام مطرح است هیچ منافات و ضدّیتی با عقل و اراده ندارد. (اشعری‌گری)

#خلاصه اینكه اصل عدم ضدّیت با عقل و اراده، #حكومت دارد بر تمام گزاره‌های اسلامی.

22 آذر 1400

حقیقت اراده

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_21
#جلسه_361
#بازتقریر
(قسمت اول)

💠 حقیقت اراده 💠

🔸در فلسفه اسلامی اراده در انسان به¬عنوان کیف نفسانی، همچون درد یا لذت درنظر گرفته می‌شود. صدرالمتألهین شیرازی در مورد معنای اراده می¬گوید: «اراده شوق شدید به کسب مراد و جزء اخیر علت تامه است» ( الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه، ج8، ص323). نیز در جای دیگر در مورد اراده می¬نویسد: «میل و شوق شدیدی که از عقل عملی منشأ می¬گیرد، اراده نامیده می¬شود» ( الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه، ج9، ص240).
علامه طباطبایی می فرمایند: اراده کیف نفسانی جداگانه‌ای است و نباید آن را با علم به میل و شوق به آنچه خیر است، یکی دانست» ( نهایة الحکمة، ص297).

🔸با توجه به این توضیحات، روشن می شود خود اراده مانند دیگر کیف های نفسانی، ارادی و اختیاری نیست بلکه مقدمات و مناشی آن ارادی است.
حضرت امام رحمه الله می فرمایند: عزم و اراده و تصمیم و قصد از افعال نفس است، و مبدأ اراده و تصمیم، خود نفس است و این مبدئیت نه به¬واسطه آلات جرمانی و جسمانی است که محتاج به واسطه باشد، بلکه نفس انسان، اراده، محبت و قصد را بدون آنکه واسطه جسمانی داشته باشد، ایجاد می‌کند، و هر چیزی که این¬چنین باشد و بدون واسطه از نفس صادر شود، نه¬تنها احتیاج به اراده زائد که میان نفس و آن چیز واسطه شود ندارد، بلکه چنین وساطتی امکان¬پذیر نیست و نفس با همان علم و شعوری که در مرتبه ذاتش می‌باشد، اراده، قصد و تصمیم را ایجاد می‌کند. (طلب و اراده، ص110).

🔸در میان فلاسفه و اصولیون، مشهور است که مبادی اراده عبارت است از: تصور، تصدیق، شوق و سپس خود اراده.

🔸فلذا در این مسأله که چگونه می توانیم اراده را تقویت کنیم یا چیزهایی که موجب تضعیف اراده است را بشناسیم، ابتدائا باید حقیقت اراده و مناشی آن را بشناسیم و سپس تحلیل کنیم که علت عدم تکوّن آن چیست و برای هر علت، نسخه ای مختص ذکر کنیم.
صدر المتألهین فعل ارادی در نظر حکما را دارای چند مقدمه دانسته و بیان میدارد: ابتدا فعل مذکور از سوی فاعل تصور می‌شود؛ سپس فایده آن مورد تصدیق قرار می‌گیرد. پس از حصول این دو علم ‌تصوری و تصدیقی، در فاعل حالت شوق نسبت به انجام فعل پدید می‌آید. پس از شدت یافتن شوق، اراده آن به¬وقوع می‌پیوندد و درپی اراده، عضلات بدن به¬منظور انجام فعل به حرکت درمی‌آید (الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه، ص299).

أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها فلیس لانفسکم ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها بغیر ها

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_79
#جلسه_361
#قالب ؟

أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها فلیس لانفسکم ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها بغیر ها

این روایت شریف که ظاهرا از بیش از یک امام معصوم (ع) نقل شده است در فرمایشات مقام عظمای ولایت مستندی برای اشاره به بحث کرامت انسان قرار گرفته است . ایشان از این روایت چنین استفاده میکنند که معامله ای در کار است، لماظه ( آب بینی یا دهان حیوان ) ای دریافت میشود و بازای آن نفس انسان پرداخت میشود. که در اینجا منظور از لماظه دنیا و احتمالا متاع دنیایی است. ( در آیات شریفه نیز متاع دنیا را متاع فریب بیان کرده است )
این روایت شریفه می فرماید آیا آزادی ( یا آزاده ای ) نیست که این دنیا را برای اهلش رها کند و نفسش را در برابر تنها چیزی که ارزش معامله دارد یعنی جنت معامله کند؟ که این اشاره دارد به میزان ارزشمندی نفس انسانی که با هر چیزی قابل معامله نیست. از طرفی – همان گونه که محمل اصلی استفاده ی این روایت توسط مقام عظمای ولایت بحث آزادی است – این روایت شریف کرامت و ارزشمندی انسان را گره میزند به بحث آزادی که این مساله دلالت های خاص خودش را در بسط مساله ی کرامت انسان نیز می تواند داشته باشد.

حال از این رهگذر به سمت چند مساله میتوان رهیافتی حاصل کرد:

در مجاری ای که بحث کرامت انسانی را مطرح میکنیم ( مثلا تعاملات انسانی مان ) مسائل مربوط به کرامت یک زاویه ی جدیدی پیدا میکنند و آن هم چیزی شبیه همین مساله ی معامله است. در واقع از جهتی کرامت را با معنای «ارزشمندی» مساوق دانسته ایم و از همین جهت به مقوله ی معامله سرک کشیده ایم، که مبتنی بر آن می توان به بحث «لزوم تناسب ارزش ثمن و مثمن» پرداخت.

این زاویه ی جدید مثلا می تواند چنین تبلوراتی داشته باشد : در رفتار خودم با این انسان، نفس گرانبهای انسانی او را هم سنگ با چه چیزی پنداشته ام و در حال معامله ی آن با چه چیزی هستم؟ مثلا آیا برای تشفی خاطر خویش، ممکن است نفس او را پایمال کنم؟ یعنی آیا نفس او را با آسودگی خاطر خویش میتوانم معامله کنم؟

یا مثلا در مقام تصمیم گیری برای یک جمع، آیا میتوانیم نظر یک شخص را ندید بگیریم؟ مثلا آیا می شود نفس یک انسان را با تامین رضایت اکثریت معامله کرد؟

و یا مثلا در مواقفی که با انسانی مواجه هستیم که او خود برای نفس خویش عملا ارزش چندانی قائل نیست و آن را با دنیا معامله میکند، چه باید کرد؟ و تبلور این زاویه چگونه خواهد بود؟

یا مثلا در مواقفی که انسانی در حال ندید گرفتن ارزشمندی ما یا دیگران است؟ ( تعارض ارزشمندی چند انسان ) در اینجا پیامد این نگاه ها چگونه میشود؟

#تقریر جلسه361-14000921

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_361
#تقریر
جلسه361-14000921

🔺شرح40حدیث
مقوله ی ترسیدن و امید داشتن هر دو با هم نیاز روحی انسان است. یعنی وقتی انسان به دل خودش مراجعه می کند می بیند که به ترسیدن و امید داشتن احتیاج دارد. چیزی که در فرهنگ اسلامی ترسیم می شود، کمال بی اعتمادی،یأس و خوف از خود است. و کمال اعتماد به خداوند متعال. فطرت انسان هم با خوف به نشاط می رسد و هم با رجا، فقط رجا کافی نیست. اینجا بحث های بسیار جدی وجود دارد که خوف از چه یا رجا به چه چیزی؟ عقلانیت بالایی اینجا وجود دارد. خیلی باید ممنون حضرت امام ره باشیم به خاطر این نوشته، چون کاملا مورد اعتماد و اطمینان است.

🔰مصائب مردم سالاری(ادامه از قبل)

بحث ما مردم سالاری نیست. بحث ما عمیق تر است، ما در مورد ولایت عامه مردم می خواهیم بحث کنیم.

در همین مردم سالاری هم اگر بخواهیم دقت بکنیم، سالاریت یک دورخیزدرونی دارد که باید دیده شود. البته خود غربی ها هم این را دیده اند و به این مسئله توجه دارند و در نظام تربیتی شان اعمال کرده اند.

یکی از مسائل اساسی این است که واقعا باید به مردم القا شود که شما محترم هستید.

باید به بحث مردم سالاری راهبردی نگاه کرد. مسئله عمیق تر از این حرف ها است اندیشه ی اجتماعی ما به مردم سالاری نظر دارد. یعنی مسئله اعتقادی است نه راهبردی. این را نتوانسته ایم به نسل اول و دوم این انقلاب آموزش بدهیم. البته باهوش هایی که همیشه بوده اند این را متوجه شده اند و احساس می کردند که مسئله عمیق تر از این انتخابات هایی است که برگزار می شود.

واقعا احساس من است که یکی از چیزهایی که باید دست بگیریم، مردم سالاری است و وقت آن هم رسیده است. کارهای اقتصادی و امنیتی و حاکمیتی انجام شده است و نباید بهانه ای برای نپرداختن به مردم سالاری باشد. الان وقت تأکید روی مردم سالاری و آزاداندیشی و اخوت است.

این مقوله ی مردم سالاری باید بررسی شود مردمی که سالار هستند در درون چه تجهیز و آمادگی دارند. یکی اینکه نگاه مثبت و احترام آمیزی به خودشان دارند، البته کلا به انسان نگاه احترام آمیز دارند. دیگر اینکه خودشان را مؤثر می دانند و به اثرشان امید دارند و احساس می کنند که واقعا صحنه را تغییر می دهد.

اگر شما می خواهید که افراد به خودشان احترام بگذارند و اقتدارات بی نهایتی برای خودشان قائل باشند، باید این ها را تکریم کنید. تکریم یعنی اینکه اولا باید احترام افراد حفظ شود. ثانیا باید به افراد میدان داده شود و … خیلی این بحث وسیع است. بحث به اینجا رسیده بود که در عملیات تکریم گاهی موانعی پیش می آید. البته احساس می کنیم که فقه باید در این موقف باشد و مسائل را حل کند. فقه باید به ما بگوید که چگونه باید مردم سالاری را پیاده کنیم. اگر یک مقداری لوازم مردم سالاری را بدانید، متوجه می شوید، خیلی از کسانی که فکر می کنند مردم سالاری را قبول دارند، اصلا اعتقادی به آن ندارند. نباید سادگی کرد. اگر بر این بحث تسلط داشته باشید متوجه می شوید که خیلی ها مردم سالاری را قبول ندارند.

این را به تجربه متوجه شدم که به فرهنگ پشتیبان تکریم احتیاج داریم تا بتوانیم به مردم سالاری بپردازیم. این کاری است که قرآن می کند، به خاطر اینکه آقا رسول اکرم ص برخوردهای گرمی می کنند، مردم نمی دانند چطور باید رفتار بکنند، اینجا قرآن تذکر می دهد. این پشتیبانی از یک رفتار کریمانه است که در محیط دارد پخش می شود.

#تقریر جلسه361-14000921

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_361
#تقریر
جلسه361-14000921

🔰14. [ضدیت با ضد عقل]

اینجا چند نکته مطرح شد:

1. عقل. باید معلوم شود که منظور از عقل اسلامی چیست. این نارسایی ها ضربه های بدی می زند.

2. ضد عقل چیست؟ آیا یک چیز است یا چند چیز است؟ آیا ضد عقل می تواند یک رویه و فرهنگ یا تمدن باشد؟ اگر جایگاه عقل معلوم باشد، همان کسی که عقل را معرفی میکند در باب ضدیت با عقل هم اندیشه دارد و امکان دارد ایده های نو مطرح کند.

3. ضدیت با ضد عقل یک مشخصه برای اسلام است.

➖الان اتفاقی که افتاده است این است که به اسم عقل دارد با عقل مبارزه می شود. الان اگر بخواهیم حرف دینی بزنیم، عقلانی حساب نمی شود! این کدام عقل است که در مناسباتش نمی تواند عقل دینی را بفهمد؟

این مانند تعریف علم است. اگر علم را طوری تعریف بکنید که همه ی دانایی های واقعی و مؤثر و سرنوشت ساز شما از دایره ی علم خارج شوند و عنوان ارزش به خود بگیرند، خیلی خطرناک است. اینکه اعتبار علم را از بخش خوبی از دانایی ها بردارید، قطعا قتل عام به راه انداخته اید.

➖رابطه ی عقل و دین. اینکه عقل در فضای دینی تا کجاها می تواند امکان استفاده داشته باشد.

ما باید از این فضاها استفاده بکنیم. تردید نداشته باشید که حتما آنچه که دین است و معارف الهی محسوب می شود، با هر چیز ی که کمال است، نسبت دارد. اگر بحث از عقل، باعث ضدیت با دین می شود، یا فهم دینی من ناقص است که این به من ربط دارد. یا اینکه برداشتمان از دین درست است که در اینصورت برداشتمان از عقل نادرست بوده است.

ما می ترسیم که از عقل استقبال بکنیم. اما اگر پایگاه دینی از عقل استقبال نکند، کماکان عقل ضربه زننده است و خطرآفرین است. مثل اینکه اگر از تفریحات سالم استقبال نکنید، تفریح اساسا معنای بدی پیدا می کند. کما اینکه اگر از اقتصاد سالم و پاک استقبال نکنید، اقتصاد به گندابی تبدیل می شود. کما اینکه اگر از سیاست سالم جامعه ی متدین استقبال نکند، سیاست به گند کشیده میشود و … . این را به معنای استقبال زمینی دین از این امور در نظر بگیرید.

کلام جدید
بعضی ها کلام جدید را به معنای مباحث فلسفه ی دین گرفته اند. این خیلی شایع است.
بعضی ها به معنایی که مد نظر شهید مطهری است گرفته اند، به معنای بحث های جدید که مطرح شده است.
یک سری بحث هایی که در مسیحیت مطرح بوده یا یک سری بحث های دیگر را عنوان کلام جدید می دهند.

➖دوگانه ی عقل معاش و عقل معاد. نسبت ایندو با هم چیست. خود این یک اشتراک لفظی از عقل درست کرده است که ما باید این معانی را از هم تفکیک بکنیم.

➖شاخصه ی جامعه ی عاقل چیست؟ تفکر است یا قیام لله است. این اگر روشن شود، آنموقع بحث پیشرفت اجتماعی و جامعه ی پیشرفته خیلی متفاوت می شود. عملا با این معیار غربی ها اصلا ورودی به وادی تفکر نداشته اند.

جامعه ی عاقل. این همان فرهنگ نظری پشتیبان است. عاقل بودن جامعه یک بحث فرهنگی است. هویت عقلانی داشتن جامعه واقعا شدنی است. در نگاه ما هم شخص انسان و هم جامعه می تواند بسیار عاقل باشد و بسیار هم عاشق پیشه و اهل شیدایی و شیفتگی و هیجان.

یکی از عللی که چاقوی نظام سلطه روی شیعه و انقلاب اسلامی کند است و خوب عمل نمی کند این است که الان فکر شیعی که انقلاب را دارد مدیریت می کند، عقل و عشق را با هم جمع کرده است. مثلا به مدیریت جنگ که می رسد می بینید که چه عاشقانه وارد صحنه می شود. از طرف دیگر هم می بینید که هیجان و عشق دارد ولی بی کله نیست! اینکه بعضی جاها تعادل ندارد، پذیرفته است و عیبی ندارد.
2️⃣

#تقریر جلسه361-14000921

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_361
#تقریر
جلسه361-14000921

🔰14. [ضدیت با ضد عقل]

ما انتقاد به خودمان زیاد داریم ولی اینکه 40 سال را بدون خیانت به آرمانهای خودمان جلو آمدیم، به خاطر این است که عاقل بوده ایم و عاشق بوده ایم. هر دو این ها با هم بوده است. ما خیلی بی انضباط برخورد نکرده ایم. حتی سفارت آمریکا را هم بی انضباط نگرفتیم. جوان ها گرفتند. هرچند که خیلی حق داشتیم.

حضرت آقا می فرمایند که جهان اسلام تا موقعی که جهاد در سپهر اندیشه ی او زنده بود و در جایگاه مناسب خودش بود، عزیز بود. خطا خیلی داشتیم ولی عزیز بودیم.

مسیحیت زوم کردند و روی این فکر و فرهنگ جهاد اینقدر کار کردند به بهانه ی خشونت و … که مسلمان ها شروع کردند از خودشان دفاع کردن و گفتند که ما جنگ ابتدایی قائل نیستیم! حضرت آقا می فرماید که این شروع انفعال است. آن ضربه ها روی نخبگان ما مؤثر واقع شد. این انفعال به جایی رسید که با یک اسم اعظم خشونت، تمام بروزات را از شما می گرفتند.

خود این جامعه صلح طلب دماری از جامعه ی اسلامی درآوردند که آن سرش ناپیدا! همین هایی که طرفدار صلح بودند… . حضرت آقا تذکر می دهند که مراقب باشید و از هویت خودتان حراست کنید، آن تفکر جهاد بخشی از هویت شما بود ولی توانستند شما را به انفعال بیندازند.

الان حضرت اقا می فرمایندکه ما 40 سال را بدون خیانت به آرمان های خودمان سپری کرده ایم. بعد می گویندکه در برابر فشار وسوسه هایی که غیر قابل مقاومت به نظر می رسید، مقاومت کردیم. وسوسه یعنی فشار، فکری و فرهنگی است. فشارهای دیگر بعد از این ها است. کانون های متعدد خلق وسوسه علیه فکر و فرهنگ و حرکت انقلابی درست کرده اید، 200 سال است که روی این دارد کار می شود. حالا شما که می خواهید حرکت بکنید، این وسوسه ها اجازه نمی دهد. نمی گویم که حرکت ما اشکال ندارد. اما باید این را متوجه بودکه اگر حرکت من اشکال دارد، کل هیکل آمریکا اشکال است. به قول شهید مطهری می فرماید که این حقوق بشر برای ما است. آمریکا را اگر می خواهید بشناسید، ببینید که در ویتنام چه کرده است. این اصلا خلق اروپایی ها است. می فرماید که این ها یک قوم وحشی هستند. اینقدر که کثافت هست در کار این ها هیچ رغبتی برای آدم نمی ماند که از یک چیز این ها استفاده بکند. ایشان در این باره خیلی تند است. حالا حضرت آقا می فرماید که حداقل سخت کوشی را از این ها یاد بگیرید!
شهید مطهری می فرماید که انهم لاأیمان لهم، این ها کاملا مستکبر هستند و به هیچ تعهدی پایبند نیستند.

چه چیزی باعث می شود شما با اینکه دارید می بیند با اینکه سرتاپای وجود این را گند گرفته است، ولی زمانی که شما را تحقیر می کند، تو با او همراهی می کنید! این بخاطر استضعاف است. شما ببینید که چطور مستضعف شده اید که او دزدی می کند، اسمش دزدی نیست، تو یه مگس از روی شیرینی او برداری، دزد محسوب می شوی! چرا خودت هم قبول می کنید.

استکبار یعنی دروغ. استکبار یعنی کوچکی که می خواهد خود را بزرگ نشان بدهد، و چون تکوین اینطور نیست. استکبار یعنی یورش به تکوین و واقعیت. این یعنی برای اینکه مستکبر بخواهد عزیز باشد، شما باید تحقیر شوید. استکبار روی تحقیر تمرکز می کند و برای اینکه مطاوعه را بپذیرید و تحقیر شوید، استکبار مجبور است که از ارعاب استفاده کند، فلذا رویه شیطان یخوف اولیائه است. پس باید گفت به اندیشه ی شجاعت احتیاج داریم. این فقط در میدان جنگ نیست. در عرصه های فکری هم هست. حضرت آقا می فرماید که اگر خودباور نباشید، آزاداندیش نمی شود.

اراده چیست و راه تقویت آن چیست؟

یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#جلسه_361
#یادداشت_102

اسلام ضد ضد اراده هاست.
اراده چیست و راه تقویت آن چیست؟
اراده یک قدرت درونی و وابسته به عقل است که میتواند در مقابل قدرتها و کشش های بیرونی انسان را در مسیر تصمیمی که با مصلحت سنجی گرفته است حرکت دهد و ثابت قدم بدارد.
مرحوم امام خمینی ره عزم را جوهره ی انسانیت و آنرا منزلی بعد از منزل تفکر میدانند یعنی برای صاحب عزم شدن باید ابتدا تفکر کنیم و خود را در این تفکر به هدف از خلقت و عاقبت کار و وضعیت رقت بار فعلی خود سرزنش کنیم و به استنطاق دربیاوریم.
به نظر میرسد روایت ضادّوا التّوانی بالعزم اشاره به همین نکته داشته باشد. اینکه انسان بخواهد سستی را با عزم از بین ببرد نشان از لزوم مقدمه ای عزم آفرین دارد که در بیان امام همان تفکر است..
“….پس ای برادر بکوش که صاحب عزم و دارای اراده شوی که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی انسان صوری بیمغزی هستی که در آن عالم بصورت انسان محشور نشوی….
….و جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم میکند و این جوهر شریف را از انسان می رباید.
…استاد معظّم ما می فرمودند بیش از هر چه گوش دادن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان میکند.
…از خداوند تبارک و تعالی در خلوت بخواه تو را در این مقصد همراهی فرماید و رسول اکرم و اهل بیت او را شفیع قرار بده تا خداوند به تو توفیق عنایت فرماید….

و از جمله میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
– صبرورزی در انجام عبادات و نماز اول وقت و بطور کلی صبوری کردن یک تمرین بزرگ برای تقویت اراده است.
قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»

-حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَهٌ وَ وَلِیمَهٌ مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیوْمِ وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ»: عزم و تصمیم برای رسیدن به کمالات، با سورچرانی و راحت‌طلبی سازگار نیست، چه بسیار خواب‌هایی که تصمیمات روز را بر هم می‌زند و چه بسیار تاریکی‌هایی که یاد همت‌های بلند را از خاطره‌ها زدوده است.

مقدمات اراده، موانع شکل گیری آنها و راه حل رفع آن موانع

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_22
#جلسه_361
#ایده‌پردازی
(قسمت دوم)

💠 مقدمات اراده، موانع شکل گیری آنها و راه حل رفع آن موانع 💠

با توجه به یادداشت 21، دانسته شد که مقدمات اراده، سه چیز هستند: تصور، تصدیق و شوق.
در ادامه بطور خلاصه به موانع هر کدام از مقدمات اشاره کرده و راه حل هر کدام را نیز بیان می کنیم. (قابل توجه خوانندگان، این موانع و راه حل هایی که در ادامه بیان می شود، کاملا ذوقی می باشد)

🔵 مقدمه اول اراده (تصور): تصور مصلحت فعل
🔶مانع تصور: جهل و ناآگاهی
▪️ راه حل:
1- آگاهی سازی (افزایش علم و اطلاعات)
2- ذهن سازی (تمرکز ذهن برای کنترل خطورات و تصورات ذهن)

🔵 مقدمه دوم اراده (تصدیق): تصدیق و پذیرش مصلحت فعل
🔶مانع تصدیق:
1- ضعف قوه تفکر انسان (عدم فهم هدف زندگی – عدم فهم و درک صحیح از جهان، پدیده ها و اتفاقات – عدم فهم مصالح و مفاسد و تحلیل آنها – عدم فهم بایدها و نبایدها و چرایی آنها)
2- عدم پذیرش حق
▪️ راه حل:
1- ایجاد تفکر (متفکر شدن در زمینه هستی شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی)
2- باور سازی یا ایمان سازی

🔵 مقدمه سوم اراده (شوق): انگیزه به انجام فعل
🔶مانع شوق: شوق قوی تر

🔸انوع مانع:
🔹اول: درونی (قلبی): عدم علاقه نسبت به آن رفتار
▪️ راه حل:
1- شوق سازی: قرار دادن برنامه و عمل در ذیل شوق
2- جذاب سازی

🔹دوم: درونی (جسمی): عدم توان جسمی، افسردگی، عادات سوء
▪️ راه حل:
1- آسان سازی
2- عادت سازی
3- ایجاد خودباوری

🔹سوم: بیرونی: مانند آداب و رسوم، قانون های اجتماعی، قضاوت دیگران و غیره
▪️ راه حل: ایجاد حریت

بررسی جایگاه عقل عملی و بنائات عقلا و سیره عقلا و سیره متشرعه و عرف در استنباط احکام شرعی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقل
#بنا_عقلا
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_134
#جلسه_360

 

🔰بررسی جایگاه عقل عملی و بنائات عقلا و سیره عقلا و سیره متشرعه و عرف در استنباط احکام شرعی🔰

🔺عقل عملی
احکام عقل قبل از اجتماع را حکم عقل عملی شمرده می شود. احکام عقل عملی غیر قابل انکار می باشد. شارع در نسبت با احکام عقل عملی نفیا و اثباتا نمی تواند ورودی داشته باشد.

🔺بنا عقلا
بنائات عقلا، احکام عقل عملی می باشد اما بعد از اجتماع، تفاوت عقل عملی و بنائات عقلا در همین هست که عقل عملی احکام قبل از اجتماع می باشد ولی احکام بنائات عقلا احکام بعد از اجتماع می باشد که برگفته از همان احکام عقل عملی می باشد. در این ها نیز شاعر نفیا و اثباتا نمی تواند ورودی داشته باشد. التبه این احکام همگی ثابت و عمومی میان همه عقلا می باشد.
بنائات عقلا به سبب بازگشت شان به احکام عقل عملی و این که احکام در این جا براساس یک اضطراری وضع شده است، غیر قابل انکار می باشند. مانند حجیت و اصالت ظهور.

🔺سیره عقلا
سیره عقلا همان عمومیت را دارد ولی لزوما ریشه در عقل عملی ندارد. این سیره یا طریق رسیدن به بنا عقلا می شود . یا طریق رسیدن به کتاب و سنت . و خودش منبع نیست ، و فقط کاشفیت دارد. سیره می تواندکاملا فرهنگی و عادی باشد. که اگر به بنا عقلا برگردد با حجیت عقل حل می شود و اگر به سیره بازگردد با حجیت سیره و شرایط آن ، درست می شود.

🔺سیره متشرعه
سیره متشرعه دقیقا همان سیره عقلا است فقط در یک فضای خاص، و آن عمومیت را ندارد و چون عمومیت را ندارد قطعا به عقل برنمی گردد. و نوعا مجتهدین آن را ضعیف تر دانسته اند.

🔺عرف
عرف همان نگاهی است که در تبیین مفاهیم و تشخیص مصادیق آورده می شود و در طریق استنباط حکم شرعی دخالتی ندارد و فقط در موضوع وارد می شود و فقط گاهی برای اجرا آن حکم شرعی کمک می کند. عرف موضوع حکم است ، منبع حکم نمی باشد.

♻️از میان این پنج مورد عقل عملی و بنا عقلا نقش منبعیت را در استنباط حکم شرعی دارند فلذا در عرض کتاب و سنت قرار میگرند. و سیره عقلا و سیره متشرعه، نقش کاشفیت از کتاب و سنت را ایفا می کنند و به تنهایی ارزشی نداشته و با بازگشت به آن دو ارزشمند می شوند. و اعتبارشان در طول اعتبار سنت و کتاب می باشد. و عرف نیز اصلا در جریان استباط احکام شرعی نقشی ندارد.

عقل؛ سراج یا صراط؟

#امید_فشندی
#یادداشت_213
#جلسه_360
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 عقل؛ سراج یا صراط؟

ارسال رسل و انزال كتب را در كتاب‌های عقاید از آغاز تعلیمش، در مدار #ضرورت طرح و تبیین می‌كنند؛ یعنی چون نیاز ضروری به هدایت داریم و هیچ راهی جز وحی و نبوت نیست، پس ….

از همین تقریرهاست كه تقابل عقل و وحی شكل زاییده می‌شود؛ وحی قرار است عجز و ناتوانی عقل در هدایت و حل مسائل انسانی را جبران كند.

اما آیا در فضایی غیر از ضرورت صفر و یك ریاضی نمی‌شود نسبت هم‌دلانه‌ای میان عقل و وحی برقرار كرد؟
مثل نسبت مادر با كودكی كه تازه می‌خواهد زبان باز كند؟
یا مثل باغبان و دانه‌ها؟

برخی بزرگان عقل را سراج و وحی و شریعت را صراط می‌نامند؛ كه یعنی حركت در متن شریعت است و عقل هم چراغ.

اما چرا عقل صراط نباشد و شریعت چراغ؟
این به واقعیت نزدیك‌تر نیست؟
حتی بیش از این؛ عقل خود مسیر و مسافر و نور راه است، اما وحی و شریعت روغن این چراغ است كه عقل را منوّر می‌كند.

اصلا تفاوت ساده‌ای نیست!

چه عقلی می خواهیم؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_79
#جلسه_360
#نقد

🔰 چه عقلی می خواهیم؟

مباحث کلام اسلامی معمول، با عقل شروع می شود. ابتدا با عقل وجود خداوند، ضرورت بعث رسل، عصمت و برخی معارف پایه را اثبات می کنند و پس از آن، ما در سایر حوزه های دین تقریبا با عقل خداحافظی می کنیم.

ممکن است کسی بگوید که خیر، ما از عقل در معارف و احکام دینی بسیار استفاده می کنیم؛ اما سوالی که می پرسیم، اینست که اگر جایی عقل با استدلال آزاد به نقطه ای رسید، که مثلا حکم به عدم وجود خدا کرد، برخورد شما چیست؟

طبیعتا، با شدت کم و زیاد، مسلمین به راحتی این عقل را کنار گذاشته و به آن توجهی نمی کنند. تازه جالب است که در مشخصات می گوییم دین طرفدار عقل و عقلانیت آزاد است و با ضد عقل، ضد است …

مگر دعوای سقیفه چیست؟ شیخین معتقدند که می خواهیم جامعه اسلامی را با قرآن و پس از آن، با عقل اداره کنیم و شیعه دقیقا همین نقطه را، انحراف جامعه مسلمین می داند، که با کنار گذاشتن معصوم به عقل روی بیاوریم. (کما اینکه نقطه آغازین درگیری تمدن اسلامی با تمدن غرب، همین نقطه است.)

با مطالعه آثار متفکرین مسلمان، متوجه می شویم که عقلی که مسلمانان به دنبال آن هستند، عقلی است که شریعت را بهتر بفهمد. یعنی در واقع ما عقل را می خواهیم برای فهم شریعت، صرفا.

عقل قربان كن به پيش مصطفی
حَسْبِيَ اللَّهُ گو كه الله ام كفی

آنجا که آوینی می فرماید: «عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو ؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه ی خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که می رود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست.» یا اینکه می گوید:«عقل معاش می‌گوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عقل معاد می‌گوید که همه‌ی چشم‌ها در ظلمات محشر، در آن هنگامه‌ی فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده‌ی کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا از زمین کرب و بلا می‌جوشد و تو را فرا می‌خواند؟ چگونه می‌توان خفت و جهان را در کف جهال و قد‌اره‌بندها رها کرد؟ نه، شب هنگام خفتن نیست.» ، به راحتی می توان فهمید که ما عقلی را می خواهیم، که ما را به حکم شرع برساند و برای عقل های دیگر، احترامی قائل نیستیم.

قل منور عقل است اما منور !

#یادداشت
#یادداشت_101
#مشخصات_اسلام
#جلسه_360
#سعید_خورشیدی
#ایده_پردازی

#عقل_منور_عقل_است_اما_منور !

کانت عقل را ناتوان از فهم مسائل الهی میداند و سعی میکند این مسائل را به نحوی فرا عقلی اثبات کند.
این ممکن است در ابتدا به مذاق ما خوش بیاید. یعنی گمان کنیم که خدایی داریم و شریعتی داریم و الهیاتی داریم که دست نایافاتنی است و بالاست و …
اما این نکته را نباید از قلم انداخت که حذف این مجودات از دنیا و حیات مادی، راه ارتباط را سد میکند.
اگر طناب متعلق به بیرون از چاه است و سنخیتی با چاه ندارد، پس هرگز نمیتواند وسیله بیرون کسی از چاه باشد !
این تفکر ریشه در اندیشه ای به نام #الهیات_تنزیهی دارد.

الهیات تنزیهی، دستگاه فکری انسان را مختل میکند !
از طرفی اجازه نمیدهد تا خدا را موجود واقعی بشماریم و دعوت میکند به اعتقاد به خدای مبهم که حتی وجودش هم وجود نیست و به حکم عدم سنخیت، هیچ راهی بین خلوق مادی غرق کثرات و ترکبات با او نیست !
از طرف دیگر، هرچه از آن منبع قدسی افاضه میشود را در هاله ای از نور پیچانده و اجازه دسترسی عقول انسان ها به آن را نمیدهد. هر خواهشی برای فهم آن را نیز سخت نفی میکند.

انگیزه مروجان الهیات تنزیهی را میشود تحلیل کرد !
ممکن است آنها برای مقابله با یک جریان انحرافی از سمت مقابل پدید آمده باشند و بخواهند از عرفی شدن و ناچیز شمردن الهیات جلوگیری کنند.
ممکن است آنان عاقلانی باشند که در الهیات تعقل کرده اند و واقعا راهی برای حل تعارضات نیافته اند ! باب فهم را بر خود بسته دیدند و این مشاهده را صادقانه برای جامعه گزارش کرده اند. ولو به قیمت جدایی دین از عقلانیت تمام شود.

راهکار چیست ؟
به نظر می آید نباید عقل را فراتر از مسائل دینی ، یا دین را فراتر از مسائل عقلی معرفی کرد !
بلکه باید عقل را دارای مراتب دید ! مرتبه ای از عقل، درگیر حواس خمسه است و مرتبه ای از عقل در ملکوت سیر میکند.
کلیدواژه عقل منور در تبیین این مراتب عقل میتواند راهگشا باشد.

تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:2

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_139
#جلسه_360
#اندیشه_ربا
#باز_تقریر
🔰تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:
💠بخش دوم

علامه طباطبایی در تفسیر آيات 275 الى 281 سوره بقره بعد از بیان تفسیر خودشان از این آیات “بحثٌ علمی فی الربا” مطرح کرده و یک تحلیل تمدنی از ربا عرضه میکنند:
گزارشی مختصر همراه با متن بیان ایشان تقدیم می شود:

4️⃣مقام چهارم: مشتبه شدن هدف و وسیله
– پول که وسیله بود هدف شد
– اصل معاوضه یا برای رفع حاجت بود و در ادامه تبدیل به کاسبی و بهره گیری شد.
– ربای معاوضی هم در همین بستر کاسبی شکل گرفت

فهذه أعمال قدمها الإنسان بين يديه لرفع حوائجه في الحياة، و استقر الأمر بالآخرة على أن الحاجة العمومية كأنها عكفت على باب الدرهم و الدينار، فكان وجه القيمة كأنه هو المال كله، و كأنه كل متاع يحتاج إليه الإنسان لأنه الذي يقدر الإنسان بالحصول عليه على الحصول بكل ما يريده و يحتاج إليه مما يتمتع به في الحياة، و ربما جعل سلعة فاكتسب عليه كما يكتسب على سائر السلع و الأمتعة و هو الصرف.
و قد ظهر بما مر: أن أصل المعاملة و المعاوضة قد استقر على تبديل متاع من متاع آخر مغاير له لمسيس الحاجة بالبدل منه كما في أصل المعاوضة، أو لمسيس الحاجة إلى الربح الذي هو زيادة في المبدل منه من حيث القيمة، و هذا أعني المغايرة هو الأصل الذي يعتمد عليه حياة المجتمع، و أما المعاملة بتبديل السلعة من ما يماثله في النوع أو ما يماثله مثلا فإن كان من غير زيادة كقرض المثل بالمثل مثلا فربما اعتبره العقلاء لمسيس الحاجة به و هو مما يقيم أود الاجتماع، و يرفع حاجة المحتاج و لا فساد يترتب عليه، و إن كان مع زيادة في المبدل منه و هي الربح فذلك هو الربا، فلننظر ما ذا نتيجة الربا؟

5️⃣مقام پنجم: ربا و انواع آن و نتایج و آثار آن
– ربا مایه هلاکت حیات اجتماعی انسانها
– ربای بین اغنیا و فقرا: ربا عامل ایجاد فاصله طبقاتی
– توضیح فساد مدنی و هرج و مرج عاقبت شیوع ربا
– ربای تجارتی که اساس کار بانکها می باشد؛ توضیح اثرات و پیامدها
– تراکم فاحش ثروت نزد عده ای انگشت شمار تنها سبب شیوع کمونیسم

الربا- و نعني به تبديل المثل بالمثل و زيادة كإعطاء عشرة إلى أجل، أو إعطاء سلعة بعشرة إلى أجل و أخذ اثنتي عشرة عند حلول الأجل و ما أشبه ذلك- إنما يكون عند اضطرار المشتري أو المقترض إلى ما يأخذه بالإعسار و الإعواز بأن يزيد قدر حاجته على قدر ما يكتسبه من المال كأن يكتسب ليومه في أوسط حاله عشرة و هو يحتاج إلى عشرين فيقرض العشر الباقي باثني عشر لغد و لازمه أن له في غده ثمانية و هو يحتاج إلى عشرين، فيشرع من هناك معدل معيشته و حياته في الانمحاق و الانتقاص و لا يلبث زمانا طويلا حتى تفنى تمام ما يكتسبه و يبقى تمام ما يقترضه، فيطالب بالعشرين و ليس له و لا واحد (20- 0 المال) و هو الهلاك و فناء السعي في الحياة.

ربای بین اغنیا و فقرا
و أما المرابي فيجتمع عنده العشرة التي لنفسه و العشرة التي للمقترض، و ذلك تمام العشرين، فيجتمع جميع المالين في جانب و يخلو الجانب الآخر من المال، و ليس إلا لكون الزيادة مأخوذة من غير عوض مالي، فالربا يؤدي إلى فناء طبقة المعسرين و انجرار المال إلى طبقة الموسرين، و يؤدي ذلك إلى تأمر المثرين من المرابين، و تحكمهم‏ في أموال الناس و أعراضهم و نفوسهم في سبيل جميع ما يشتهون و يتهوسون لما في الإنسان من قريحة التعالي و الاستخدام، و إلى دفاع أولئك المستخدمين المستذلين عن أنفسهم فيما وقعوا فيه من مر الحياة بكل ما يستطيعونه من طرق الدفاع و الانتقام، و هذا هو الهرج و المرج و فساد النظام الذي فيه هلاك الإنسانية و فناء المدنية.

ربای تجارتی که اساس کار بانکها می باشد
هذا في الربا المتداول بين الأغنياء و أهل العسرة، و أما الذي بين غيرهم كالربا التجاري الذي يجري عليه أمر البنوك و غيرها كالربا على القرض و الاتجار به فأقل ما فيه أنه يوجب انجرار المال تدريجا إلى المال الموضوع للربا من جانب، و يوجب ازدياد رءوس أموال التجارة و اقتدارها أزيد مما هي عليها بحسب الواقع، و وقوع التطاول بينها و أكل بعضها، بعضا و انهضام بعضها في بعض، و فناء كل في ما هو أقوى منه فلا يزال يزيد في عدد المحتاجين بالإعسار، و يجتمع الثروة بانحصارها عند الأقلين، و عاد المحذور الذي ذكرناه آنفا.

چرا گرگیج (ها) خطرناکند؟!

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_91
#جلسه_360

چرا گرگیج (ها) خطرناکند؟!

مولوی گرگیج که در این چند سال اخیر حواشی کمی نداشته این بار نیز سخنانی بیان کرد که در حکم بنزین روی آتش بود. به نظر می رسد به هیچ وجه نباید از وی با این مبنا که قصد توهین نداشته دفاع کرد چرا که اگر اینگونه سخن گفتن تبدیل به روال شود، آینده ی بسیار خطرناکی در انتظار جامعه خواهد بود.

اگر چه می توان این را از سیاق کلمات جناب مولوی و همچنین متن عذرخواهی که امروز منتشر شده فهمید که وی قصد جسارت به ساحت اهل بیت پیامبر را نداشته است اما بدون شک با این گفتار خود به عقاید و هویت جامعه شیعی حمله کرده است. واکنش گسترده ای که این گفتار در طیف های گسترده ای از عموم شیعان ایجاد کرد بهترین دلیل این مطلب است که بسیاری این طور برداشت کرده اند که به هویتشان حمله شده است. به بیان دیگر جناب گرگیج تلاش کرده است تا با لازمه گرفتن ( البته این لازمه قطعا غلط است و هیچ تلازمی در واقع وجود ندارد) از اعتقادات شیعه آن ها را در دو گانه ای قرار دهد که در نهایت مجبور به پذیرش عقاید اهل سنت در رابطه با خلفا شوند.

اما نکته ی اساسی در برخورد با این ماجرا این است که این اتفاق را باید فراتر از یک مصداق و به عنوان یک رویکرد مورد توجه قرار داد. رویکردی که اساس و پایه ی آن بر شعله ور کردن آتش اختلافات مذهبی و حمله های ( ولو مودبانه) تاریخی و کلامی به اعتقادات سایر مسلمانان است. اساسا این بازی به قدری خطرناک است که هیچ برنده ای در کار نخواهد بود. سخنوران و نویسندگان شیعه و سنی که در تمام سال به طور مداوم مشغول تاخت و تاز ( ولو مودبانه) به حریم اعتقادات وهویت طرف مقابل هستند باید بدانند که ادامه دادن این زد و خوردها به هیچ وجه موجب پیروزی و یا حتی اسکات خصم نخواهد شد.

این که برخی خیال می کنند که اگر در منابر و تریبون های رسمی شیعی بیش از این به عقاید اهل سنت حمله می کردیم و در مورد شخصیت های مورد احترام آن ها تحلیل های تاریخی ارائه می دادیم امروز این صحبت ها از تریبون نماز جمعه آزاد شهر شنیده نمی شد، در نهایت خطا و اشتباه است.
چرا که هر چه حملات اعتقادی تاریخی از این سو افزایش کند موجبات ازدیاد واکنش طرف مقابل خواهد بود. حتی در همین مصداق نماز جمعه اخیر مولوی گرگیج واضح است که این سخنان غیرقابل قبول، خود به نوعی در واکنش به سخنان غیر قابل قبول دیگری است که از این طرف بیان شده است. و اساسا این دعوا تبدیل به یک دور باطل شده که هر طرف برای دفاع از خود به دیگری حمله می کند و همین باعث تند و رادیکال شدن بیش از پیش فضا خواهد شد.
بنابراین در این ماجرا تنها نباید امام جمعه اهل سنت آزادشهر را مقصر دانست. بلکه همه ی کسانی که همانند مولوی گرگیج به این اختلافات و دعواها در فضای عمومی جامعه دامن زده و به بهانه دفاع از عقاید خود به عقاید سایرین حمله می کنند در این اتفاق و امثال این اتفاق مقصر هستند. چه شیعه و چه سنی!
فلذا این به هیچ وجه قابل قبول نیست که عده ای به عنوان شیعه هر توهین و حمله ای را به مقدسات اهل سنت در سطح عمومی جامعه روا می دارند و هیچ واکنشی در برابر توهین های صریح جریان انحرافی در شیعه به مقدسات اهل سنت ندارند ولی وقتی این حمله ها با پاسخ غیر قابل قبول طرف مقابل مواجه می شود داعیه دار وحدت شده و فریاد توهین به مقدسات مردم را بلند کرده و آتش بیار معرکه شوند!