خطاب به وجدان نویسی

بسم الله الرحمن الرحیم

ترویجی طور نویسی
خطاب به وجدان نویسی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_74
#جلسه_353

به بهانه ی فرمایشات امروز استاد، اندکی تامل توحیدی برای رسیدن به وظایف
( ربط مطلب به موضوع قدری بیشتر از چیزی است که بدوا می نُماید منتها مجال تشریحش در این یادداشت نبود، هرچند که قصدش را کردم ولی نتوانستم )

موحد آنگاه که شیفته ی ذات حق میشود، و حق را در آینه ی جلوات او ولو به مدد علم حصولی می یابد، رفته رفته لایه لایه غیور تر میشود.
حق را در آینه ی جامعه اش، در آینه ی تاریخ اش، در آینه ی افراد اطرافش، در آینه ی محیط مادی اش و .. جستجو و مطالبه میکند. همه را به صبغه ی الهی میطلبد.

موحد آنگاه که زندگی موحدانه ای را برای خویش برگزید، خواسته یا ناخواسته پای در مسیری نهاد که دیر یا زود او را در قبال همه چیز به مسئولیت و دغدغه میکشاند.

موحد هرچه در توحید خویش مستغرق تر، تمامیت خواه تر.

و این دغدغه ی توحیدی اگر عاقلانه نگاه شود راهی نمیگذارد الا به اینکه موحد در فکر موثرترین راه برای بیشترین توحید باشد.
اما موثرترین راه کدام راه است
موثرترین راه چگونه است
آغازش کجاست
عزیمتش کجاست
و سوالاتی از این دست

هان ای موحد! چه خواهی کرد؟
این تو و این مسیر طول و دراز
این تو و این مسئولیت نفس گیرت
چه خواهی کرد؟
توشه ات چیست؟
توانت چه مقدار است؟
مرد این میدان هستی؟ یا تلف خواهی شد؟
کدام صحنه ی این غیرت را به دوش خواهی کشید؟

هان ای موحد!
به هوش باش!
اندیشه کن
بر سستی خویش برآشوب
و نگاه خویش بلند دار
خود را کوچک مگیر
و به کم قانع مشو
مشکلات را هیچ بدان
و یقین کن که «حق» با توست…
و انتم الاعلون ان کنتم مومنین.

دنبال پیش برویم ها باشیم نه پیشرفت ها

#یادداشت_77
#مشخصات_اسلام
#جلسه_353
#محمد_امامی
#دنبال_پیش_برویم_ها_باشیم_نه_پیشرفت_ها

♦️بعد از طرح بحث استاد از مجرمان ذهن مردم سویه ی کلاس به سمت آن رفت که چرا مردم پیشرفت های انقلابی را نمی بینند.؟

رفیقی گفت:مشکل از این است که رسانه دست ما نیست
عزیز دیگری گفت :گویا قلب ها منکوص شده است.

این دو علت در بطن خود دلالت های نخبه سالاری دارد نه مردم سالاری.

اولی نسخه ارشاد جاهل را می پیچد و ودومی توصیه به توبه عمومی می کند. اولی مردم را بی خبرانی می شمارد که نیازمند داده ها و اطلاعاتی فراتر از زندگی روزمره هستند، نیازمند چشم نخبگانی و رسانه هایی هستند که مردم از دریچه آن باید ایران را نگاه کنند. بماند که مگر صدا وسیما در این چند سال با آمار و ارقام برخی از پیشرفت ها را به مردم حقنه نکرد؟

بماند که مگر دستگاه حاکمیتی با عدالت خواهی ها مبارزه نکرد تا خدایی نکرده روایتی غیر از آن که حاکمان می پسندند به مردم نرسد؟

و اما در نگاه دومی،مردم مذنبینی هستند که کفران نعمت، درک حقایق و واقعیت ها را از آنان گرفته، نیازمند هادیانی هستند که به گناهان آنان دچار نشده اند..

این دو علت دو تجسد از یک روح هستند، و هردو درک شهودی مردم از وضعیت جمهوری اسلامی را نادیده می گیرند. عارضه ای که در اغلب راویان پیشرفت دیده می شود.

مردم از تحقق آرمان ها می پرسند، در جوابشان جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه و جهان مقایسه می شود،مردم از نادیده انگاشتن ها سوال می کنند، در جوابشان حرف از آرامش های حاصل از امنیت می زنیم.

راویان پیشرفت بیش از این که صدای مردم باشند، تا از دل بیان پیشرفت ها عطش های بالاتری را برای مردم واضح کنند ، سعی دارند چشم مردم باشند.

#نقدی_بر_شیوه_روایت_راویان_پیشرقت

رابطه دوطرفه تغذیه و ارائه

#یادداشت
#یادداشت_95
#مشخصات_اسلام
#جلسه_353
#سعید_خورشیدی
#تایید و #سوال

رابطه دوطرفه تغذیه و ارائه
#تبلیغ_مطلوب
یکی از رفقا (برادر عزیز، آقامحسن همت) در جلسه روز شنبه فرمودند : ما اگر در فضای ارائه اندیشه اسلامی و اندیشه مکتب امام (ره) حاضر باشیم، عطش بیشتری برای فهم و تغذیه و پالایش و فکر و مباحثه و نشست و مصاحبه و اعتکاف و سایر موارد پیدا میکنیم.
ضمن تایید این مطلب میخواهم یک تجربه و یک سوال عرض کنم :
تجربه :
زمانی که در درس فلسفه حضرت استاد حاضر بودیم، ارتباط خیلی خوبی با مبحث “وجود” و مرحله اولی بدایه گرفتیم جلسات خارج از ساختار حلقه اندیشه حکمی این مسئله را تقویت نمود. ( البته بنده این مراحل را صوتی همراه شدم و از ابتدای نهایه به جمع حکمت آموزان اضافه شدم )
آن روزها آنقدر آن مطالب برای بنده پررنگ بود که احساس بعثت میکردم، در سفر اربعین تلاشم تبیین مطالب برای دوستی بود و در مقام ارائه مشورت به دوست دیگری ، سعی میکردم کمک کنم مشکلات شخصی را با توحید حاصل از نگاه وجودی حل کند !
ما حصل اینکه : فکر میکنم تبلیغ باید با حالت بعثت و برانگیختگی همراه باشد نه با حالت تکلیف و ماموریت ! و این بعثت از رفت و برگشت میان فضای عمومی و فضای تغذیه متولد میشود !
سوال
آیا میتوان هشدار داد که :
امر تبلیغ برای ما نباید یک تعهد نسبت به دیگری یا یک امتیاز از سوی دیگری تلقی شود بلکه باید یک اتفاق از سوی خود ما باشد ؟
به صورت جمعی چطور این اتفاق می افتد ؟
———-
این سوال از سویی به تصویر طلبه مطلوب هم ارتباط پیدا میکند، آیا طلبه مطلوب باید در جامعه غیر علمی حاضر باشد ؟ چه مقدار ؟ چطور ؟ مبلغ کیست ؟ چرا مبلغ است ؟

رابطه تکلیف گرایی و بعثت

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_88
#جلسه_353
گونه یادداشت : #تایید_تکمیل

🔰 رابطه تکلیف گرایی و بعثت

اگر مبعوث شویم آن گاه دیگر تبلیغ نه تنها ما را به کلفت نخواهد انداخت بلکه نحوه و کیفیت تبلیغ ما هم به مراتب ارتقا خواهد یافت.
با این سخن حتما موافقم!

اما شاید بتوان گفت افرادی که بر اساس تکلیف به میدان های مورد نیاز وارد شوند و یا حداقل با میدان در ارتباط باشند و بتوانند درد ها، نیازها و قابلیت های آن را درک کنند خیلی زودتر برانگیخته خواهند شد.

شاید اصلا یکی از دلایل این که ما حرف ها را می شنویم ولی احساس نمی کنیم که حرفی داریم و برانگیخت نمی شویم همین امر باشد.
و از سویی دیگر اگر چه که تمام آن محتوایی که ما تغذیه کرده ایم به نحو اجمالی نزد ما حاضر است، اما تفصیل یافتن این اجمال نیازمند برخورد آن با #منشور_میدان است. و همین تفصیل یافتن دانسته هاست که به نوعی عامل تسریع در برانگیختگی خواهد ب

تعارض ضررین

#یادداشت
#یادداشت_92
#مشخصات_اسلام
#جلسه_352
#سعید_خورشیدی
#لا_ضرر
#تعارض_ضررین

تعارض ضررین
یکی از فروع فقهی که ذیل قاعده لاضرر مطرح میشود، بحث “تعارض ضررین” است.
مثالی که آقای خویی میفرمایند این است که به فرض شما میخواهید چاهی را در زمین خود بکنید !
از طرفی نکندن این چاه ضرر شخصی عرفی مادی به شما وارد میکند و ممکن است آب کافی برای ادامه رشد محصولات خود نداشته باشید !
از طرف دیگر کندن این چاه ممکن است به همسایگان شما ضرر برساند و انها را دچار مشکل کند !
آیا قاعده لا ضرر بر حال شما صدق میکند و حفر چاه مباح میشود یا اینکه لا ضرر بر همسایه ها صدق نموده و حفر چاه حرام خواهد بود ؟
حکم کندن این چاه چیست ؟
آیت الله خویی میفرمایند این تصویر را محل صدق قاعده لا ضرر نمی دانند و میفرمایند باید یا به عمومات اخذ کرد و یا برائت جاری نمود.
ان الحدیث واردا مورد الامتنان!
و من المعلوم التصرف و المنع عنه مخالف للامتنان علی المالک
و الترخیض فیه خلاف للامتنان علی الجار
فلا یکون شئ منهما مشمولا لحدیث لا ضرر ! ( مصباح الاصول – ج 2 – 563 )

نکته ای که به ذهن نگارنده میرسد این است که اگر در طراز قاعده لا ضرار ، قاعده ای نیز اقامه شده بود که مبتنی بر ” تقدم حقوق جامعه بر حقوق افراد” می بود. میتوانست در موردی که تصویر شده ، نفی ضرر جامعه را مقدم بر نفی ضرر فردی اعلام نموده و بر این اساس قاعده فقهی لا ضرر را اجرا کند و نگذارد کار به اصول عملیه بکشد.

ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه!

بسم الله الرحمن الرحیم
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#يادداشت_9
#جلسه_352
#اصاله_فایده
#قالب؟

✅ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه!

🍀همواره این کلام نورانی را در اندیشه امام راحل دیده و شنیده ایم که ما می‌بایستی به تکلیف خود عمل کنیم و نتیجه فرع آن است به این معنا که ممکن است آن عمل منجر به نتیجه مطلوب ظاهری بشود یا نشود و ملاک در این جا عمل به وظیفه دینی، اجتماعی و … است

🌿حال سوال این است که طبق اصاله فایده و قاعده دوری از عمل لغو و بیهوده در نگاه اولی به نظر میاید تکلیف ما به چیزی تعلق خواهد گرفت که در آن احتمال اثر و فایده بدهیم و به عبارتی نتیجه ای برای آن متصور و مترتب باشد و الا تکلیف ای متوجه ما نخواهد بود!

🌿در پاسخ میتوان بیان نمود وجه جمع بین عمل به وظیفه و اصاله فایده این است که ما در تشخیص تکلیف و وظیفه میبایستی به غائت عمل توجه داشته باشیم به گونه ای که اگر آن عمل ذاتا لغو و بی نتیجه محسوب میشود از دائره تکلیف نیز خارج خواهد شد اما از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که الزاما عمل به تکلیف دلیلی بر حصول نتیجه دلخواه نمیباشد و باید فایده را از منظر اندیشه اسلامی اعم از فایده دنیوی و اخروی بدانیم تا به بهانه عدم تاثیر و فایده ملموس دنیوی برخی تکالیف از انجام آن منصرف نشویم و لذا اصاله فایده با عمل به تکلیف نه تنها منافاتی ندارد بلکه موید و مکمل همدیگر نیز هستند

@mojtaba_amiri

غایتِ افعالِ انسان در جهان بینی توحیدی و مادّی

#یادداشت_9 #حسین_کلاتی #مشخصات_اسلام #اصالت_فایده #جلسه_352 غایتِ افعالِ انسان در جهان بینی توحیدی و مادّی
بسم الله
به نظر می آید فایده مندی از نظر اسلام ناشی از نگاه فلسفه اسلامی به افعال در عالم است. هر فعلی باطنی دارد و هیچ دستوری از دستوراتِ اسلام انجام فعل برای خودش نیست بلکه هدفِ بالاتری از اشتغالِ به آن قابل تصور است.
دنیا که درجه نازلی از حقیقت و هستی است همواره در نگاه اسلامی به عنوانِ امری فانی تلقی می گردد که تنها اگر صرفِ امری باطنی و الهی شود با حقیقت عالم پیوند می خورد و نوعی بقاء پیدا میکند لذا از نماز و زکات و تعبدیاتِ دیگر تا جهاد و امر به معروف و توصلیاتِ دیگر همگی برای تحقق هدفی الهی که ورایِ خود فعل است صورت میگیرد.
برای مثال نماز برای ایجاد حالِ ذکر در باطن انسان و اتصال با خدا وضع می شود و اگر از این تهی شد بی معنا و بی اثر خواهد بود همان طور که جهاد برای از بین بردنِ موانع توحید وضع شده است و اگر مبارزه ای با این انگیزه نبود در نظر شریعت بی ثمر و یا مضر خواهد بود.
در نگاه توحیدی حتی در اموری که به ظاهرِ جنبه اخروی ندارند، جنبه ای باطنی تعریف می کند به نحوی که اساساً هیچ فعلی خالی از اثرِ معنوی و الهی نباشد برای مثال حتی نکاح و اکل و شرب هم همراه با آدابی خواسته شده است که موجبِ تعالی روح و موجبِ تذکر باشد؛ گویا اسلام هیچ چیز در دنیا و از جمله افعالِ انسان را برای خودش نمی خواهد و مدام انسان را به باطن و حقیقت و آثارِ اعمال رهنمون می سازد.

در مقابل در نگاهِ مادی، چیزی جز دنیا را واقعیت نمیپندارد لذا هدفی ورای آن چه در ماده هست را ادراک نمیکند و بهره مندی و نفع و سود را جز در خودِ دنیا و افعالش نمی بیند لذا در این نگاه چیزی جز خود فعل اصالت ندارد. مهم این است که انسان از همینِ آناتِ خود لذت ببرد لذا در دنیا غرق می شود و همه چیز را در همین جا جستجو می کند؛ انسانی که نگاهِ مادی دارد حتی نماز هم اگر بخواند برای به دست آوردن چیزی از دنیاست و اگر از لذتی بگذرد برای هوس هایی بزرگ تر است یعنی برای این که بعداً التذاذ بیشتری برده باشد.

لذا در نگاه فلسفی مسئله به این بر می گردد که ما برای هر فعلِ ظاهری در دنیا، غایتی خارج از خود قائل باشیم یا این که هیچ چیزی خارج از فعل را نپذیریم و تمامِ حقیقت را داخلِ فعلِ خود ببینیم.
در نگاه اول که الهی بود مؤمن هر چه می کند به غایت و اثر می اندیشد و در نگاه مادی انسان هر چه می کند به خودِ آن کار و بهره ای که می شود از آن برد می اندیشد.

این نگاه اگر در کنار فقه قرار بگیرد به همه چیز روح می بخشد و تنها در این صورت است که مقاصد شریعت از احکامِ عملی اش برای انسان و جامعه انسانی حاصل میشود.

فایده گرایی عام

#یادداشت
#یادداشت_93
#مشخصات_اسلام
#جلسه_352
#سعید_خورشیدی

فایده گرایی عام
فایده گرایی یکی از مسائلی است که همه بر منکرش لعنت میفرستند.
احدی در عالم وجود ندارد که کاری را بدون فایده انجام بدهد !
یک تئوری در این باب را رحوم مظفر ارائه میکنند و میفرمایند برای رخ دادن هر فعل بشری، انسان نخست فایده ای را برای آن کار تصور میکند و سپس به آن کار دست میزند ! و اساسا فعل ارادی مجرایی غیر از این نمیتواند داشته باشد .
حتی کودکی که ناخن خود را میجود، دارد استرس خود را تخلیه میکند و از این باب لذت هم میبرد.
فایده گرایی خاص
ظاهرا در قرن هجدهم و نوزدهم حقوقدانان غربی که درباره فلسفه اخلاق می اندیشیدند، به سوال از اینکه ” کار درست” و “کار خوب” چیست ؟ اینگونه پاسخ دادند که : هر انچه به درد بخورد ! فایده داشته باشد !
این ایده سریعا در بین جامعه جای خودش را پیدا کرد ! چون هیچکس مخالف فایده داشتن کارها ، یعنی همان “فایده گرایی عام” نیست !
اما این فایده گرایی، آن فایده گرایی خالص بدیهی نبود !
این مفهوم اولا در مقابل تکلیف گرایی واقع شده بود !
و ثانیا تعریف خاصی از فایده را مد نظر داشت : مادی گرایی !
( البته ممکن است بگوییم مورد دوم در همان فایده گرایی خالص انسانی هم هست )
پس انسان جامع بود ، اما تئوری یک لنگه ای به او ارائه شد !
پس یک مغالطه رقم خورد !
کار شهید
شهید مطهری (ره) در این متن، از ادبیات مورد علاقه بشر استفاده کرده است : فایده گرایی
در توضیح این اصل هم همان معنای عام را ارائه میکنند.
نظر نگارنده
فایده گرایی اگر همینطور عام و مطلق باشد و تنها دیده شود میرود به سمت همان فایده های مادی و نفی و طرد تکلیف گرایی و در مرحله بعد دین و شریعت را یک تکلیف بزرگ که توجهی به فواید مادی ندارد می بیند و آن را هم نفی میکند.
فایده گرایی باید در کنار نظام حقوق و تکالیف پیاده شود. اساسا تک تک این مشخصه ها در صورت تنها دیده شدن انحراف پدید می آورند و باید منظومه دیده شوند.

پرسش های مردم

#یادداشت
#یادداشت_94
#مشخصات_اسلام
#جلسه_352
#سعید_خورشیدی

نمیدانم آماری از تعداد سوالات دینی مردم در دست داریم یا نه ؟
اگر داریم، تفکیکی در آن وجود دارد که چند درصد پرسش ها با چرا شروع میشود و چند درصد آن با چگونه ؟
پرسش هایی که با واژه “چگونه” و یا “آیا ” آغاز میشوند، معمولا به بخش پاسخگویی به سوالات شرعی ارجاع میشوند. پرسشگر در این مقام توصیف های اسلام را پذیرفته، تسلیم شده ، و میخواهد ببیند ذیل آن مفاهیم پذیرفته شده ، باید چه عملی را و چگونه انجام بدهد یا ندهد .
پرسش های دینی که با چرا آغاز میشوند اما ، از لایه دیگری حکایت میکنند !
پرسشگر اینجا، ممکن است کسی باشد که هیچ چیز را نپذیرفته، ممکن است یومن ببعض باشد ، و ممکن است همه چیز را پذیرفته باشد اما باز هم در خود نیاز میبیند که چرایی را بفهمد یا اینکه ذائقه اش چنین شکل گرفته !
برای نوع دوم سوالات، کمتر کتاب نوشته شده است. علل الشرایع و رازهای نماز از این سنخ اند.

به نظر میرسد نوع دوم سوالات در جامعه ما و بلکه در تمامی جوامع در حال گسترش است.
آیا اینطور است ؟
علت چیست ؟
این تغییر مطلوب است ؟

فایده‌گرایی به چه معنا؟

یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_136
#جلسه_352

#قالب ؟

⭕️فایده‌گرایی به چه معنا؟

شهید بزرگوار از اصالت فایده به عنوان یکی از مشخصات اسلام نام بردند و به فایده‌مندی در همه‌ی امور تاکید داشتند، چه امور فردی و چه امور اجتماعی. امّا نکته اساسی که روشن نشد که منظور از این فایده چیست؟ این فایده که شهید بزرگوار به عنوان یک مشخصه اسلام نام می‌برند چه معنایی دارد و چه تفاوتی دارد با فایده‌گرایی رایج و معمول که حتی در بی‌دینی هم یک تاحدی یک اصل است، چه برسد به دیگر ادیان.

فایده‌گرایی و یا به دنبال هدف بودن در اموری که مشغول به آن هستیم، وجود دارد والا اصلا انگیزه‌ای برای حرکت به سمت آن نبود و کاری در بیرون تحقق پیدا نمی‌کرد. همین که مشغول به اموری می‌شویم، به خصوص در جایی که آن فعل با دشواری همراه است و خلاف طبع است، نشان از آن دارد که در آن کار فایده‌ای دیده‌ایم که دشواری‌های آن را به جان خریده‌ایم.

به نحو دیگر هم می‌توان به این مشخصه نگاه کرد؛ اینکه اموری که دین اسلام به آن دستور می‌دهد، همگی فایده‌مند است و محال است که به امری بی‌هوده و بی‌فایده توصیه کند. و حتی از امور بی‌فایده و لغو پرهیز می‌دهد. البته باید مدنظر داشت که در دیگر ادیان هم به امور لغو و بی‌فایده توصیه نمی‌شود و باز هم روشن نشد که چگونه این فایده‌گرایی مشخصه اسلام است.

از یک نگاه دیگر هم می‌توان این اصالت فایده را مانند مشخصه قبل که منتفی بودن ضرر است به عنوان یک قانون کلی و حاکم بر احکام دانست. اینکه هنگامی که در مقام کشف احکام هستیم، اگر حکمی را کشف کردیم و این حکم نه تنها فایده‌مند نبود، بلکه لغو و بی‌هوده هم هست، در صحت کشف خود باید شک کنیم و یکبار دیگر به بازنگری کشف آن حکم بپردازیم. البته مناط فهمیدن اینکه یک حکمی سودمند بوده است یا نه، هم به راحتی نیست و شاید همانگونه که شهید اشاره کرده‌اند، در بعضی از مناطق به فایده‌گرایی ممنوع باشد. امّا در بعضی از امور به خصوص در احکام توصلی، فایده‌مندی می‌تواند یک سنجه برای صحت باشد.

[در پاسخ به حسین کلاتی]

[در پاسخ به حسین کلاتی]
#محمد_امامی
#یادداشت_76
#مشخصات_اسلام
#جلسه_352
#نقد

تاویل بردن بحث اصالت فایده به روح احکام و غایت مند بودن افعال صادره از انسان خارج از مراد شهید در بحث مشخصات اسلام است . بحث اصالت فایده در نگاه شهید در ساحت ایدئولوژیک برای ویرایش زندگی است، قاعده ای است راهبردی بر تمام ها استنباط که به عنوان شریعت عرضه میشود.
ناظری است مقتدر بر کسانی که با صرف عمل ارضا می شوند بدون آن که در سفره زندگی مردم اتفاقی بیفتد.

قاعده اصالت فایده بخشی از همان مصالح و مفاسد است که به زمین آمده که پس از استنباط یا عمل سنجه قرار می گیرد و یابالاتر از آن قاعده ای است در زمان استنباط.

اما تحلیل شما اصالت فایده را منحصر در روح احکام کرد . و بیش از آن که قدرت ویرایش گری دنیا را داشته باشد تفسیری از انگیزه رفتار های انسان بود. که از تحلیل پدیده رفتارهای انسانی به دست آمده بود.
تقسیم افعال به التذاذی و تدبیری یکی از مقدماتی است که ضرورت ایدئولوژِی داشتن انسان را اثبات می کند و اصلا از مشخصات اسلام نمی باشد.

به نظرم بهترین تقسیم که از جنس حکمت عملی است و در ساحت ایدلوژیک تعریف میشود، همان دارایی ها فقه در تقسیم اعمال انسان مومن به عبادی و توصلی است. در اعمال عبادی صرف العمل برای شارع مهم است اما در اعمال توصلی اثر بخشی و نتیجه نهایی مهم است. لذا است که تا اثر نهایی در توصلیات محقق نشود، تا منکری ترک نشود؛ تا ملکیت رخ ندهد؛تا زوجیت پدید نیاید؛گویا هیچ عملی از سوی مکلف صادر نشده است.

شورا فناوری احتماعی توحیدی برای تعالی شجره عقلانیت ذیل ولایت الله

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_132
#جلسه_352
#شورا

🔰شورا فناوری احتماعی توحیدی برای تعالی شجره عقلانیت ذیل ولایت الله

در سنت اسلامی روایات بسیاری است که در باب حقیقت عقل سخن می گوید و از جمله آن روایات، روایتی است که بسیاری از خصوصیات مذکور در روایات دیگر را در خود جمع کرده است.

مرحوم صدوق در کتاب علل‌الشرایع با اسناد خود از علی بن ابی طالب (ع) و او از پیامبر اعظم علیه افضل صلوات المصلین نقل می کند:
«باسناده العلوی عن علی بن ابیطالب (ع) ان النبی (ص) سئل ممّا خلق اللَّه عزّوجلّ العقل؟ قال: خَلقُه ملک له رؤوس بعدد الخلائق، من خلق و من یُخلِق إلی یوم القیامة و لکل رأس وجه ولکل آدمی رأس من رؤس العقل و اسم ذلک الإنسان علی وجه ذلک الرأس مکتوب و عَلی کل وجه ستر ملقیً لایکشفُ ذلک الستر من ذلک الوجه؛ حتی یولد هذا المولود و یبلغ حد الرجال أو حد النساء؛ فاذا بلغ کشف ذلک الستر، فیقع فی قلب هذالإنسان نور فیفهم الفریضة و السنّة و الجیّد و الردیء اَلا و مثل العقل فی القلب کمثل السراج فی وسط البیت.»

در این روایت عقل یک حقیقت مجرد و متعالی است که دیگر مخلوقات و از جمله انسان‌ها در نسبت با آن قرار می‌گیرند؛ البته انسان دارای این خصوصیت است که در صورت بلوغ، عقل در او ظاهر می شود و با ظهور عقل در او، توان شناخت نیک و بد را پیدا می کند. عقل در قلب آدمی، چون چراغ در میانه خانه است که همه آن‌چه را که پیرامون انسان است، برای او روشن می گرداند.

نمی ترسید چون میدانید همه تحت سیطره یک عقلانیت رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه تحت سیطره یک فرهنگ رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه ذیل یک طرح واره خاص رانندگی می کنند.
حال اگر در این صحنه کسی بگوید من این عقلانیت و فرهنگ و طرح واره را قبول ندارم چه صحنه ای پدید می آید؟
هیچ اتفاق خاصی پدید نمی آید فقط هرج و مرج می شود!!!

ما براساس ارتباطاتی که سامان می دهیم خودمان را ذیل گفتمان ها و خرده فرهنگها و عقلانیت ها تعریف می کنیم. به واسطه پدیده های متفاوت میتوان این تعریف شدن را توضیح داد یکی از این پدیده ها پدیده یادگیری اسمزی می باشد که به واسطه محیط و جهان فرهنگی ای که ما در آن قرار داریم شکل میگیرد.
“بیش از نیمی از یادگیری های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی سازی آن از محیط اطرافمان شکل می گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می کشد . ما هم وقتی با شخصیت های تاریخ ساز معاشرت می کنیم ناخودآگاه خلاق تر و جسورتر و آینده ساز تر می شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می کنیم ناخودآگاه دیدگاه مان به مسائل عمیق تر می شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم ناخودآگاه عمل گراتر می شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم خور باشید بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می کنید!!

به عبارت دیگر ما با ارتباطات انسانی، و تمامی عوامل حیات انسانی که در این ارتباطات رقم میخورد یک #زیست_جهان متفاوتی را رقم میزنیم، که نظام اندیشه و نظام محاسبه، نظام ارزشی و عاطفی و نظام رفتاری مختص به آن در این زیست جهان شکل میگیرد. کار ما آنست که در پی مهندسی و معماری #زیست_جهانی توحیدی باشیم.

شورا یک فناوری اجتماعی توحیدی است برای بسط زیست جهان توحیدی. شورا یعنی همه از عقل مترسم خویش در شجره مجرده عقلانیت کشف ستر کنند. یعنی چراغی در میان قلب خویش بنا سازند.
حال اگر اجتماعی از قلوب به صورت جمعی اراده خویش را بر این امر استوار سازند که از عقل مترسم خویش در شجره مجرده عقلانیت کشف ستر کنند چه؟!
به عبارت دیگر شورا یک فناوری اجتماعی توحیدی است برای تحقق آیه شریفه: ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.
اگر جمعی جمعا فعل شورا را مرتکب شوند تا عقلشان منور به نور الهی گردد خداوند جهان فکری فرهنگی ایشان را منور به نور خویش خواهد گردانید.
.

پیرو یادداشت دیروزم مایل بودم نقبی بزنم به شکافتن بیشتر معضله

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرو یادداشت دیروز

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_71
#جلسه_352

پیرو یادداشت دیروزم مایل بودم نقبی بزنم به شکافتن بیشتر معضله

یک خیز: اگر انسان با فطانت و هوشمندی در افق اقدام و تجربه قرار بگیرد و از پیش افقی – هرچند نه تماما واضح و بلکه گاهی همراه با برخی سوالات اما اصیل و مبتنی بر شواهد یا جمع بندی های قطعی یا نسبتا قطعی – برای اقدامات خود در نظر گرفته باشد، می تواند – رفته رفته و با سرعتی متناسب با میزان هوشمندی و میزان ” حضور ” اش در بطن و متن حادثه و تجربه، – « ساخت » مناسبات و فرآیندهای موجود را در نسبت با اهدافی که باید، مورد تحلیل و آسیب شناسی جدی قرار دهد.

و اگر از قوه ی ابتکار هم برخوردار باشد میتواند با در نظر گرفتن سرمایه های بالفعل و حتی بالقوه از طرفی و افق ها و اهداف عینی از طرف دیگر « ساخت » جدیدی را برای محیط خود پیشنهاد دهد؛ ساختی که در آن آسیب های موجود تا حد امکان برطرف شده و اهداف در تک تک مراحل آن حضور پررنگ تری داشته باشند. که این ساخت میتواند یک ساخت سریع التحقق باشد و می تواند هم مسیری برای « شدن » اش در نظر گرفته شود و به مرور زمان پدید آید.

اگر شخصی موفق شد که حضوری اینچنین در صحنه رقم بزند و ساخت یا حداقل چارچوب های ساخت جدیدی را ابتکار کند – و برای بدست آوردن چنین چیزی از تمام سرمایه های خودش استفاده کند تا مطمئن شود که از جمیع جهات « ممکن » اقتدارات کافی برای دستیابی به آنچه لازم میداند را فراهم آورده است، – از یک منظر تازه به اول راه رسیده است… و با یک چالش اساسی مواجه است و آن هم این است که این راه را چگونه محقق کنم؟

هرچه این راهی که در حال تاسیس است گستره ی فراگیر تری داشته باشد امکان تاسیس آن از عهده ی یک فرد خارج تر است. هر چند که با توجه به منشایی که این راه « جدید » را موجب شده است ( که عبارت باشد از آن حضور هوشمندانه و « درک » ای که به تبع آن فراهم آمده است ) حضور آن فرد در تمامی شئون و جوانب این مسیر جدید الزامی به نظر میرسد. چرا که نسبت شئون مختلف این ساخت با یکدیگر، وزن هرکدام، فوریت شان، راهشان، چالش هایشان، قطعیاتشان و ظنیاتشان و … همگی باید لحاظ شوند و طراحی هوشمندانه و عاقلانه و شدنی به پیش رود.

در چنین حالتی ( که از طرفی از آب درآمدن چنین مسیری از عهده ی یک فرد خارج است و از طرف دیگر حضور یک فرد با ضریب اهمیت بسیار بالا در اکثر شئون الزامی است ) چه راهکاری به ذهن میرسد؟

به نظر میرسد بهترین یا یکی از بهترین راه ها این است که خود را تکثیر کند و تکثیر یافتگان خود را بر سر بزنگاه های طرح حاضر نماید و سپس نقش خود را عمدتا در ارتباط با این تکثیر یافتگان تعریف کند هر چند که میتواند خود مستقیما در صحنه نیز حاضر باشد. ( این همان مطلبی است که در یادداشت قبلی با تطبیق بر فتوت تا حدودی به آن پرداختم )

البته در ابتدای مسیر تاسیس این راه، هنوز چون ابعاد و شئون مختلف چندان پا نگرفته اند و پر مولفه نشده اند، می توان از آن معضل موقتا صرف نظر کرد و کار را پی ریزی نمود هرچند باید از اصلی ترین دغدغه ها حل همان مساله باشد.

اما در این موقف یک معضل دیگر خود نمایی خواهد کرد و آن هم اینکه چون این مسیر جدید است و احتمالا اقتضائات جدید و غیر مألوف فراوان نیز دارد از طرفی پیش بری مدل ایجابی جدید با مشکل مواجه است چرا که هنوز فهم کامل و پذیرش کامل صورت نپذیرفته است و در جانب ایجاب و آنچه که « باید » نارسایی وجود خواهد داشت. و از طرف دیگر روال های آسیب دار مألوف نیز وجود دارند، و هر خلائی ممکن است به سرعت محیط را گرفتار آنچه که «نباید» بکند. شبیه بحرانی که در شنا کردن در خلاف جریان آب با آن مواجه میشویم. و یا به عنوان مثال در انقلاب اسلامی جا انداختن اصل شئون جمهوریت یک بحث بوده است و نغلطیدن در شئون سابق شاهنشاهی و استعماری و غیر مستقل و … بحث دیگری.

و حتی در صورت کمتر بودن چالش و پذیرفته بودن اصل چارچوب توسط همکاران هم، چون توسط حضار بر خلاف شخص اول – به قول شهید آوینی (ره): – «از پایان یک راه طی شده» به مسائل نگاه نمی شود هنوز هیچ نوع بصیرتی نسبت به چالش ها وجود ندارد، و هیچ نوع ضرورتی ضریب نمیخورد و به عنوان یک ضرورت درک نمیشود، در صورت تذکر هم حتی اگر اصل تذکر بودنِ تذکر درک شود در حد یک شکوه ی اخلاقی و نه یک اعلام خطر با آن برخورد خواهد شد. لذا به راحتی اتفاق خواهد افتاد که به شخصی بگوییم گلدان را تکان بده و ندهد، یا بگوییم گربه را چخ کن و فقط آن را نگاه کند، یا خطری را به او گوشزد کنیم و او حتی زیر بار این خطر له شود و هزینه دهد اما هیچ متوجه نشود و اقدامی هم نکند. یا فوریت و ضرورتی را گوشزد کنیم اما او براحتی آن را انجام ندهد.

[نوعا چنین است که شخص اول وقتی در مقام آسیب شناسی وضعیت موجود طرح جدید سخن میگوید و یا در حال روشن نمودن افق آن یا زمینه های آن سخن میگوید، هیچ گزاره یا دلیل مساله ای را بدون لحاظ تاثیرش مطرح نمیکند. حتی اگر تشبیهی در سخنش به کار میبرد برایش موضوعیت دارد که حیثیت آن تشبیه خوب فهم شود، چرا که او در حال تلاش برای جا انداختن یک معنای دقیقی است که در ذهن خود بر آن اشراف دارد و آن را با ظرافت و فکر و با صرف وقت و دقت و تجربه به دست آورده است و علی القاعده نمیخواهد چیز دیگری غیر از آن را تفهیم یا القا کند.]

تطبیق بر فتوت

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_72
#جلسه_352

تطبیق بر فتوت

به نظر میرسد آنچه بیان شد یک کلیتی است که بر صحنه ی امروز فتوت نیز مطابقت دارد.. و اگر این چارچوب مقبول بیفتد بسیاری از مسائل کلی ای که با آنها دست به گریبان میشویم قابل فهم هستند. حتی تعبیر استاد در صحبت اخیرشان از کلیت مشغولیت جمع در فتوت به « ایجاد مسیر » نیز تعبیر دقیق و مطابقی یافت میشود نه یک وصف کلی ظاهرا نخبگانی که سر و ته آن معنایی نداشته باشد و صرفا شنیدنش لذتی گذرا از خوب فکر کردن را به انسان منتقل کند و سپس هیچ شود.

نگارنده کلیت وضعیت حرکت فتوت را در همین چارچوب کلی فهم میکند، با این قید اضافه که امروز گستره و شمول «امورِ در حال پیاده سازی از ایده ی کلی» در حال بالا رفتن است و حتی کمیت افراد مخاطب نیز در حال افزایش است و کم کم خلا نبود آنچه که ضرورتش ذکر شد در حال خود نمایی جدی تری است. و البته لزوما این خلا نه به عنوان یک آسیب که عقب گرد را ایجاب کند مطرح است، بلکه به منزله ی یک کمبود که مانع جهش شده است طرح میگردد.

ایده های مسکّنی از قبیل زنده کردن ساعات اولیه ی صبح که بستر حضور گسترده تر جناب استاد را فراهم کند، یا کارهای اساسی تری از قبیل کم کردن بار مدیریتی از روی دوش ایشان و افزایش حضور جدی تر شخصیت شایسته ای مثل جناب استاد موسوی، و همچنین برخی شئون ایده ی حساب شده ی حلقه ی اندیشه ی کلامی و تمرکز جناب استاد بر آن ایده هایی هستند که ظرفیت های خوبی را برای این دوران ایجاد میکنند، اما یقینا آن راهکار اساسی و زیرساختی اصلی نیستند.

اما با همه ی این اوصاف اگر ما کلیاتی از ایده ی فتوت – چه ناظر به آنچه که ایجاب میکند و چه ناظر به آنچه که سلب میکند – را دیدیم و شنیدیم و اندیشیدیم و سپس پسندیدیم و پذیرفتیم و تن دادیم، سخن اصلی مان پس از این مساله باید این باشد که « حال که این مساله را متوجهیم چه باید بکنیم ؟ »

طرح بحثی برای راهکار

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_73
#جلسه_352

طرح بحثی برای راهکار

به صورت کلی دو نوع راهکار برای اجابت آن ضرورت پیش گفته به ذهن میرسد که مورد بررسی اجمالی قرار میدهم:

آن دو نوع از این قرار اند که یا اصل این مساله ( یعنی تکثیر بصیرت پشتیبان طرح ) را “رأسا” «پروژه» میکنیم و به آن میپردازیم با تمام اقتضائاتی که میتواند داشته باشد، از قبیل : بحث نظری، تجربه کردن و .. و یا “رأسا” آن را پروژه نمیکنیم بلکه بنا بر اقتضائات و موانعی سعی میکنیم آن را دل سایر کارها پیگیری نماییم و رفته رفته دیگران را نیز روشن کنیم.

اما در نوع اول نیز دو نوع راهکار داریم، به این بیان که : یا شخص اول صاحب ایده خود مستقیما به تکثیر خود میپردازد و اقدام به پرورش کسانی ناظر به این هدف میکند. و یا اینکه اگر بر اثر موانعی از قبیل پیچیدگی اوضاع و نبود وقت خالی بخاطر وجود برخی واجبات اساسی و فوری و وقت گیر و … به چنین کاری نبود، عده ای از مخاطبین او که به درک چنین ضرورتی رسیده اند با استفاده از آثار او و برخی بیانات او و حتی سیره ی عملی او گرد هم جمع شوند و این مساله را پیش ببرند. ( این حالت دوم حالتی است که امروز جبهه ی انقلاب اسلامی با رهبران خود آن را تجربه میکند ) و کم کم متناسب با صلاحیتی که از خود بروز میدهند و یا تطابقی که در جهت گیری با جهت گیری حرکت پیدا میکنند بیایند و ارکان محتاج به پشتیبانی را پشتیبانی کنند.

و در نوع دوم واقعیت چنین است که آن چیزی که تبدیل به پروژه و مساله میشود عملا چیزی جز همان ابعاد و حیث های مسیر نیست، آنها پروژه میشوند و تلاش میشود که همان ها در حد میسور در ذیل طرح کلی به پیش بروند و در هر قسمت هر میزان که لازم است از سیاست های حاکم و کلی پیروی شود. در این حالت احتمالا پیش فرض هایی از این قبیل وجود دارد : اولا دست اندر کاران به طراح و کلیت طرح جدید حداقل تا اندازه ای « اعتماد » دارند و از پذیرش طراحی های جدید او خوف نمیکنند. ثانیا اطمینان کافی به این که دست اندر کاران بتوانند در افق پشتیبانی عملی از طرفی و اشراف بر طرح از طرف دیگر بربیایند وجود ندارد.
در همین بستر احتمالا هر جا احساس شود زمینه ی ارتقاء مباحث به لایه های بالاتر وجود دارد این اتفاق خواهد افتاد.
و در کنار همه ی اینها مقادیری کندیِ کلیت مسیر، و یا هزینه های ناشی از عدم تحقق کامل طرح مفروض گرفته میشوند و به عنوان یک واقعیت در مختصات صحنه حضور خواهند داشت و پذیرفته خواهند بود.

در این حالت رفته رفته و با شیبی بسیار ملایم، و در بلند مدت، همراهی های عمومی بیشتر میشود و درک برخی افراد ارتقاء پیدا میکند ( هرچند لزوما کامل نمیشود ) و بخشی از مصلحت لزوم وجود افراد مشرف استیفاء میشود؛ و حتی کم کم برخی چارچوب ها از غیر مألوف بودن نیز خارج میشوند و برخی مخاطرات که از این ناحیه متمشی میشدند منتفی میگردند. در چنین تصویری اگر کسانی بوده باشند که تلاش کرده باشند و به اشراف بر مساله رسیده باشند این مسیر میتواند در زمان های خیلی بلند مدت به تحقق کامل نزدیک شود و الا دائر مدار یک شخص باقی میماند و پس از او با گذشت سالیانی از بین میرود.
[ نقل است از آقای طباطبایی مدیر مدرسه ی شهیدین، که اگر شهیدان بهشتی و قدوسی زنده میبودند اجازه ی این « نحوه اداره مدارس» ای که امروز در قم وجود دارد و منسوب به ابتکار آنهاست را نمیدادند و قطعا با آن مخالف بودند ]

از میان این راه ها نگارنده معتقد است بهترین راهکار، راهکار نخست است و سپس راهکار دوم. راهکار سوم را نیز دارای آُسیب هایی میدانم که بعضا ذکر شد.

اما حالا اینکه در فتوت بستر برای هر کدام از راهها چه میزان فراهم است امری است که باید مورد گفتگو، فکر و رصد قرار بگیرد. و اگر هستند کسانی که دغدغه ی این مسائل را دارند لازم است تا وقتی را برای این مساله اختصاص دهند و برای حل آن تمام تلاششان را بکنند و “حداقل” باید بدانند که هر میزان که از این مساله تاخیر بشود، آسیبش متوجه خود ایشان نیز خواهد بود. مگر اینکه راه مورد هدف قرار گرفته در فتوت یا حداقل بخش معظمی از آن را راه درستی ندانند و دور ماندن از آن را آسیب تلقی نکنند.

مفهوم فایده

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#گفتمان_جامع
#یادداشت_143
#جلسه_352
#نظر_مخالف

🔰مفهوم فایده
در جلسه امروز یکی از رفقا مطرح کردند که مفهوم «فایده» را باید از دید فلسفه انسان نگاه کنیم و بیان کردند بر اساس آن تمامی اعمال آدمی بر اساس فایده است لکن اختلاف در دید انسان هاست که چه چیز را فایده می دانند و بر اساس آن اعمال خود را سامان می دهند.

لکن این بیان محل خدشه است.

اولا این جایگاه معمولا از واژه «غرض» استفاده میشود، نه فایده و می گویند همه افعال انسان با غرضی انجام میشوند و اساسا انسان بر اساس غرض فعل انجام می دهد.

دوما این استعمال عام، استعمال عرفی نیست. عرف فایده را در مقابل بیهوده و لغو قرار میدهد و اعمال انسانی را به کارهای با فایده و کارهای بی فایده و بیهوده تقسیم میکند. در حالی که طبق این بیان عام هیچ عمل بی فایده ای نداریم.
مثلا عرف بین بیع و بازی با کارت فرق میگذارد و یکی را با فایده و دیگری را لغو می داند.

سوما ما در مقام بیان مشخصات اسلام هستیم و میخواهیم بیان کنیم که کارهای بیهوده و لغو از نظر اسلام بی ارزش و ممنوع است در حالی که این بیان که همه افعال انسان فایده محور اصلا مشخصه نیست و هیچ چیز خاصی را بیان نمیکند.
در اینجا می خواهیم بگوییم اسلام علاوه بر اینکه کار مضر و با نتیجه خراب را ممنوع میکند( مثل ربا) کار بی فایده و لغو را نیز ممنوع میکند ( مثل رقصیدن)

آیا اصالت فایده، قاعده ای بی فایده است؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_352
#یادداشت_71
#اصالت_فایده
#سوال

🔰آیا اصالت فایده، قاعده ای بی فایده است؟

در رابطه با اصل فایده در اسلام
این قاعده را باید به درستی معنا کرد.
آیا هیچ مکتبی این اصل را زیر پا می گذارد؟
بنا به هر مکتبی ما به دنبال فایده و منفعت هستیم و هر مکتبی برای افعال و اعمالی که از پیروان خود توقع دارد اهدافی در نظر می گیرد.
اما فایده در اسلام به چه معناست. و این اصل چه ثمره ای دارد.
طبق یک نظر همه اعمال و افعال موجود در دنیا فایده ای دارد.. به خصوص اگر این نگاه را با منافع معنوی و باطنی نیز ادغام کنیم. در چنین نگاهی هر خسران مادی ای نیز می تواند موجب منفعت بزرگتری برای انسان شود. و اصلا چنین اصلی انسان را از دستیابی و به دنبال به نتیجه بودن خارج می کند.
در چنین نگاهی هر چه پیش آید خوش آید و هر اتفاقی برای انسان فایده و بلکه بزرگترین فایده را دارد.
آیا در چنین نگاهی اصلا می توان از فایده و منفعت صحبت کرد؟

اما از جهتی اسلام هر عملی را برای یک فایده می خواهد. حتی علم را که همه فایده و سود ان را اذعان می کنند را تقسیم می کند به علم ینفع و علم لاینفع!
در این نگاه همه اعمال و رفتار انسان باید در راستای رشد و تقرب به مقصد انسان باشد و فایده چنین معنایی دارد.
در این فضا کاری که انسان را در مسیر صعودش کمک نکند بی فایده محسوب می شود. و اینجاست که معنای لغو به میان می اید.

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_273 (بخش 1)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

1️⃣ تقریر نظر شهید مطهری

شهید مطهری در کتاب #ده_گفتار یک گفتار را به بحث امر به معروف و نهی از منکر اختصاص می دهند، [1] ایشان بعد از بیان اینکه آیات و روایاتی که در این باب وجود دارد اینقدر شدید است که به قول شهید ثانی کمر آدم را می شکند، اشاره ای به مسائلی که فقها در این باب مطرح می کنند می نمایند مسائلی مثل: «معنای منکر و معروف، عینی یا کفایی بودن وجوب ایندو، شروط و مراتب ا.م و ن.م» بعد از آن تاریخچه ای از ا.م و ن.م بیان می کنند و در نهایت تحلیل خودشان را ارائه می دهند.
در تاریخچه اشاره به به #نهاد_حسبه در تاریخ اسلام می کنند که نهادی بوده که پایه دینی داشته و از شئون حکومت بوده، و وظیفه ا.م و ن.م را بر عهده داشته است. و در جمعبندی حسبه می فرمایند: «هرچند حسبه و احتساب از آن نظر كه وابسته به دستگاه حكومت و خلافت بوده نمى‏توانسته كاملًا اسلامى باشد، اما نظر به اينكه خواسته مردم در مورد اجراى احكام و مقررات اسلامى آن را به وجود آورده بود، نسبتاً دايره مفيد و ثمربخشى بوده است و حتى كتابهاى بسيار خوب و نفيس در موضوع حسبه و وظايف محتسب نوشته شده است.» [ص194] و البته می فرمایند که نهاد حسبه عامل بی مسئولیتی مردم نیز نبوده و مردم خود را در قبال ا.م و ن.م موظف می دانستند.
بعد وارد تحلیل خودشان می شوند:
در تحلیل خودشان ابتدا آیات و روایاتی که اهمیت این #واجب_فراموش_شده را بیان می کنند می آورند؛ آیه 71 سوره توبه که در آن «لازمه ايمان حقيقى و واقعى رابطه وِداد و علاقه به سرنوشت يكديگر است. و لازمه اين محبت و علاقه امر به معروف و نهى از منكر است.» [ص196] سپس این حدیث معروف از آقا امام باقر علیه السلام را می آورند که ««بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْامْرُ». و اظهار تأسف می کنند که وضع امروز ما نسبت به گذشته در این مسئله خیلی بدتر است. علت بی تفاوتی مردم در مقابل این واجب را نیز محدود شدن فکر مردم در زمینه دینی بودن امور است، و آن گستردگی که مثلاً نهاد حسبه برای امر دینی در نظر داشت را امروزه دینی نمی دانند. و البته از وضعی که ا.م و ن.م در معاصر پیدا کرده و خود همین عاملی برای انزجار مردم شده است گلایه مند هستند، بیان شهید آیت را می آورند که این اصل را #اصل_فراموش_شده می دانند و علت آن را این می دانند که «اين خود ما بوديم كه اين اصل را به صورتى درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم. در گذشته نزديك يك عده مردم ماجراجو و شرور بالطبع كه مى‏خواستند ماجراجويى كنند و حساب خرده‏هاى خود را با ديگران صاف كنند، اين اصل مقدس را دستاويز قرار مى‏دادند، چند صباحى در گوشه مدرسه زندگى مى‏كردند و براى خود عبايى و ردايى و عمامه و نعلينى و ريش و هيكلى مى‏ساختند و بعد به جان مردم مى‏افتادند. چه جرمها و جنايتها كه به اين نام نشد! و چه منكرات شنيع كه به نام نهى از منكر واقع نشد!» [ص199]
در نهایت ایشان با بیان دوگانه #پند_یا_بند و مؤثر دانستن هر دو، ولی راه منحصر در این دو نمی دانند و راه پیشنهادی خودشان که تأکید ویژه ای نیز بر آن دارند را بیان می کنند.
این راه را هم با توجه به سه مرحله انکار به قلب و لسان و ید، راه #اخلاص_و_عمل می دانند و می فرمایند:
«ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنكه‏ اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاى بيجا مى‏فهميم؛ و از مرحله زبان به جاى آنكه بيانهاى روشن كننده و منطقى بفهميم كه قرآن مى‏فرمايد: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ، موعظه‏ها و پندهاى تحكم‏آميز مى‏فهميم؛ و از مرحله يد و عمل هم به جاى اينكه تبليغ عملى و حسن عمل و همچنين تدابير عملى بفهميم، تنها اين مطلب را فهميده‏ايم كه بايد اعمال زور كرد.» [ص201]

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_273 (بخش 2)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

1️⃣ تقریر نظر شهید مطهری

همانطور که می بینیم ایشان مرحله ید را به این سبک معنای می کنند که خودمان عمل کنیم و با عمل خود دیگران را به معروف بکشانیم و از منکر باز بداریم! دو متن هم از شیخ طوسی می آورند که این برداشتشان را تقویت کند،
«و الامر بالمعروف يكون باليد و اللسان. فاما باليد فهو ان يفعل المعروف و يجتنب المنكر على وجه يتأسى به الناس.»
النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 299
لذا نتیجه می گیرند که «امر به معروف و نهى از منكر از طريق حسن عمل، سبب مؤثر و كاملى است و ممكن نيست بى‏اثر بماند، خصوصاً اگر به پند و اندرزهاى خوب زبانى ضميمه شود كه هر مقامى سخنى را ايجاب مى‏كند و هر دردى دوائى دارد.» [ص203]
بعد هم به حدیث زیر استناد می کنند که:
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اماماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ، وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها أَحَقُّ بِالْاجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏».
البته عمل فردی هم در دنیای امروز چندان اثر ندارد، لذا باید عمل جمعی داشته باشیم.
برای اینکه عمل مؤثر واقع بشود، باید تدابیر عملی اندیشید و به منطقی اندیشید که چطور می توان این عمل را طوری انجام داد که بیشترین اثر را در مردم بگذارد.
و در جمعبندی نهایی نظریه خودشان می فرمایند:
«خلاصه اينكه اگر ما راستى مى‏خواهيم اين اصل فراموش شده را زنده كنيم بايد مكتبى و روشى به وجود آوريم عملى (نه زبانى فقط) و در عين حال اجتماعى (نه انفرادى) و در عين حال منطقى و مبتنى بر اصول علمى علم النفسى و اجتماعى.» [ص208]
و در تکمله این بیان می فرمایند:
«اساس امر به معروف و نهى از منكر نيكوكارى است. مگر ممكن است كسى بخواهد از خودگذشتگى كند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبى كند و آنگاه قدرتى بتواند جلو خوبى خود او يا خوبى كردن او را بگيرد؟! مگر مى‏شود به مردم گفت خوب نباشيد و به مردم خوبى نكنيد؟!.» [ص208]

[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))، ج‏20، ص: 189-210

اصالت فایده

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_111
#جلسه_352
#موضوع_جزیی : #اصالت_فایده
#نوع_یادداشت: تحلیلی

💠شهید مطهری و شجاعت طرح عنوان #اصالت_فایده به عنوان مشخصه اسلام

▫️اصالت فایده نام #مکتبی شناخته شده در مغرب زمین است که به دیدگاه خاصی که در قرن هجدهم توسط برخی فیلسوفان رادیکال انگلیسی مثل #جرمی_بنتام مطرح شده اشاره دارد ، در این دیدگاه ، معیار درستی هر عملی نقش آن در ایجاد بیشترین خوشی برای بیشترین تعداد افراد است.
این دیدگاه به ظاهر دیدگاهی اصلاحی در حوزه رویکردهای اخلاقی است و قضاوت پیرامون خوبی یا بدی ، درستی یا نادرستی یک فعل را به پیامدهای یک فعل بر میگرداند و اینگونه صف آرایی روشنی شکل میگیرد در مقابل مکاتب و دیدگاه هایی که ملاک قضاوت پیرامون یک فعل را به خود فعل نسبت میدهند و درستی و نادرستی آن را در خود فعل جستجو میکنند نه کارکردها و پیامد های آن .

▫️استاد مطهری اگر چه نامی از این مکاتب و درگیری های آنها به میان نمی آورند، اما به نظر میرسد فکر ایشان در نظارت و مواجهه با همین دیدگاه ها تولید و عرضه گردیده است .
و بر خلاف تصور اولیه که احتمالا در نزاع میان دیدگاه اصالت فایده با دیدگاه دیگر که از آن میتوان با تسامح به اصالت ذات؟ یاد کرد (هر چه فکر کردم اسم خوبی به ذهنم نرسید، سرچ ها هم جواب نداد ) شهید مطهری جانب اصالت ذات را گرفته و اصالت فایده را به نقد بنشیند ، اتفاقا ایشان در جانب اصالت فایده ایستاده و به استقبال آن میرود.
هر چند که قطعا مبتنی بر اقتداری که در اندیشه اسلامی وجود دارد با تقریری نو ، اندیشه و محتوای دیگران ذیل این عنوان را تحول و ارتقایی ویژه میبخشند و این واژه و مفهوم را از چنگ نامادری های آن نجات داده به آغوش تفکر اسلامی برمیگردانند.

➖در نگاه مرسوم دینی( فقهی – اخلاقی – عرفانی ) ارزش هر عملی متناسب نسبتی است که آن عمل یا با متن مقدس یا با عالم قدس بر قرار کرده است
این عمل خوب و درست است چون خدا گفته است ، چون خدایی است
➖در نگاه مرسوم اخلاقی ارزش افعال به دوری و نزدیکی آن به حالت تعادل انسان بستگی پیدا میکند
تعادل انسانی در نقطه شجاعت است ، اگر از آن تجاوز شود به تهور میرسد و اگر از آن عقب افتادگی پیش بیاید جبن است و در هر دو صورت با فعلی نادرست مواجهیم
➖در نگاه فلسفه اخلاقی یا مبانی حکمت عملی هم با بحث حسن و قبح ، درستی و نادرستی افعال را به ذات آنها نسبت داده اند

▫️و هیچ کدام در بررسی یک فعل به کارکرد ها و اثرات آن عنایت مستقیمی نداشته اند .
اگر چه شاید به شکل ارتکازی در هر یک از این دیدگاه ها به نوعی مقوله فایده هم دیده شده باشد ، یعنی مثلا فقیه اگر بتواند امری را به دین مستند کند خیالش راحت است که مبتنی بر مفسده و مصلحتی این حکم جعل شده است و لذا به شکل طبیعی مقوله فایده مندی آن تامین میشود یا فیلسوف اخلاق معتقد باشد هر عمل حسنی حتما نافع و فایده مند است یا عالم اخلاقی نقطه تعادل در حیات انسانی فایده مند ترین موقف فردی و اجتماعی قلمداد کند، اما از آنجا که فایده مندی در ملاک ارزش گذاری قرار نگرفته است در عمل مورد توجه قرار نمی گیرد
یعنی فقیه در تشخیص حکم و موضوع مشکوک ، در کشف استناد یک فعل به شارع ، فایده مندی را لحاظ نمی کند ، به دنبال کشف فایده یک دستور شرعی نمیرود ، نتیجه خاصی را از هیچ فعلی دنبال نمی کند و صرف اینکه عملی مستند به شرع است از وجاهت کافی برای عمل و دعوت به آن برخوردار میشود.

✅و اینجاست که عقلانیت ویژه شهید مطهری ایشان را وامیدارد که از استعمال عبارت اصالت فایده و جانبداری از این دیدگاه نهراسیده بلکه با صراحت به عنوان مشخصه ای از مشخصات اسلام حقیقی که آن را از دین هایی تحریف شده چون مسیحیت یا اسلام اهل سنت جدا میسازد ، بر اصالت فایده تاکید ورزد

▫️پس میتوان گفت، در اسلام هر گزاره و دستوری ، هر فعل و انفعالی باید فایده ای مشخص داشته باشد و صرف بررسی حسن و قبح ذاتی یا صرف صحت استناد به شارع مطلوبیت یک عمل را تمام نمی کند بلکه هر یک از این امور اگر به درستی فهم شده باشد کاشف از این است که این عمل مفید فایده است.

⬅️ادامه