بهترین نوع توانمند سازی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_46
#جلسه_335

اینکه در میدان دوران رشد سپری شود خیلی در کارآمدی نیرو موثر است و بهترین نوع توانمند سازی همین مدل است.
اما این روش یک آفت مهم دارد و آن غفلت از کارهای تمدنی و دیربازده است.
زیرا فراغتی برای تحلیل و اسکن کلان جامعه ندارند.
اینان فرصتی برای ریشه یابی درد ندارند و مدام به دنبال علاج اورژانسی جامعه هستند. مشغول جمع آوری مجروحین هستند. لذا به شدت عمل گرایند.
اگر این نکته تدبیر شود بهترین دانشگاه، کف خیابان است.

وحدت جهان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_59
#جلسه_334

روزانه حوادث مختلفی در جای جای عالم اتفاق رخ می دهد، که ما احتمالا از برخی از آنها مطلع می شویم؛ اما واکنش ما نسبت به آن اتفاقی که بعضی از آنها زندگی چند خانواده را تحت تاثیر قرار داده، نهایتا چند ثانیه تأثر است؛ اما وقتی یک اتفاق ناگوار کوچکی درمورد خود ما رخ دهد (مثلا تلفن همراه ما گم شود)، بسیار متأثر و ناراحت می شویم و چه بسا تا مدتی دل و دماغ انجام کار دیگری را نداشته باشیم؛ چرا؟!؟ تفاوت در چیست؟!؟ چرا وقتی گوشی من گم می شود، ناراحت می شوم، اما گوشی غریبه ای که گم می شود، متأثر نمی شوم؟!؟ چون بین خود و ما یملک خودم، نوعی وحدت احساس می کنم.
حال، با این نگاه به وحدت جهان بنگریم؛ وقتی معتقد باشیم جهان سراسر وحدت است و جان همه انسان ها با هم متحد است، به گونه ای دیگر با هم تعامل می کنیم و جور دیگری به زندگی می نگریم. گرچه تمدن غرب، آنقدر ما را در فردیت فرو برده، که نمی توانیم خود را متحد با یکدیگر ببینیم و حتی دیگر «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» را هم، نمی فهمیم.

وحدت جهان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_117
#جلسه_334

وقتی می‌گوییم جهان وحدت دارد، از همان ابتدا به مبارزه‌ی با سطحی نگری و ظاهر بینی برخواسته‌ایم. چراکه این وحدت اصلا با دیده ظاهر درک و احساس نمی‌شود بلکه نیاز است با فهمی ورای فهم عادی به سراغ جهان و پیرامون خود برویم.
به هر رو ما به راحتی نمی‌توانیم این وحدت داشتن را درک کنیم؛ وقتی یک پدیده‌ای را پدیده‌ای واحد می‌نامیم، یعنی حرکت و رشد و نقصان قسمتی از این پدیده در دیگر قسمت‌های این پدیده اثر می‌گذارد؛ این ادعایی است که با وحدت داشتن جهان مطرح می‌شود، یعنی اینکه من یک گناهی بکنم، در سنگ هم که از جامدات است تاثیر دارد، همانگونه که وقتی در بدن یک اتفاقی رخ می‌دهد در تمامی اجزای دیگر تاثیر می‌گذارد، مثلا یبوست که در گوارش آدمی است، در جای جای بدن تاثیر می‌گذارد و …
و از آنجایی که ما این تاثیرگذاری‌های در جهان را به ادراک ظاهری درک نمی‌کنیم این نشان از ادراکی ورای این ظاهربینی‌ها و ادراکات ظاهری دارد که عمیق‌تر و مهم‌تر است و ما برای فهم درست و صحیح پیرامون خود به کنار زدن این ظاهربینی‌ها داریم.
?

جایگاه حکمت و فلسفه در نظام تحصیل حوزوی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#فلسفه
#جایگاه_فلسفه
#حوزه_علمیه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_113
#جلسه_334

?جایگاه حکمت و فلسفه در نظام تحصیل حوزوی?

در حوزه های علمیه حکمت و فلسفه سالیان درازی است که با رویکرد های متفاوت تدریس می شود. و هر یک از این رویکردها می تواند جایگاه مختلفی را برای این علم مشخص کند اما شناخت این رویکردها علاوه بر تعیین جایگاه فلسفه به پیشبرد علم نیز کمک خواهد کرد. شاید بتوان این گونه ادعا کرد که در حال حاضر با سه نوع رویکرد فلسفه مورد توجه و آموزش قرار می گیرد.

?1-رویکردی سلبی که در این مدل دانش پژوهان ارزش اصالی برای فلسفه قائل نیستند و حتی در برخی از موارد آن را نفی می کنند اما از آن جا که در جدال احسن با کفار و مشرکین برای اثبات توحید و سایر اعتقادات به بحث های فرادینی و برون دینی احتیاج است، لازم هست که به سلاح فلسفه مجهز شده تا بتوانیم با آن ها محاجه کنیم و اثبات عقاید کنیم. رویکرد سلبی حداقلی ترین رویکرد در مورد فلسفه است.

?2-رویکرد دوم برای فلسفه ارزش اصالی قائل است و آن را زیربنا و پایه فکری نظام هستی شناسی و جهان بینی فلسفی میداند و آن را فراتر از یک سری گزاره ها برای جدال احسن با مخالفین می داند.

?3-و اما رویکرد سوم که شاید بتوان ادعا کرد که حداکثری ترین نگاه موجود به فلسفه است و واقعا فلسفه را به صورت جدی به عنوان راس العلوم و اعم العلوم بودن می پذیرد این است که علاوه بر دو نگاه قبل، فلسفه را بن مایه ی نظام سازی برای علوم دیگر و حتی فقه اخص می داند. فلسفه حدود و ثغور خیلی از نظامات فقهی و علمی را مشخص می کند و امتدادهای آن است که علوم انسانی را تحت شعاع قرار داده و … لذا رویکرد سوم جایگاه ویژه ای برای فلسفه قائل شده و حتی آن را از مبادی اجتهاد می داند.

درک صحیح از طی مسیر کثرت به وحدت

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#وحدت
#کثرت
#قوس_صعود
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_114
#جلسه_334

?درک صحیح از طی مسیر کثرت به وحدت?

عالم دو قوس صعود و نزول دارد. ابتدا انسان توسط قوس نزول از وحدت محض به کثرت محض، از اعلی علیین به اسفل سافلین آمد. و حال قرار است که توسط قوس صعود به عالم بالا برگردد.
قواعد قوس صعود و نزول با یک دیگر متفاوت است. قوس نزول، حرکت از وحدت به کثرت می باشد. ولی قوس صعود، حرکت از کثرت به وحدت. این تفاوت سبب نگاه متفاوتی به عالم می شود.
در قوس نزول عالم یکپارچه دیده می شود و از این یکپارچگی قرار است به کثراتی برسیم که هر کدام از آنان جلوه ای از آن وحدت محض می باشد اما در حرکت قوس صعود، این مسیر متفاوت است چرا که حرکت از کثرات به سمت وحدت می باشد.
برای رسیدن به وحدت باید درک صحیحی از کثرت داشت. چرا که قرار است از کثرت به وحدت رسید یعنی باید با حفظ تفاوت کثرات، آنان را به حرکت واداشته تا به یک وحدت حقیقی متصل شوند. اما اگر این کثرت و تفاوت کثرات لحاظ نشود اساسا وحدت سالم و حقیقی رقم نخواهد خورد.
شاید بتوان این گونه ادعا کرد که برخی از انتقادهایی که به اندیشمندان حوزه فلسفه صدرایی وارد است از همین باب می باشد. یعنی آنان در رساندن عالم به وحدت، کثرت کثرات را لحاظ نمی کنند.
عدم توجه به کثرت کثرات سبب به وجود آمدن درک های ناصحیح از دین، ولایت فقیه، حکومت دینی، مردم، مردم سالاری و … می شود. چرا که راه رسیدن به وحدت حقیقی از همین کثرات عبور خواهد کرد.
فتامل

آداب_انقلابی2

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_105
#جلسه_334
#آداب_انقلابی2

در بحثی که گذشت، این گزاره ذکر شد که رهبر انقلاب در آداب انقلابی گری، توسل به شهدا را درکنار توسل به خدا و اهل بیت علیهم السلام، از مسیرهای سلامت معنوی ذکر میکنند.
پشتیبانی اندیشه ای و سپس دانشی از این نوع سلامتی که رهبری انقلاب تعریف میکنند نه تنها که اتفاق نیافتاده بلکه در دوره ای گذار، این نقطه قوت در حال زخمی شدن است.

برنامه بدون تعارف در جمعه شب گذشت که با دکتر علیرضا دبیر رئیس فدراسیون کشتی ایران مصاحبه شد، دو آهنگ و روح به آن حاکم بود، یکی روحیه پهلوانی و جوانمردی که در غالب کشتی گیران این منش نهادینه شده و در کمتر ورزشی از انواع ورزش های ایران میتوان یافت و دوم روح معنوی که با حضور علیرضا دبیر این نقطه در کشتی ایران پر رنگ و پر فروغ شده است که البته در دوره های قبل نبوده است. تاکید بر اقتدارات شیعی، توسل به اهل بیت و شهدا، معنویت های جمعی در ایام عزای اهل بیت همگی از شاخصه های دوران مدیریت ایشان است.

جالب توجه است که گلایه های این مرد، همگی به این مطلب بر میگشت که چرا روحیه جوانمردی و خصوصا معنوی را در کشتی حی و پویا نگه داشته است و جالب تر اینکه از همین نقطه موج های اجتماعی نیز به این افراد فشار وارد کرده است و عملا این فشار اجتماعی دست آویزی است برای مسئولینی که تا کنون نخواسته اند ورزش در سلامت معنوی نیز به سر ببرد.

هم چنین میتوان به خاطره ای اشاره کرد که گرایی قهرمان طلا بیان میکند و از معجزه ای
پرده میدارد که توسل به شهید گمنامی که ازابتدای حرکتش با او عهدی بسته بود چگونه اورا در دوازده ثانیه پایانی به جایگاه قهرمانی اش برگرداند. اما متاسفانه هیچ روایتی از این نگاه پشتیبانی نمیکند و اینگونه دیدگاه ها در تونل های سکوت، به سمت خفقان میرود.

روایت پهلوانی ها و معنویات بنا، مربی کشتی فرنگی یا درستکار مربی کشتی آزاد هم میتوان به این موضوع ضمیمه کرد.

این نوع گلایه ها ناشی از این نکته است که متکلمین ما نتوانسته اند ذهن اجتماعی را در حمایت از آداب انقلابی‌گری، پشتیبانی کنند و اینگونه است که بستر برای شکل گیری بی‌ادبی‌های اجتماعی به صورت مواج باز میگردد و باید شنوای صدای ناله‌های سخت اسطوره‌هایمان برای حفظ این سلامت باشیم.

اسطوره های تمدنی انقلاب در اوج مظلومیت اند باید انها را دریافت.

آرامش زایی و اطمینان بخشی نقاط وحدت بخش و سختی رؤیت این نقاط!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_250
#جلسه_334

? آرامش زایی و اطمینان بخشی نقاط وحدت بخش و سختی رؤیت این نقاط!

نقاط وحدت بخش همیشه نقاط آرامش زا و اطمینان بخش هستند، وحدت همیشه انس می آورد، انسان با هر چیزی که نوعی وحدت احساس کند به سرعت انس می گیرد؛ ما حتی با اشیائی که مال ما هستند نیز انس می گیریم، چون به همین میزان که وحدتی از جهت داخل در ملک من شدن دارند مورد انس قرار می گیرند.
اگر در محیطی باشیم که هیچ انسانی نباشد به محض دیدن یک انسان، احساس شعف و از تنهایی در آمدن می کنیم چون می دانیم که من با او در یک حقیقتی به نام انسانیت شریک هستیم، حالا اگر این وحدت من با او یک وحدت نژادی باشد احساس قرابت و انس بیشتری می کنیم، اگر فراتر وحدت زبانی نیز باشد احساس قرابت و انس ما بیشتر می شود، اگر فراتر رود و وحدت قومی و قبیله ای و خانوادگی نیز به میان آید این احساس قرابت و انس به اطمینان نیز بدل می شود، اگر فراتر این وحدت در دین و مذهب باشد این اطمینان و انس چند برابر می شود.
نقاط وحدت بخش همیشه نقاطی خواستنی و آرامش زا برای انسان هستند.
ولی به نظر می رسد وحدت های هستی شناسانه وحدت هایی هستند که به سختی رصد می شوند، یعنی هر چشمی توان دیدن آن ها را ندارد و لذا با وجود داشتن یک وحدت غلیظ با همه عالم این وحدت در چشم ما نیست، چون اساساً وحدت یک پدیده ای است که مُدرَک آن عقل است!

وحدت در ماهیت انسانی باز کمی ملموس تر است! وحدت در وجود انسانی! وحدت در وجود حیوانی! وحدت در وجود گیاهی! وحدت در وجود معدنی! وحدت در وجود جوهری؛ بلکه مطلقاً وحدت در وجود با همه عالم! این ها وحدت هایی است که به راحتی نمی توانند رؤیت شوند تا حالا بخواهند انس زا و اطمینان آفرین باشند.

وحدت یک پدیده عجیبی است که انسان با تمام وجود عاشق آن است و فطرت او به شکل عجیبی به سمت نقاط وحدت بخش کشش دارد؛ اما اکثر انسان ها توان رؤیت فراتر از وحدت های سطحی و اعتباری را ندارند و عجیب این است که همین انسان ها به خاطر این #فطرت_وحدت_خواه خود در حال ساختن نقاط وحدت بخشی هستند که خیلی از اوقات نقاطی توهمی و خود ساخته و ضعیف هستند! ما در طرفداری از فلان تیم فوتبال وحدت داریم، ما در عشق به فلان سلبریتی وحدت داریم، ما در علاقه به فلان غذا وحدت داریم، ما در … وحدت داریم!

عشق به وحدت یک کشش فطری عجیب در وجود انسان است.

نگاه وحدتی به جهان

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_127
#جلسه_334

نگاه وحدتی به جهان و حس یگانگی و خویشاوندی با تک تک اجزای آفرینش، ضمن اینکه با طبع انسان سازگار است و گرایش به وحدت در وجود انسان نهفته است، از جهتی بسیار مشکل است و انسان را دچار دوگانگی میکند. چه طور میشود با کل عالم یکی شد؟ چه طور میشود همه عالم را از خود دانست و با آنها احساس خویشاوندی کرد؟ چه طور میشود هم جهاد کرد و هم عشق ورزید؟ چه طور میشود وقتی شمشیر برگردن کافر گذاشته و خونش را بر زمین ریختی در همان حال عاشق او باشی و او را از خود بدانی و برای خیر او و کل عالم او را بکشی؟ چه طور میتوانی با داعشی که نوزاد را می پزد و زیر برنج برای مادرش می برد حس یگانگی و خوشاوندی داشته باشی و از اعماق جان او را دوست داشته باشی و برای سعادتش دل بسوزانی؟
انگار باید به لایه ی بالاتری از نگاه وحدتی رسید با نگاه دیگری به کل جهان هستی نگاه کرد.

عشق یا تکلیف

#یادداشت
#ابوذر_ظفری
#مشخصات_اسلام
#جلسه_334
#یادداشت_17

عشق یا تکلیف !
عبادت عاشقانه یا عبادت از روی تکلیف
همیشه برای خودم این سوال بود کهعبادتی که فقط برای بهشت رفتن یا ترس از جهنم باشه ، چه لذتی داره؟ اصلا عبادتی که صرفا بخاطر ترس از جهنم یا رفتن به بهشت باشد چه تغییری در من بوچود میاره ؟ اینکه چون مجبورم باید عبادت کنم و راهی ندارم جز عبادت کردن و انجام دستورات دین

از بچگی به ما می گفتند این کار رو انجام بده چون ثواب داره ، این کارو انجام نده چون میری جهنم ، چرا هیچ وقت گفته نشد که خدا عاشقته ، خدا دوستت داره و دوست داره توام عاشقش بشی
چقدر قشنگ میشد که رابطه ما با خدا از نوع رابطه عاشقی باشه ، چون خدا گفته من انجام میدم و چون او دستور داده من انجام نمیدم
چون رضایت مجبوب برام مهمتر از هر چیزیه ، چون من عاشق خدا هستم پس هر کاری که این رابطه عاشقی رو محکم تر میکنه انجام میدم
هر کاری میکنم که رضایت او رو بدست بیارم
عبادت عاشقانه کجا و عبادت تکلیفی کجا ، وقتی که من بدونم انجام دستورات یعنی محکم شدن رابطه عاشقانه با محبوب قطعا نگاه من به زندگی عوض میشه

ای کاش به جای ترسیدن از جهنم یا رفتن به بهشت عاشقی با خدا رو یاد میگرفتیم از بچگی….

ببخشید که عامیانه نوشتم ، فضا عاشقانه بود دلم نیومد رسمی بنویسم ??

بحث ترکیب در لسان فلسفی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_123
#جلسه_333

به نظر می رسد بحث ترکیب در لسان فلسفی ما از نوعی فقر ادبیاتی یا تشتت ادبیاتی رنج می برد و هنوز این بحث به درجه متقنی از رشد نرسید. لذا هرکسی از زاویه ای موضوع را مورد بررسی قرار میدهد و یکی از اسامی مورد اعتبار خود را به مصداق مرکب خارجی نسبت میدهد.

استاد امینی نژاد مرکب را از سه حیث تقسیم بندی کرده اند. در تقسیم دوم ایشان مرکب را به انضمامی و اتحادی تقسیم نموده اند. مرکب انضمامی را تعریف کرده اند به مرکبی که در آن اجزا باهم ترکیب می شوند لکن ذات اجزا به نحو به شرط لا در کل موجود باشد و در مقابل آن ترکیب اتحادی را قرار داده اند. مرکب اعتباری را نیز به سه نوع صناعی، اعتباری و طبیعی بالعرض تقسیم کرده اند.

جامعه انسانی قطعا یک ترکیب انضمامی است که در آن اجزا در عین ترکیب، به نحو به شرط لا در کل وجود دارند. حال محل بحث این است که جامعه مرکب انضمامی صناعی است، مثل ماشین؛ یا مرکب انضمامی اعتباری است، مثل ترکیب انسان و درخت؛ یا مرکب انضمامی طبیعی بالعرض است مثل بدن یک حیوان.

علامه هر سه نوع ترکیب انضمامی را اعتباری میداند. لکن میتوان با ظرایفی اشکالاتی به این دیدگاه وارد کرد و بعضی از انواع (مثلا طبیعی بالعرض یا صناعی) را حقیقت دانست.

جامعه قطعا از نوع دوم، یعنی اعتباری نیست. از بین ترکیب انصمامی صناعی و ترکیب انضمامی طبیعی بالعرض، مرکب جامعه بیشتر به مرکب انضمامی صناعی است.

جهان وحدت دارد

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_113
#جلسه_333

?جهان وحدت دارد .

❓چگونه تمام عالم باهم وحدت دارند؟

گزاره جهان وحدت دارد نیاز به سه مقدمه دارد .

1️⃣ بعد از بدیهی بودن مفهوم وجود
وقتی ما می گویم سیب با انسان وحدت وجودی دارد منظورمان کدام وجود است
یعنی اول باید اشتراک وجود را ثابت کنیم تا بتوانیم به تمام عالم حمل کنیم.

2️⃣ سپس اثبات کنیم که اصالت با وجود است یعنی هرچیزی که ما به اشیا پیرامون خود نسبت می دهیم موضوع این حمل ها وجود است نه ماهیت و چیز دیگری.
وقتی اصالت وجود هم اثبات شد

3️⃣ گام آخر تصویر وحدت در عین کثرت است .
یعنی چطوری این کثرات پیرامون ما باهم وحدت دارند
که اینجا تشکیک مسئله را حل می کند یعنی همه موجودات باهم دروجودشان وحدت دارند لکن به نحو تشکیکی

شهید مطهری در این گزاره ها سعی داشتند فقط تیتر گزاره را بیاورند و بنای به اثبات هر گزاره ای نداشتن ولی بهتر بود این گزاره را با یک ترتیبی و آوردن چند مقدمه بیان می کردند

جهان از نوعی وحدت برخوردار است شبيه وحدت ارگانيك موجود زنده.

#یادداشت
#حمیدرضا_فتحی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_**
#جلسه_333

جهان از نوعی وحدت برخوردار است شبيه وحدت ارگانيك موجود زنده.
این عبارت خیلی سنگین است!
از یک طرف علاقه دارم به راحتی این را نپذیرم. کلی کلنجار بروم تا بتوانم آنرا بپذیرم. از خودم می پرسم مگر می شود من و بقیه، نه! من و ماسوی الله، بلکه بالاتر من و غیر من مانند اجزا و اعضای یک بدن باشیم؟! یک پیکر باشیم؟!
از طرف دیگر حسرت این را می خورم که ای کاش ما از کنار این عبارت ها فقط برداشت اخلاقی نمی کردیم! به نظرم، ما با برداشت های اخلاقی خودمان به این معانی جفا می کنیم و این ها را به ابتذال می کشیم. این گزاره و امثال این گزاره ها باید در ذهن و جان ما بشیند. در طراحی های اجتماعی و فرهنگی ما حضور داشته باشد. امثال این معناها باید راهبردهایی باشند برای اندیشه های اصلاحی ما.
#حمزه_طور

تاثیر معنای صحیح گزاره در رفع شبهات

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_333
#محمد_صحرایی
#یادداشت_86

یکی از نتایج تشبیه نسبت بین عناصر و اجزای عالم هستی به اجزای یک بدن، این است که هر یک از این اجزاء در نسبت با سایر اجزاء معنا میشوند.
مثلا انگشت کوچک دست با همه ی قابلیت ها و اهمیتی که در تکمیل دست برای کسب میلیاردها قابلیت دارد اگر بدون نسبت با سایر اجزا دیده شود یک تکه گوشت است یا مثلا عضوی ست که نسبت به انگشتان دیگر در حقش ظلم شده چون از نظر اندازه و برخی قابلیتها ضعیفتر از مثل انگشت شصت است.
چقدر این گزاره میتواند در رفع شبهات و گره های ذهنی بشر امروز راهگشا باشد.
مثلا مفهوم آزادی زن و مرد بدون در نظر گرفتن نسبتشان با عالم و و فرزندانشان و حتی نیازهای فطری شان تفسیر میشود.
و به همین نحو مفاهیمی همچون سعادت،عدالت، پیشرفت،حیات و حتی مفاهیم اخلاقی .
مثلا معنا یافتن اخلاق در حوزه بیشتر در نسبت با رفتارهای فردی و عبادی است و نسبتش با عناصری همچون تامین معیشت خانواده یا روحیه ی جهادی و انقلابی گری چندان لحاظ نشده است.

حرکت از کثرت به وحدت

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_333
#نگاه_توحیدی

?حرکت از کثرت به وحدت

چگونه می توانیم عالم را یک واحد ببینیم.

عقاید اسلامی و خصوصا فلسفه ی اسلامی این نگاه را به صورت مستدل به ما ارائه می کند اما از آنجا که پیچیده ی در این کثرات هستیم و انس با آن ها داریم، مدام از این نگاه فاصله می گیریم و قلب ما نسبت به وحدت بینی تأبی مدام دارد.

در اینکه واقعیت عالم، وحدت دارد و یک کل منسجم و فعال است که تمام قطعاتش از هم متأثرند، شک نداریم. شهود عرفا هم به صورت مدام همین گزارش را به ما ارائه می کند. با این حال، باز هم انس با وحدت نداریم و گویا چنین است که کثرت دیدن را انتخاب کرده ایم.

مشکل کحاست…

شاید اولین چیزی که به ذهن می رسد، عتاب های شخصی باشد که ای وای بر من… اگر آدم بودم حتما می توانستم به گونه ای زندگی کنم و طور دیگری عالم را مشاهده کنم…!

هر چند این دغدغه مقدس است اما مشکل اصلی این نیست.

اگر به رسم حوزویان بخواهیم تحلیل کنیم، ریشه ی تمام مشکلات یا لقمه است یا در نطفه!
نطفه ی ما که حداقل با عقد شرعی بسته شده است… اما لقمه…

از شوخی گذشته، حقیقتا طعام درستی برای نهادینه کردن این دست ارزش ها به ما نرسیده است.

کلام اسلامی متکفل این دیدگاه است و باید نیرومندترین نظریات را در حوزه ی وحدت بخشی به این عالم و حتی به نظام درآوردن سایر علوم داشته باشد.

متأسفانه متکفلین این علم اسلامی از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده اند و در این باره سخن و اندیشه ی نو به میدان نیاورده اند. به خاطر همین ساختارهای اجتماعی-سیاسی ما مدام در حال دمیدن در کثرت و فردگرایی است.

حتی صدقه دادن هم -که از وحدت سرچشمه می گیرد و ملکیت فردی را نفی می کند- تبدیل به کاری فاخر شده است که به نیت دفع بلا انجام می شود.

اگر یگانگی این جهان را انتخاب کرده ایم و توحید را، باید از در و دیوار جامعه ی ما توحید ببارد تا این عینک روی چشم های ما قرار بگیرد و طور دیگری ببینیم. تا قبل از این اتفاق باید برای توحید دیدن مدام مشغول عوض کردن کانال تلویزیون باشیم تا در حد یک پیام بازرگانی به یاد خدا بیفتیم و یادمان بیاید که از کجا آمده ایم و در کجا زندگی می کنیم.

آداب_انقلابی

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_104
#جلسه_332
#آداب_انقلابی

در آخرین یادداشت استاد محترم با محبتشان دو سوال مطرح فرموند:
1- آداب انقلابی هم داریم؟
2- یعنی انقلاب هم حقیقت و عقلانیت نوینی به میان آورده است که باعث آداب نوینی نیز بشود؟
در پی فهم این دوسوال بخشی از بیانات اقا را مورد بررسی قرار دادم که آنچه بیشتر مورد تاملات قرار گرفت در اینجا ضمیمه می کنم:

رهبر انقلاب سه سلامت را توأمان برای جوانان واجب می دانند:(23/09/95)
سلامت جسمی: ورزش و تغذیه
سلامت معنوی: یاد شهدا، توسل و دعا
سلامت فکری: کتاب خوانی
اینکه یاد شهدا را در کنار یاد خدا و توسلات و ادعیه در بسته سلامت معنوی میدانند، از برکات انقلاب است و هم چنین اینکه سلامت فکری را در گروه کتاب خوانی بدون لحاظ کردن قیدی مطرح می کنند این نیز در خور توجه است.

در جایی دیگر می رابطه جهاد و علم را مطرح می کنند:
مجاهد فی سبیل‌اللَّه تولید کننده است؛ باید هم علم را بیاموزیم و هم علم را تولید کنیم. ما باید یک کشور عالم بشویم.۱۳۸۵/۰۱/۰۱
من جوانان عزیز را به یك مجاهدت حقیقی دعوت می‌كنم. مجاهدت فقط جنگیدن و به میدان جنگ رفتن نیست. كوشش در میدان علم، اخلاق، همكاریهای سیاسی و تحقیق نیز برای مردم جهاد محسوب می‌شود.۱۳۸۱/۱۲/۰۶

هم چنین اینکه یکی از آداب دیگر جدی شدن علم آموزی و کسب معرفت در میان خود بانوان است:
این مسأله که زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهی، کسب معلومات و معارف حرکت کند، باید در میان خودِ بانوان خیلی جدّی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند.۱۳۷۶/۰۷/۳۰

علم چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_112
#جلسه_332

?علم چیست؟

قَالَ الصَّادِقُ ع لَيْسَ الْعِلْمُ بِكَثْرَةِ التَّعَلُّمِ وَ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَه‏

ابن عبّاس گفت: مرد عربى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پرسيد: اى رسول خدا! به من نكات غريب و مشكل علم را بياموز، فرمود: تو در مورد اصل علم چه مى‏دانى كه از مشكلات آن مى‏پرسى؟ اعرابى گفت: اى رسول خدا! اصل علم چيست؟ فرمود: شناخت خدا آن طور كه حقّ شناخت اوست. اعرابى گفت: شناخت واقعى و حقيقى خداوند چگونه است؟ فرمود:
به اين است كه: خدا را بدون مثل و شبيه و همتا بشناسى، و اينكه او يگانه و يكتاست، در ظاهر و باطن وجود دارد، آغاز است و فرجام، نه همتا دارد و نه مانندى، اين است حقّ شناخت او

اگر حقیقت علم نور توحید است
وعلم حقیقتی است که باید خداوند به انسان ببخشد و مسیر علم مسیر هدایت و رشد است
پس این چیز های که ما به اسم علم می خوانیم چیست؟
واقعا این علوم هدایت کنند هستند ؟

آیا ریاضیات ،شیمی، فیزیک، آناتومی، طب و … علم هستند.

واقعا یک فرد متعبد و متشرع از خواندن این علوم احساس می کند که نورانی تر شده احساس می کند با درس خواندن در مسیر هدایت است؟

اگر علم بودن یک مطلب را بخواهیم با ادبیات دینی بسنجیم و مشخص کنیم میزان توحید است

یعنی آقا این مطلبی که شما می فرمائید اگر به توحید برمی گردد اگر به توحید شما کمک می کند اگر فهم توحیدی شما را تعمیق می دهد بله این علم است . والا قیل و قال است .

پس یکبار شما #محتوای را
می سنجی می گویم اگر به توحید نرسد و بویی از توحید درونش نباشد علم نیست .
ولی یکبار یک محتوای را به دونفر می دهیم یکی حس توحید می گیرد یکی الحاد.

مثلا یک جراح قلب هست که وقتی بدن انسان را نگاه می کند ظرافت های قلب را می بیند می گوید:
الله اکبر ، سبحان الله چه دقتی چه هنری چه ظرافتی
واقعا با دیدن این صحنه توحیدش پر رنگ تر می شود.
ولی یک جراح دیگر همین ظرافت همین هنر و همین قلب را می بیند و جراحی می کند ولی اصلا بویی از خدا ندارد .هیچ ارتباطی با صانع این قلب نمی گیرد.
حالا ما به این باید بگویم علم یا نه
اگر علم را محتوا و فن بدانیم هر دو در یک سطح هستند ولی اگر علم را نور توحید دانستیم
جراح اول این نور را دریافت کرده ولی جراح دوم خیر

شاید این سوال سوال خوبی باشد حقیقت علم یک حقیقت ثابتی است یا بر اساس افراد و بینش آنها به آن محتوای علم یا غیر علم بودن آن مشخص می شود؟

علم طبیعیات در قبل از دوران مدرنیته

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_116
#جلسه_332

علم طبیعیات در قبل از دوران مدرنیته هم وجود داشته است و حتی براساس آن ابزار هم برای زندگانی بشر ساخته می‌شده است و اتفاقا در کنار الهیات مطرح بوده است، در خود غرب فلسفه به معنای اعم داشته‌اند که طبیعیات، ریاضیات، الهیات در کنار هم بوده‌ است و در حوزه‌های علمیه هم در کنار معارف و فلسفه و کلام از طبیعیات و ریاضیات و هیئت و … بحث می‌شد؛ امّا چه اتفاقی افتاده است که در دوران مدرن دیگر مباحث طبیعی و تجربی از دیگر معارف جدا شده است و دیگر تاب تحمل دیگر معارف را ندارد؟ چه شده است که در علوم جایی برای خدا نیست و اگر خدا بیاید باید بساط این علوم جمع شود؟

به نظر می‌رسد از زمانی که علم مصطلح خود را از فلسفه بی‌نیاز دانست و از فلسفه و جهان‌بینی راهش را جدا کرد و الهیات و حکمت را بیگانه دانست، دچار این بلا شده است. آیت الله جوادی حفظه الله در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی می‌فرمایند: علم دوران مدرن مانند علم دوران گذشته باورمند و معتقد به نظام علّی و معلولي است. با اين تفاوت که چون خود را از فلسفه الهی و دین جدا کرده است، به علت فاعلی و علت غایی عالم کاری ندارد و دایره نظام علّی را در حصار تنگ حس و تجربه محدود می‌سازد.

کرامت بافتنی یا کرامت یافتنی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#علم
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_112
#جلسه_332

?کرامت بافتنی یا کرامت یافتنی?

انسان همیشه به دنبال سعادت خویش بوده است . و اساسا تمامی مکاتب بشری در صدد ارائه طرحی برای سعادت بشری هستند.
شاید می توان ادعا کرد که مهم ترین بعد در کرامت بشری نسبت او با حقیقت عالم است. دعوا اسلام و غرب در کرامت بشری بر روی نسبت انسان با حقیقت هست.
اسلام و پایگاه توحید، انسان را موجودی می داند که اساسا توانایی درک حقیقت را دارد. مکتب توحیدی، مدعی است که حقیقت امری است ثابت و انسان به میزان تلاش و فهم خود می تواند آن را یافت کند.
اما پایگاه تمدنی غرب مدعی است که این نگاه اسلام به انسان سبب ذلت و خواری انسان شده است. و اساسا پایگاه دین با این شیوه در صدد استخفاف انسانیت هست. آن ها معتقدند که حقیقت چیزی جز بافت های انسان نیست. و ارزش ها و حقایق را به ساخته های انسانی تبدیل می کنند. با این حساب عالم محوریتی جز انسان نخواهد داشت و لذا هویت اصلی مکتب غرب که اومانیست است شکل می گیرد.
اما بر خلاف آن در مکتب توحیدی اسلام، محوریت عالم با حقیت عالم می باشد. که این حقیقت چیزی جز وجود حق تعالی نیست. و این است که توحید در مکتب اسلام به عنوان روح و محور عالم شناخته می شود.
اما در مقایسه این دو مکتب باید به یک پاسخ در باب کرامت انسان دست پیدا کرد. که کدام یک از این دو مکتب، کرامت حقیقی به انسان عطا کرده است.
ادعای ما این است که اساسا این اسلام و توحید است که به بشر کرامت حقیقی را عطا کرده است چرا که او را صاحب توانایی کشف و یافت حقیقت عالم دانسته است. و اجزای درک عالم را به او داده است.
اما مکتب غرب وقتی در فضای شکاکیت به عدم توانایی و عجز در فهم حقیقت عالم دچار می شود. برای رهایی و فرار از این منجلاب، ایده بافت حقیقت را مطرح می کند. و اساسا این تمدن غرب هست که به دنبال استخفاف انسانیت می باشد. چرا که انسان مدرن می خواهد با غالب کردن بافت های خود به عنوان حقیقت ، انسانیت و عالم را تحت سیطره خود در آورده و آن ها را به بردگی بکشاند. اما اسلام در حقیقت به دنبال رساندن انسان به سعادت و یافت حقیقی است.

علم_مقدس

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_332
#علم_مقدس

بسط گفتمان توحید، فرهنگ و اندیشه ی توحیدی پدید می آورد.
اندیشه ی توحیدی، زمینه ی شکل گیری علوم توحیدی را فراهم می أورد.
این علوم توحیدی منجر به خلق تمدن اسلامی می شوند.

ما می توانیم(بلکه وظیفه داریم) با تمرکز بر اندیشه ی کلامی مکتب امام ره و استفاده از ابزارهای فرهنگ سازی مانند گفتمان سازی و … زمینه ی شکل گیری یک پارادایم علمی متفاوت و اسلامی را فراهم کنیم.
.

حرکت از باطن به ظاهر

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_332
#علم_مقدس

?حرکت از باطن به ظاهر

پدیده ای به نام علم، در واقع پاسخ به حاجت متراکم و مشترک یک جامعه است که عقول جامعه آن را تدارک دیده اند.
این نیاز و حاجت برآمده که اراده ی انسان به او تعلق گرفته، برآمده از میل باطنی او است.
این امیال هم متناسب با شناخت و جهان بینی انسان است و خبر از اعتقادات قلبی او می دهد.

در واقع علوم ظاهری خبر از باطن یک جامعه می دهد. و با اصلاح اعتقادات و تلقی های یک جامعه از هستی و انسان و کرامت انسانی، می توان مسائلی متفاوت و علومی دیگر را پدید آورد.
.