جامعیت دین

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#يادداشت_60
#جلسه_337

باعنایت به بحث های امروز جلسه:

تقریر محل نزاع: ادعایی مبنی بر جامعیت دین مطرح شده است + تفسیری از این ادعا ارائه شده است دال بر اینکه این جامعیت، جامعیتی در حیطه ی مربوط به هدایت است نه بیشتر از آن

پاسخی مطرح شده است مبنی بر اینکه : اگر تجربه را وارد دین بکنیم آن وقت این قبیل مسائل و دغدغه های پشت آن ها نیز حل خواهد شد.

به نظر میرسد این پاسخ نمی تواند حل کننده ی دغدغه ی پشت این تفسیر از ادعای اول باشد.

به این بیان که:
مطرح شده است که دین اسلام دینی جامع و همه جانبه است. و گفته شده است که قول مقابل این ادعا این است که : دین یک دین محدود به حوزه ی فردی است و همه جانبه نیست.

حضرت ولی در فرمایشات اخیرشان آیاتی چند از قرآن کریم را بعنوان شاهد بر مدعای خودشان ذکر کرده اند، آیاتی که در دو دسته ی مسائل فردی و مسائل اجتماعی قابل دسته بندی اند. این آیات عبارتند از :

فردی:

ـٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا، وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیـلًا
قُمِ الَّیلَ اِلّا قَلیلًا، نِصفَه اَوِ انقُص مِنهُ قَلیـلًا، اَو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلً

وَ یُؤثِرونَ عَلیٰ اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَة

وَلا تُؤتُوا السُّفَهـاءَ اَموالَکـُمُ الَّتی جَعَـلَ اللهُ لَکُـم قِیٰما

اجتماعی:

اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیط‌ـٰن

فَقاتِل فى سَبیلِ اللهِ لا تُکَـلَّفُ اِلّا نَفسَکَ وَ حَرِّضِ المُـؤمِنین‌

کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم ( حوزه ی مالی )

لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط ( عدالت )

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِها

لَئِن لَم یَنتَهِ المُنٰفِقونَ وَ الَّذینَ فى قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ( حوزه ی امنیتی )

وَ اِذا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِه؛ وَلَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسول ( حوزه ی امنیتی )

دوستان میگویند این جامعیت مربوط به حیطه ی هدایت است، یعنی چه در عرصه ی فردی و چه در عرصه ی اجتماعی، هر جا که اگر ورودی نباشد امر هدایت بشر لطمه میخورد، دین آمده و در آنجا دستوراتی آورده است. و در بیشتر از آن ورودی نکرده است و نباید از عبارت جامعیت این طور برداشت شود که این مساله به این معناست که دین در همه ی مسائل، اعم از طب و مهندسی و … نیز ورود کرده است و فرمایشی دارد.

 

در پاسخ گفته شده است که اگر تجربه را وارد دین کنیم این مسائل حل خواهد شد. ( یعنی جامعیت را به اسلام نسبت خواهیم داد و از طرفی جامعیت را شامل تمامی این مسائل طب و مهندسی و … نیز خواهیم دانست )

این سخن نیز خود به دو نحو قابل توضیح است :

1- اگر تجربه داشته باشیم و با بهره گیری از تجربه موضوع شناسی درستی داشته باشیم خواهیم توانست از منابع دینی جواب همان سوالهایمان را هم دریافت کنیم. به عبارت دیگر: منابع دینی به این ها نیز ورود کرده اند اما ما بعلت نا آَشنایی با مساله سخن دین را در آن حیطه ها نمیفهمیم و لذا باید ابزار فهمش را و موضوع شناسی اش را کسب کنیم تا سخن منابع دینی را بفهمیم. به این ترتیب که اگر برویم و در مثلا فیزیک ورود کنیم میبینیم مساله ای وجود دارد در فیزیک که قرآن در فلان آیه به آن اشاره کرده است ( که ظاهرا این معنا مورد نظر برادرمان نبود )

2- تجربه خودش یکی ازمنابع دین است. و سخن برآمده از تجربه سخن دین است. اگر تجربه به شما گزاره ای طبی میدهد در واقع این گزاره را دین داده است. لذا این سخن خطاست که دین تنها مسائل مربوط به هدایت را پرداخته است، بلکه دین همه ی امور را چه به هدایت مربوط باشند چه نباشند میپردازد و پردازشش هم فقط به این نحو نیست که آیه ای یا روایتی ناظر به آن مساله آورده باشد.بلکه از منابع شناختی دیگر هم میشود استفاده کرد. در نتیجه: دین جامع است چرا که ما هر مساله ای را بالاخره توسط یکی از منابع شناخت مورد قبول دین خواهیم توانست که واکاوی کنیم. و این توقع که آیات و روایات به همه ی مسائل ورود کرده باشند توقع نابجایی است.

اما ناظر به این مباحث چند مساله را می توان مطرح کرد:

اول اینکه آیا به رسمیت شناخته شدنِ یک منبعِ شناخت، توسط یک مکتب، به معنای آن است که گزاره های حاصل از آن منبع، گزاره های همان مکتب است؟

دوم اینکه : به نظر میرسد از حیث منبع آن چه که مورد ادعای مقام عظمای ولایت است این است که همین نصوص دینی و منابع اصیل دینی هستند که جامعیت دارند ( فارغ از اینکه تفسیر جامعیت چه چیزی باشد ) و شاهد آن این است که ایشان در اثبات مدعای خودشان تنها به آیات قرآن استناد میکنند.

سوم اینکه : به نظر میرسد جامعیت مد نظر ایشان نه جامعیت امور مربوط به هدایت است. بلکه جامعیت مربوط به امور مخاطب خود که انسان باشد است. اما دایره ی این شمول را تا بیان جزئیات پایین نمی آورند.

به این بیان که مثلا اسلام به استواری در پرورش جسم فرمان میدهد و آن را مطالبه میکند ولی توضیح نمیدهد که برای پرورش جسم مثلا بازوان را بیشتر تقویت کنیم یا عضلات پا را!! لذا میتوان جامعیت اسلام نسبت به امور جسمی در کنار امور روحی را نسبت داد اما نمیتوان فلان فرمول پرورش جسم را به اسلام نسبت داد.

( فرق است میان جامعیت “ابعاد”، و بسط گزاره ها از مبانی تا دستورات جزئی؛ شاید بتوان این را پذیرفت که در امور مربوط به هدایت علاوه بر مبانی در برخی مسائل خاص تا دستورات جزئی را هم بیان کرده است و در غیر آن را نه، اما این لطمه ای به جامعیت “ابعاد” نمیزند)

شاهد این حرف از فرمایشات ایشان یکی سنخ مسائلی است که متعرضشان میشوند، که نمیتوان گفت اینها مسائل مربوط به هدایت است صرفا، کما اینکه تصریح میکنند بر مثلا حوزه ی امنیتی در مسائل اجتماعی

و دیگری این بیان ایشان است :

« یک جا میفرماید: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِها؛(۱۲) یعنی همه‌ی گوشه و کنارهای مسائل مالی را به شکل آن فکر کلّی و نظر کلّی و هدایت کلّی [بیان میکند؛] که البتّه اینها باید برنامه‌ریزی بشود در عمل؛ امّا کلّیّات و جهت‌گیری، اینهایی است که بیان میکند. یعنی اسلام در همه‌ی این مسائل دارای نظر است. » یعنی اسلام در همه ی این مسائل دارای نظر است. »

From <https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891>

 

مقصود شهید مطهری از همه جانبگی اسلام

#یادداشت

#جلسه_337

#مشخصات_اسلام

#حسین_کلاتی

#یادداشت_2 مقصود شهید مطهری از همه جانبگی اسلام :
به نظر می آید در فقره ی مربوط به همه جانبگی علوم، استادِ شهید در مقام بیانِ سه نکته هستند :
1- اسلام تصویرِ کامل دین خداست
2- کشفِ این دین با منابعِ چهارگانه ممکن است
3- اجماع علماء بر این است که اسلام بشر را بلا تکلیف نگذاشته است

گزاره اول از حقیقت اسلام به عنوان یک دین جامع و بی نقص در هدایت بشر سخن می گوید و از یک ظرفیتِ بالقوه سخن می گوید .
گزاره دوم از کفایتِ منابعِ موجود برای کشفِ حقیقت اسلام توسط علماء سخن می گوید
و مجموع این دو گزاره (تصویرِ اسلامِ جامع و امکان وصول به آن) وظیفه ای سنگین بر دوشِ عالمان مسلمان می گذارد و موجبِ ایجاد یک مطالبه دائمی و عمومی از جانب معتقدانِ به اسلام از جریان علم می گردد که با رجوع به منابع به عنوانِ جریانی پویا و سرزنده نسخه اسلامِ جامع، متناسب با شرایط زمان را بازطراحی کنند و افکار عمومی مسلمین در صورت هر گونه نارسایی در کارآمدی این نسخه همه نقائص را متوجهِ متولیان علمِ دین و یا حکامِ میدانند که البته این دو در جمهوری اسلامی تحتِ نظریه ولایت فقیه جمع شده اند و کار از هر وقت دیگری سخت تر است.

و امّآ گزاره سوم بیان گر واقعیت حوزه های علمیه است که علمای اعلام، تنها در این نقطه با یکدیگر اتفاق دارند که اسلام انسان را بلا تکلیف رها نمی کند و لو با تمسّک به اصول عملیه ای که صرفاً کاربرد اخروی دارند.

لذا به نظر می آید دو گزاره اول اعتقادِ شهید و گزاره اخیر گزارشِ ایشان از واقعیت حوزه هاست.

و امّا این که مراد از جامعیت چیست اشاره ای به آن در متن نیامده است و شاید بتوان گفت کمترین توقّعی که از دین جامع می رود این است که ربط توحیدی علوم را بیان کند تا دانشمندانِ علوم مادی و معنوی ذیلِ ان و با ابزارهایِ دیگری که دارند (از جمله عقل، تجربه و شهود) بتوانند توحید را در تمامِ ساحت های زندگی بشر به نمایش بگذارند.
توضیح بیشتر این که برای حرکتِ جامع به سمت توحید باید انسان ها در هر نقطه ای که می نگرند و به هر سطحی از مراتب وجود مادی و معنوی که توجه می کنند، آنان را به سمت هدف دین یعنی توحید و معرفتِ توحیدی سوق بدهد و اگر دینِ جامع این حداقل که در واقعِ جهت علوم است را در خودِ علوم نشان ندهد، ربطِ توحیدی عالم ماده با خدا با هیچ یک از علوم بشری به دست نمی آید و هدف محقق نمیشود و الله اعلم
(ر.ک. صحیفه امام دیدار با اساتید دانشگاه ج 8 ص 433)

نگاه حداکثری به دین درگرو اسلامی کردن علوم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_120
#جلسه_337

⭕️نگاه حداکثری به دین درگرو اسلامی کردن علوم

اگر می‌خواهیم دین را حداکثری بفهمیم و جامعیت دین را درک کنیم، نباید منابع دین و منابع فهم دین را محدود در نقل کنیم. یعنی نباید دین را صرف نقل دانست. هر چند ما در مقام نظر در کنار کتاب و سنت از عقل هم سخن به میان می‌آوریم، امّا در مقام عمل از عقل به عنوان منبع هیچ استفاده‌ای نمی‌شود و البته در همان مقام نظر هم چند کارکرد حداقلی از عقل بر می‌شماریم و توقع بسیار پایینی از عقل در کشف دین داریم.
در حالی که می‌توان در کنار نقل، عقل را هم در حریم دین راه داد و هنگامی که عقل در کنار و همراه نقل در ترسیم دین و محتوای دینی جای گرفت، آن‌گاه می‌توان از دین حداکثری سخن گفت.

و هنگامی که سخن از عقل در کنار نقل مطرح می‌شود، مراد اعم از عقل تجربی و تجریدی است. البته تجربه‌ای که ضوابط آن رعایت شده باشد نه هر تجربه‌ای. علوم تجربی که به تعبیر آیت الله جوادی در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، همت خود را مصروف ادراک و فهم فعل خدا قرار داده است و در صدد تفسیر جهان خلقت است. ایشان در همین کتاب می فرمایند که اگر تفسیر قول خدا علم اسلامی است، تفسیر فعل خداوند نیز علم اسلامی محسوب می‌شود.

لذا اگر اینگونه علوم دیگر را هم بتوانیم وارد در دین کنیم، می‌توانیم نگاه حداکثری به دین داشته باشیم.

#علم_دینی

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_73
#جلسه_337
#علم_دینی
#مشخصات_اسلام
در آثار بسیاری این ادعا را مشاهده کرده ایم که برخی ویژگی های دین اسلام در تمام وجود آن ، حضور دارند.
شبیه همین ایده را در ” 5 رویکرد مکتب امام ” هم میبنیم . 5 رویکردی که در تمام مکتب دمیده است.
البته این حضور به نحو مشکک است و در برخی مواضع پررنگ تر می نماید.
آیا این مطلب شباهتی به ویژگی های نفس و قوا در مباحث معقول دارد ؟

و در مرحله بعد :
دین مطلق قطعا یک پدیده اجتماعی لا بشرط نسبت به الهیت است که به هزاران شکل در تاریخ بوده و هست ، اما اسلام چطور ؟
اساسا میشود از چیستی و نحوه وجود اسلام پرسید ؟ جهان بینی است ؟ قانون است ؟ عواطف است ؟ یا این ها همه هست و این، همه نیست ؟
شاید داشتن درک دقیق از دین، به قضاوت درباره علم دینی کمک زیادی بکند.

تبین جامعیت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_130
#جلسه_337

✨تبین جامعیت

به نظر می رسد منظور در جامعیت آن نیست که دین همه ی گزاره های مورد نیاز بشر را بیان کرده است و همه نیاز های بشر را پاسخ گفته است. نه به صورت بالفعل و نه به صورت بالقوه.
یعنی در واقع اصلا وظیفه دین این نیست که همه گزاره ها، ولو گزاره های جزئی علمی را بیان کند.

❇️وظیفه ی دین به سعادت رساندن انسان و جامعه انسانی و به فعلیت رساندن تمامی استعداد های اوست.
از آنجایی انسان موجودی چند بعدی است و محدود به یک بعد نیست، لذا برنامه ی سعادت او نیز باید چند بودی بلکه همه جانبه باشد تا بتواند اشرف مخلوقات به اوج سعادت برساند.

✅لکن این بدان معنا نیست که دین باید همه چیز را در همه ی لایه ها بیان کند. اگر اینطور باشد هیچ جایگاهی برای انسان و فکر او و رشد جامعه انسانی باقی نمی ماند. نهایت کاری که انسان میتواند بکند این است که برای کشف کلام شارع تلاش کند که آن هم با حضور امام معصوم بلا وجه می گردد.

?به نظر می رسد که نظر درست آن است که دین بسیاری از حوزه ها را به خود انسان ها سپرده است. لکن در لایه کلان و بالاتر و به اصطلاح “مکتب” چارچوب آن را مشخص کرده است.
یعنی دین کلان را در حوزه های مختلف مشخص میکند و دستورات و توصیه ها را بیان میکند،لکن در ساحت علم مسائل را به فهم انسانها واگذار کرده است. لذا وسیله ی یک موحد آن است که در چارچوب مکتب اسلام ، زحمت بکشد و علوم مختلف را تولید کند و براساس آن محصولاتی را نظیر خانه، مرکب، خوراک و…. را برای سعادت بشریت تقدیم کند.

اهمیت سوال!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_61
#جلسه_337

اهمیت سوال!

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : حُسنُ السؤالِ نِصفُ العِلمِ .[كنز العمّال : 29262 .]

به اهمیت علم و دانش بسیار پرداخته می شود؛ ولی با تکیه به این روایت شریف می خواهیم کمی هم، به اهمیت سوال بپردازیم.

اصلا پرسش چیست و مسأله چرا انسان سوال می پرسد؟

به نظر می رسد پرسش و سوال همچون تشنگی باشد. همانطور که انسان تشنه فقط به آب فکر می کند و تنها آب است، که او را آرام می کند. انسانی که پرسش دارد نیز، تنها به دنبال حقیقت و علم است و‌ فقط حقیقت و علم است، که او را آرام می کند.

خاطرات و حکایاتی که از علمای سلف شنیده ایم، که به شدت مشتاق علم بوده اند، به دلیل آنست که سوال داشته اند و تشنه علم و لذا، وقتی به حقیقت دست می یافتند، آرام می شدند و از جهان، فارق.

اگر سوال نداشته باشیم، مواجهه استنطاقی با قرآن کریم نداریم و لذا، قرآن را می خوانیم، برای ثوابش.

اینکه می فرمایند حسن سوال نیمی از علم است، به این دلیل است که تا سوال نداشته باشیم، به دنبال کسب حقیقت و علم نیستیم؛ ولو اینکه علم هم، کاملا در دسترس ما باشد.

به عنوان مثال، ممکن است چند سالی در محله ای زندگی کنیم؛ ولی ندانیم که آیا در نزدیکی محل زندگی ما، مغازه کفش فروشی وجود دارد، یا خیر!؟! ولی وقتی گشتی در محل بزنیم و به دنبال کفش فروشی باشیم، می بینیم که مثلا سه مغازه کفش فروشی در محل هست و ما اتفاقا چندین بار از کنار آن ها هم، گذر کرده ایم، ولی چون سوال نداشته ایم، توجهی به این موضوع نداشته ایم.

باید به دنبال پرسش و مسأله باشیم. مسأله خود را تیز کنیم و اهمیت و ضرورت آن را بفهمیم، تا دیگر فقط جواب پرسش ما، آراممان کند.

البته، جهل محض سوال خیز نیست و علم است، که پرسش های جدی تر برای ما ایجاد می کند.

چرا به دنبال یک دین جامع و حداکثری می گردیم؟

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_337
#دین_حداکثری

?چرا به دنبال یک دین جامع و حداکثری می گردیم؟

دین الهی، دغدغه ای جز هدایت برای نیل به سعادت ندارد.
اما هدایت چگونه حاصل می شود؟

? جمعی از علمای اسلامی عمل به آموزه های دینی به همراه پروراندن عقیده ای درست، مایه ی هدایت انسان می دانند و قائل اند که به هر میزان که اعمال صالح انسان گسترش یابد، ظرفیت فهم او افزایش یافته و به مراتب بالای هدایت رهنمون می شوند.

با این تقریر ثمره ی هدایت، عمل صالح است و ثمره ی عمل صالح، رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است.

اگر از زاویه ای دیگر بخواهیم به این نظریه بپردازیم، باید بگوییم که دین اسلام هدایت هایی را برای ما به ارمغان آورده که منجر به عمل به شریعت می شوند و غیر از این دغدغه ای ندارد و برنامه ای ارائه نکرده است.

به همین علت است که اسلام به بسط تکنولوژی و فناوری های مادی نپرداخته است چون آن ها را عامل هدایت و سعادت بشر نمی دانسته است، هر چند که مانع استفاده از این دست موارد نشده.

?جمعی دیگر از علمای اسلامی اما به علت تقریر متفاوتی که از انسان داشته اند، عامل هدایت و سعادت او را دستیابی به معرفت اسلامی و رسوخ این معرفت به قلب و ایمان آوردن به آن با عمل و ریاضت شرعی دانسته اند.

با این تقریر ذره ذره ی این عالم برای هدایت بشر به سمت کمال طراحی شده است. و دین اسلام هم توصیه به دیدن و تفکر در این ویژگی های جهان مادی کرده است.
افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت…

البته خدای متعال ابزار کاویدن هستی و تفکر در آن را هم به انسان داده است.
انسان این توانایی را دارد که با تفکر در جهان آفرینش، به وجود خالقی توانا پی ببرد.

➖اگر این دیدگاه دوم را برگزینیم؛
هدایت شدن، منحصر در عمل به یک شریعت بی روح نیست بلکه همه ی عالم مایه ی هدایت بشر به سمت خدای متعال است.

با این دیدگاه، می توان در همه چیز هدایت را دید و از همه چیز توقع هدایت داشت.

با این دیدگاه، حتی دست ساخته های انسان هم مایه ی هدایت است.

با این دیدگاه، کاشف قوانین طبیعی، در واقع کشف از اسرار الهی می کند و ظواهر دنیا او را به کفر و الهاد نمی کشاند.

با این دیدگاه، کتاب آسمانی که برای هدایت بشر نازل شده است
باید حامل تمام علوم باشد.
باید حامل تمام بطون این عالم باشد.
باید تمام اسرار هستی در آن خلاصه شده باشد.
باید برای هر انسانی یک تبیین متفاوت داشته باشد.
باید اسرارش را برای کسی بیان کند که جز خدا نمی تواند ببیند.
باید بر سینه ای نازل شود که وجودش بهانه ی خلقت هستی است.
باید ثقیل باشد، چون می خواهد بشر را هدایت کند، چون می خواهد حبل الله باشد.

جامعیت_اسلام

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جامعیت_اسلام
#جلسه_337
#محمد_صحرایی
#یادداشت_90

هر جا که حرف از جامعیت شریعت زده شود صداهایی به اعتراض بلند میشود که یعنی می گویید در قرآن وزن فلان کوه در فلان کشور هم آمده؟!!
بنظر طرح نادرست این ادعا سبب اینگونه اشکالاتی میشود.
شریعت اسلام در کنار باید و نبایدهایی که ارائه میدهد مجموعه ای از گزاره های هستی شناسانه به بشر هدیه میدهد که گزارشگر واقعیت عالم آنگونه که هست می باشد.
گزاره هایی در باب خدا و نسبت عالم با خدا، نسبت امام با عالم، نسبت موجودات با هم، فطرت داشتن و سویه ی الهی داشتن و ربط کل عالم با هم و با خدا.
خب اگر با این اندیشه ی پشتیبان به گزاره های فقهی موجود نظر شود دستگاهی به دست می دهد که میتواند در هر مساله ای راه را باز کند.
از آنجا که هر گزاره ی علمی که در این عالم کشف میشود برآمده از تفسیری از محسوساتی است که در این عالم مشاهده شده اند، پس آنگاه که دین به انسان، هستی شناسی میدهد این نگاه در همه ی لایه های تفسیر علوم مختلف از پدیده های عالم دویده میشود.
مثلا وقتی بشر به فطرت الهی عالم و ربط پدیده های مختلف با هم آگاه شد دیگر تحلیل هایش در افق کوتاه فعلی ادراک محسوسش خلاصه نمیشود و مثلا خروجی کار شیمی اش به سمت تولید ماهیات و موادی که اصلا قابل هضم در طبیعت نیست نمیرود.
خروجی نظام پزشکی در حوزه ی دارو، داروهایی که در نهایت به سیستم ایمنی بدن و همه ی طبیعت آسیب میزند نخواهد بود.
با این تحلیل لزومی ندارد اسلام برای جامع بودنش 2باضافه ی 2 میشود 4 را هم بگوید
بلکه کافی است نظامی پیشنهاد بدهد که در ذیل چتر آن عقل و تجربه ی بشری بتواند واقع و حقیقتِ منطبق با حقیقت عالم وجود را بشناسد تا در تحلیل آنچه که با آن روبرو شده به خطا نرود چرا که انحراف بشر در حواسش نیست بلکه در تحلیلی است که از محسوساتش میکند
مثلا بشر با محسوسات می یابد که شهاب ها سنگهایی هستند که وارد اتمسفر زمین میشوند و در آن می سوزند.
عقل میتواند مبتنی بر هستی شناسی ناقصش از عالم، این شهاب ها را سنگ های سرگردانی بداند که اتفاقا و بدون هدف به اتمسفر زمین برخورد میکنند و رسالتش را کشف روابطی مبتنی بر این فهم از مقوله ی شهاب سنگها قرار دهد.
در حالیکه همین عقل اگر افق دیدش بالاتر می بود هدف و حکمت هر یک از اینها را و نسبت هر یک با شیاطین را در حوزه ی تحلیلش وارد میساخت و در نتیجه علمی که در این وادی شکل میگرفت سویه ی دیگری میداشت.
پس تجربه همان تجربه است، در هر دو صورت ابزار شناختی است که خداوند به بشر هدیه کرده،
تفاوتها در تحلیلی است که پس از حسّ از مدرکات میشود که نباید نام تجربه را روی آن نهاد.
در طراحی نظامهای اقتصادی و تربیتی و مدیریتی و … هم به همین نحو اسلام در هر کدام حرف تازه می دمد.
خلاصه اینکه اسلامیت یک علم بمعنای منطبق بودن با واقع عالم است و نه اینکه لزوما در متن معارف دین آورده شده باشد. و اسلام در این میان با ایجاد بینش صحیح از عالم در این مسیر علوم را از انحراف و کجروی حفظ و به شناخت واقعیت عالم هدایت میکند

دین حداکثری و تفاوت آن با بحث «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» بودن قرآن

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_253
#جلسه_337

? دین حداکثری و تفاوت آن با بحث «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» بودن قرآن

دین حداکثری که گفته می شود فوری سؤالاتی مثل اینکه یعنی حتی گزاره های فیزیک و شیمی را هم باید دین بگوید؟ مطرح می شود؛ این دسته از سؤالات چه تصوری از جمله دین حداکثری دارد؟ آیا در دین حداکثری ادعا می شود که همه گزاره های همه دانش ها و همه چیز را باید دین بیاند کند؟

واقع این است که دین حداکثری در مقابل کسانی که قائل به این شدند که دین صرفاً دستوراتی شخصی برای تنظیم حیات فردی آن هم در بعد عبادات است؛ از اینجا فهمیده می شود که وقتی گفته می شود دین حداکثری مراد چیست. مراد از دین حداکثری این است که دین برای تنظیم حیات انسان در همه ابعاد گسترده آن است.

مراد از دین در اینجا لایه شریعت دین است، یعنی شریعت اسلامی نسبت به حکم هیچ مسئله ای از جهت واجب یا مستحب یا حرام یا مکروه یا مباح بودن، سکوت نکرده است و نسبت به همه پدیده های مستحدث نیز عناصری در خود تعبیه کرده است که متخصص شریعت اسلامی (فقیه) می تواند حکم آن پدیده را بر اساس قواعدی مشخص به دست آورد.

شهید مطهری از این نکته به عنوان «همه جانبگی دین» یاد می کنند و آن را یکی از مشخصات اسلام در لایه ایدئولوژی می داند؛ و می فرمایند:

«منابع چهارگانه اسلام كافی است كه علمای امت، نظر اسلام را درباره هر موضوعی كشف نمايند. علمای اسلام هيچ موضوعی را به عنوان اينكه بلا تكليف است تلقی نمی‏كنند.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 241 [بحث مشخصات اسلام]

لذا باید حواسمان باشد که بحث دین حداکثری را با مباحث مربوط به دو آیه ذیل خلط نکنیم:
«ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» (آیه 38 سوره مبارکه انعام)
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ (آیه 89 سوره مبارکه نحل)

جامعیت_احکام

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_50
#جلسه_337
بسم الله الرحمن الرحیم
#جامعیت_احکام یعنی ذو ابعاد بودن این دستورات یعنی مجموعه فقه اسلامی چون امتداد عملی جهان بینی اسلامی است و چون جهان بینی اسلامی از چنان کمالی و نظامی برخوردار است که نه تنها به تناقضی برنمی خوریم بلکه هدفدار بودن و پویایی و تحرک را نیز می توان در آن حس کرد . تسری توحید در ایدئولوژی یا فقه به همین معنی است که استاد شهید می فرماید:”در اسلام همه راهها به توحيد منتهى مى ‏شود؛ اخلاق اسلامى از توحيد سرچشمه مى‏ گيرد و به توحيد پايان مى ‏يابد، تربيت اسلامى همين طور، سياست اسلامى همين طور، اقتصاد و اجتماع اسلامى همين طور.”
ولی اینکه بخواهیم جامعیت را بدان معنی گرفت که هر سوالی را می توان در آن جواب گرفت! به نظر می آید یک موضوع جداگانه دیگری است.

جامعیت_دین_در_موقف_نبرد

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_337
#یادداشت_107
#جامعیت_دین_در_موقف_نبرد

جدا از اینکه دین حداکثری را به سمت داشتن پاسخ برای تمامی ساحت ها معنا کنیم، کاش قدری دین حداکثری را میان درگیری جبهه حق و باطل نیز معنا کنیم.

در میان درگیری دو جبهه، همان طور که رهبری تصریح دارد که طرف مقابل نمیخوابد و با تمام توان و ظرفیتش برای شکست تو برنامه ریزی میکند، باید این واقعیت را پذیرفت که بخشی از جبهه در این درگیری مورد هدف دشمن قرار میگیرد و اتفاقا آسیب هم میبیند.
حال اگر این واقعیت را بپذیریم و روشن شود که جبهه حق یعنی جبهه ای که هم شهید داده، هم مهماتش را چه بسا در جایی از دست داده یا اینکه از ابتدا نداشته، هم ممکن است به دلیل پیچیدگی و سرسخت بودن دشمن، قدری از توانش تحلیل رفته باشد، واضح است که جامعیت دین باید دقیقا در همین رزمگاه پرآتش حرفی را به میان اورد، نمیتوان گفت جامعیت دین یعنی برای تمام ساحت های بشری حرف دارد اما ان زمان که دشمنی دیگر نیست.

عملا میتوان گفت بخشی از جامعیت دین به عبور از دوران گذار و در ذیل درگیری تعریف میشود و به نظر می آید این بخش از ساحت اجتماعی بشر دائما در پشت پرده غفلت قرار میگیرد.

آسیب_شناسی_اسلام_از_نگاه_امام

#یادداشت_3_براساس_شروع_دوباره
#محمد_امامی
#جلسه_337
#آسیب_شناسی_اسلام_از_نگاه_امام

امام خمینی در نقد اسلام شناسی های پیش از انقلاب به سه رویکرد ناقص و نارسا اشاره میکنند:

1. اسلام شناسی مادی گرا یان:

و اخيراً باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اينكه اشخاصى پيدا شده‏اند، نويسنده‏هايى پيدا شده‏اند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانچه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم خدمتگزار، اينها هم- همه هم- مى‏خواستند به اسلام خدمت بكنند، مى‏خواستند احكام اسلام را-
او به حَسَب فهم خودش، او به حَسَب فهم خودش- براى مردم تشريح كنند و بيان كنند. حالا هم يك جمعى پيدا شده‏اند كه اينها نويسنده‏اند و خوب هم چيز مى‏نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفا آن وقت [مطرح‏] كرده بودند و همه ماديات را برمى‏گرداندند به‏ معنويات، اينها تمام معنويات را به ماديات بر مى‏گردانند، عكس آنها.(ج 3 صفحه 222)

 

2. اسلام شناسی های تک بعدی : اسلامی که صرفا یک جنبه از اسلام را می بیند، حال یا غرق در فقه است یا غرق در عرفان.

(عده ای از ) آنها مى‏گفتند كه اصلًا اسلام آمده است براى اينكه توحيد و سايرِ- مثلًا- مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و ساير چيزها، همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خُذِ الْغايات‏ «1» بايد شد. از اين جهت اعتنا به فقه- البته نه همه، بعضى شان- به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن [و] كثيرى از احكامى كه در قرآن هست، اينها را كار نداشتند؛ رد نمى‏كردند لكن مثل رد كردن بود؛ همان كار نداشتن و بى‏طرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و قشرى خواندن اينها. اين معنايش اين بود كه ما نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ‏ «2» و بعضى‏اش را نه، ما كار نداريم يا قبول نداريم.(ج 3 صفحه 222)

یا اگر در ساحت فقه به اسلام نگاه می شود، اسلام را صرفا در جنبه عبادیات منحصر میکنند:

اكثرى، بيشترى از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين- اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد؛ اسلام و سياست اصلًا جداست از هم. همينى كه حكومتها ميل دارند، همينى كه از اول القا كرده‏اند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست … آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مى‏گيرند مى‏گويند: آخوند سياسى است! اسلام را مى‏گويند از سياست كنار است؛ دين على‏ حده است، سياست على‏ حده. اينها اسلام را نشناخته‏اند.(ج 3 صفحه 226)

3. اسلام ظاهر گرا: اسلامی که ممکن است که شارع را در تمام ساحت های بشری وارد کند اما لایه های باطنی اسلام را قبول نداشته باشد.

و در همين اوان و همان عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را: يا حكم الحاد كردند، يا حكم تكفير كردند، يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند. و اين هر دواش خلاف واقع بوده. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه؛ و آنها هم محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به ما فوق الطبيعه. آنها- به خيال خودشان- ما فوق الطبيعه همه جهات هست؛ اينها هم- به خيال خودشان- احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همه‏اش بى‏جهت است.(ج 3ص 225)

اسلام و سیطره‌اش بر ساحات زندگی

#امید_فشندی
#یادداشت_194
#جلسه_337
#مشخصات_اسلام

? اسلام و سیطره‌اش بر ساحات زندگی

جامعیت اسلام و سخن‌داری آن برای تمام ساحات حیات فردی و اجتماعی انسان، لزوما به‌معنای این نیست كه اسلام برای تعیین نحوه و سازوكار اداره‌ی آن ساحت، سخن و طرح و برنامه دارد.

بلكه بیشتر برای معنابخشی و سودهی اخلاقی و انسانی به آن ساحت دغدغه دارد، وگرنه عقل و اراده‌ی خدابخشی و اذن تكوینی كه به انسان داده شده، ضرورتی برای ارسال رسل و انزال كتب برای مدیریت تمام ساحت اقتضا نمی‌کند.

باری بر دوش دین نگذاریم و انتظاری از آن ایجاد نكنیم كه نه دین و كتاب ادعای آن را دارند و نه حیات بشری اقتضای آن را.

تجربه‌ی حاكمیت نظام اسلامی در چهاردهه‌ی اخیر – كه با ادعای نظام‌داری اسلام برای تمام عرصه‌های حیات اجتماعی شكل گرفت و در عمل، سررشته‌ی قدرت را به فقه سنتی و حداقلی سپرد تا مركب راهوار و مقدسی برای سرمایه‌سالاری سیری‌ناپذیر گردد – شاهد خوبی برای تردید در تصویری است كه از جامعیت اسلام داریم.

5 آبان 1400

توقعات ما از دین

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_77
#جلسه_337

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ.

بسیاری در حوزه های علمیه معتقد هستند که دغدغه ی جامعیت نباید منجر به این شود که ما توقعاتی از دین داشته باشیم که دین متکفل آن نبوده. چرا که نتیجه این هوس وهم آلود چیزی خواهد بود که ما در تجربه ی چهل ساله ی جمهوری اسلامی دیده ایم.
شاید بتوان با این سخن همراهی کرد بویژه این اگر به فطری بودن دین و عقلایی و امضایی بودن بسیاری از احکام توجه داشته باشیم. اما آن چیزی که صریح متن دینی که از ناحیه ی صدور آن اطمینان داریم ما را بدان سوق می دهد این است که ملاک ورود دین به عرصه های مختلف حیات بشری احتیاج انسان است. به گونه ای که اگر از عالم بالا هدایتی نرسد انسان دچار حیرت و بن بست خواهد شد.
حال می توان به دنیای متمدن امروز نگاهی انداخت تا معلوم شود که جمع کردن دست و پای دین از حیات انسان تا چه حد توانسته زمین را از آسمان غنی کند.

همه جانبگی دین، امری عقلایی و فطری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_116
#جلسه_337

? همه جانبگی دین، امری عقلایی و فطری
اگر ما بودیم و دین نبود…
اگر ما بودیم و اسلام نبود..
اگر ما بودیم و شریعت ختمی نبود…
اگر ما بودیم و مسئله ای به اسم ختم نبوت نبود…
اگر ما بودیم و مذهب شیعه ای نبود…

آنگاه عزم و اراده ما، ما را به چه فرا میخواند؟!

به اندیشیدن، فکر کردن، تعقل ورزیدن درباره شئون حیات اجتماعی از جانب عقل و فطرت مان دعوت می شدیم یا خیر؟
خیلی عقلایی است که انسان به جوانب شئون حیات فردی، اجتماعی، تمدنی و تاریخی خویش بیاندیشد و طرحی نو در بیاندازد.
اساسا انسانی که بی نهایت طلب است آیا عالم ماده میتواند او را راضی کند؟
این میل بی نهایت انسان
خواستن بی نهایت انسان
پرواز روح و نفس او تا کرانه هستی ست که انسان را به همه جانبگی می کشاند.

مقوله همه جانبگی نه تنها عقلایی بلکه فطریست و همه جانبگی اسلام که یک دین فطری است یک پاسخ فطری به ساخت فطری انسان است.

مرحوم آ. شاه آبادی می فرمایند انسان یک فطرت راحت طلبی دارد و یک فطرت آزادی طلبی دارد. به نظر من با نظر به همین مقوله میتوان گفت که از لوازم فطرت راحة و فطرت حریة همین است که انسان دست اراده خویش را به تمام شئون حیات اجتماعی خویش برده و مشغول تغییر و تصرف گردد.

انسان میخواهد بر عالم ماده مسیطر گردد. میخواهد محیط بر عالم ماده گردد. میخواهد عالم ماده را مسخر خویش گرداند. فلذا همه جانبگی دین یک پاسخ فطری به یک درخواست فطریست.
.

تاثیر ارتباط مداوم با میدان بر شخصیت و روش اندیشیدن

#یادداشت
#محمد_صحرایی
#جلسه_336
#یادداشت_88

ارتباط مداوم با میدان بر شخصیت و روش اندیشیدن و نقاطی که انسان از آن نقاط شروع میکند و نقاطی که ذهن انسان سر آن نقاط تیز میشود اثرگذار است.
اصلا ارتباط با میدان یک طعم خاص به روح و منش و هویت انسان میدهد.
دوری از میدان به انسان طعم انتزاع میدهد، طعم هپروت
هر مساله ای که به انسان دور از میدان بدهی خرابش میکند.
شخصی که دور از میدان رشد یافته یا خیلی ساده لوح است و یا خیلی دگم اندیش و سختگیر، به گونه ای که کارها یا دست شیادها می افتد و یا قفل میشوند.
چنین فردی در بهترین حالتش مسائل را با دستگاه و چهارچوبی که از جایی دیگر گرفته حل خواهد کرد که در بهترین و بدرد بخورترین حالت بسیار پرهزینه و زمانبر است.
شخص دور از میدان یا اصلا احساس درد ندارد و یا توهم درد دارد و یا درد مسائلی را دارد که مشکل حقیقی مردم و جامعه نیست و دردی از کسی درمان نمیکند.
مدام مضاف روی مضاف تولید میکند و هیچگاه مضاف الیه اش درد مردم نخواهد بود.

درگیر میدان بودن هم در مورد تخصص مدّ نظر خلاصه نمیشود.
به این نتیجه رسیده ام که هر گونه درگیری با میدان برای هرگونه هدف و خروجی ای به نحوی موثر است.
مثلا میتوان ادعا کرد حتی تجربه ی جارو کشیدن خیابان یا کندن یک چاه به درد کسی که میخواهد کار تربیتی یا اقتصادی کند خواهد خورد.
چراکه هرگونه میدان داری ای، جهتی از وجود انسان را کامل میکند و پوشش میدهد که با وحدت وجودی که در جهات مختلف وجود انسان متصور است، اثر آن نحوه درگیری با میدان، در همه ی ساحتهایی که قرار است تفکر و رفتار بعنوان خروجی حاصل شوند تاثیرگذار است.
و من الله التوفیق

ضرورت مباحثه ای حول مشخصات نویسی جهت جوشش ذهن

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_129
#جلسه_336

برای اینکه ذهن ما به جوشش بیفتد و خودمان نیز بتوانیم بیندیشیم و تولید کنیم، در کنار خواندن مشخصات اسلامی که بزرگان جمع آوری نموده اند، خوب است مباحثه ای حول مشخصات نویسی نیز داشته باشیم. در مورد چگونه میتوان مشخصات کلی یک مکتب را به دست آورد. هندسه و چارچوب و نظام فکری یک اندبشه را چگونه میتوان کشف کرد. ملاک انتخاب یک گزاره در این طراز چیست و…

اینگونه ذهن مان خیلی فعال تر میشود و نقاط قوت و ضعف کار بزرگان برای ملموس میگردد.

چقدر خوب بود خود این بزرگان در ابتدای کارشان به ملاک کارشان اشاره میکردند و چقدر احساس خسران داریم که دستمان از چنین مطالبی خالی ست.

لازمه فهمِ آثار و اندیشه های استاد مطهری

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت #مشخصات_اسلام

#حسین_کلاتی

#یادداشت_

1 #جلسه_336

شکی نیست که شهید مطهری (ره) از بزرگترین اندیشمندان دوران معاصر و نظریه پرداز بی نظیرِ انقلاب اسلامی بوده اند و به سختی میتوان حتی در تاریخِ بعد از انقلاب در موضوعاتی که ایشان قلم زده اند و طرح بحث داشته اند، تألیفاتی با آن قوت و عمق اجتهادی و فلسفی پیدا کرد و البته در این نیز تردیدی نباید داشت که مرحوم شهید مطهری یکی از چند چهره بزرگ در نهضت و انقلاب اسلامی بوده است و صدحیف که عمرِ ایشان کفاف نداد تا در مراحلِ بعدیِ انقلاب و نظام اسلامی، حاضر باشد و ای کاش کسی مثل ایشان بود تا سوالات بی شمار دورانِ حکومت اسلام را پیش رویش می گذاشتیم و عمیق ترین جواب ها را می گرفتیم…
امّا برای فهمِ آثار و اندیشه های استاد مطهری باید، جایگاه ایشان و موقفی که روی آن ایستاده اند را به خوبی درک کرد، مرزهای اندیشه ایشان را دریافت و برای آینده ی اندیشه انقلابی و اسلامی بر اساسِ این تحلیل برنامه ریزی کرد.
به نظر می آید آنچه در اندیشه ایشان به صورتِ پررنگ حضور و بروز دارد دریافتی اجتماعی و حرکت زا از مفاهیم والگوهای اسلامی است که در کنارِ آثار حکمی و عمق فلسفی ایشان، به چشم می آید.
برای مثال ایشان در مسئله زن الگویی متفاوت از نقش آفرینی زن در جامعه مطرح می کنند و حجاب را به عنوانِ عنصری که امکانِ حضورِ اثر بخشِ اجتماعی به او می دهد معرفی می کنند نه عنصری که موجبِ انزوای از اجتماع و پرده نشینی اوست.
و یا این که در مسئله آزادی، دو بالِ آزادی اجتماعی و آزادی معنوی را طرح می کنند و قرائتی که اسلام را صرفاً به دنبال محدود کردن و متعبّد ساختن به برخی مناسک معرفی می کند را باطل می شمارند و میفرمایند ارتباطِ انسان با خدا نوعی آزادی معنوی به او می بخشد و این نوع از آزادی ، ضامن آزادی اجتماعی هم هست.
و یا این که در فلسفه عزاداری، می فرمایند صرفِ ارائه مظلومیت های اهل بیت و ارائه تصویرِ جنایی کربلا نوعی رکود می آورد و اجازه نمی دهد جامعه روح حماسی و عزت و اقتدار امام حسین و آن جنبه نورانی عاشورا درک کند.
به نظر می آید عمده و شاید همه این برداشت ها که در مجموعه آثار ایشان یک نسخه فعّال و حاضر در میدان از اسلام به تصویر می کشد، موردِ تأیید امام و رهبری بوده و هست و از این حیث بی نظیر هم هست.
امّا نقدی که به نظر به بسیاری از آثار ایشان وارد است بلکه شاید بتوان گفت بر منظومه اندیشه شهید مطهری وارد است، کم رنگ بودنِ بعدِ سیاسی اسلام است.
برای توضیح این مسئله، وقتی همین سه مثال بالا را در اندیشه امام خمینی بررسی می کنیم زوایای دیگری هم دیده به دست می آید که حاکی از برشِ حادّ سیاسی در اندیشه امام است:
زن به عنوانِ عنصری که توانایی بر انگیختن مردان را دارد بهترین آغاز کننده برای نهضت های سیاسی است و عواطف و غیرتِ جامعه مردان وقتی به جوش می آید که زنان در میدان باشند لذا در انقلاب اسلامی اولین اعتراضات و راهپیمایی ها علیه رژیم پهلوی در مشهد و قم و کازرون و … توسط زنان انجام گرفت و بعد مردان وارد میدان شدند.

و یا در مثالِ آزادی ایشان از ابتدای نهضت در مقام تبیین آزادی سیاسی هستند و از این سخن می گویند که چگونه یک فرد و یا یک جامعه در برابر حکومت ها آزاد هستند و از جایگاه قوانین آزادی بخش اسلام سخن می گویند و در مقابل نسخه های غربی که حکومت بر پایه آزادی مردم را ادعا می کنند، به تحدّی بر می خیزند.

و یا در مثالِ فلسفه عزاداری حضرت امام، این گونه می فرمایند که فلسفه این عزاداری ها این است که اجتماعاتِ شیعه حفظ بشود و همه این ثواب هایی که برای یک قطره اشک در مجلس اهل بیت گفته شده است برای این که نوعی روحیه انتقام علیه ظلم و ظالم در اجتماعات شیعه ایجاد می کند و قدرتی بی نظیر از شور و حماسه توأم با معرفت می سازد و ذخیره می کند تا فرصتِ قیام سیاسی فراهم شود و این ثواب ها هست چون این اثر بر مجالس اهل عزا بار می شود هر چند اگر بسیاری از افرادی که بر پاکننده این مجالس هستند و خیلی از عموم ِ مردم فلسفه سیاسی این مناسک را ندانند…

در پایان دو تذکر را باید یادآور شوم :
اول این که اسلامِ اجتماعی با اسلامِ سیاسی منافاتی ندارد بلکه ذیلِ پازلِ اسلام سیاسی قابل قابل تعریف است و حتی شاید بتوان ادعا کرد قدرتِ جامعه اسلامی و خصوصاً جامعه شیعی به خاطرِ آموزه ها و بافتِ مستحکمِ اجتماعی اش است و در درجه بعد، قدرتِ حاکمیت اثر گذار است امّا به هر حال از تفاوت این دو مفهوم و نگاه به اسلام نباید غفلت کرد.
و دوم این که اعتقادِ شهید مطهری به اسلامِ سیاسی مسلم است و این را در آثاری همچون سیری در سیره ائمه اطهار، ولاءها و ولایت ها و آینده انقلاب اسلامی به وضوح میتوان دید امّا این که ایشان تفسیری کامل از نسبت سیاست با همه شئونِ دین داشته اند و در فرضِ وجودِ تصویرِ کامل آن را ارائه کرده اند، محل تأمل است لذا برای درکِ تصویرِ جامع از بعد سیاسی اسلام نمیتوان به تفکرات این استادِ معزز اکتفا کرد بلکه نسخه اصلی را باید در آثارِ امام و رهبری جستجو کرد و بسنده کردن به آثار استاد شهید ما را به نسخه کاملی از قرائت انقلابی از اسلام رهنمون نمی سازد.

برای تصدیقِ آن چه در بالا به قلمِ نگارش درآمد، مقایسه اجمالی کتبِ زیر بسیار راه گشاست:
ولایت و حکومت یا شرح نهج البلاغه رهبری و جاذبه و دافعه یا مشکلاتِ علی از شهید مطهری
انسان 250 ساله از رهبری معظم و سیری در سیره ائمه اطهار از استاد شهید
(در اصلِ این تحلیل تفاوتی بین آثار شهید و رهبری قبل و بعد از انقلاب نیست)

مشخصات اسلام به چه دردی می خورد؟

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_336

?مشخصات اسلام به چه دردی می خورد؟

طبق یک نگاه تکفیری باید گفت که اگر مشخصات نویسی برای اسلام خوب بود، خدای متعال در قرآن می آورد و نیاز نبود که ما به خود زحمت دهیم، وظیفه ی ما اجرای احکام الهی است و با این دست از عملیات ها نمی توان راهی به سمت او پیدا کرد.

گذشته از این نگاه عوام زده باید گفت که مشخصات نویسی برای اسلام ناظر به مسئله ی عمده ای است که مسلمین در هر عصری با آن درگیر هستند؛

زیرا

از آنجا که تمام خیرات عالم در دین اسلام خلاصه شده است.
و از آنجا که این خیرات و مبرات نامتناهی است.
پس به ناچار باید برای نگاشتن مشخصات و ویژگی های اسلام، رویه ای جدلی را در پیش بگیریم و ناظر به مسئله ای برای اسلام مشخصات نگاری کنیم.

در همین راستا حضرت آقا در مقاله روح توحید، نفی طاغوت را به عنوان مسئله ی اصلی برمی گزینند و با آن درگیر می شوند.
شهید مطهری هم در بطن درگیری با چپ های کمونیست مشخصات اسلام را می نگارد تا نظم ایدئولوژیک اسلامی را به رخ بکشد.

گمان می کنم که اگر این بزرگواران امروز بخواهند، برای اسلام مشخصات نگاری کنند، ویژگی های متفاوتی بر می گزینند.

مثلا حضرت آقا تمدن سازی اسلامی را تئوریزه می کند و الگویی برای پیشرفت ارائه می کند.
یا مثلا شهید مطهری با مبانی لیبرالیسم درگیر می شود و نظام حکومت اسلامی را تبیین می کند.

گمان می کنم
که امروز باید به مشخصاتی از اسلام بپردازیم که ناظر به آباد کردن دنیای ما است.
مشخصات یک زندگی که از حیات الهی یک مسلمان پشتیبانی می کند.
مشخصات یک زندگی پیشرفته اسلامی.

مسئله ی امروز و کمبود عصر ما این است، مطرح کردن مشخصات دیگر و درگیر شدن با آن بیشتر به وقت تلف کردن شبیه است؛ هر جند از باب اینکه طعمی از واقعیت دارد، شیرین است اما دوای درد ما نیست.

تعریف درست از اسلام

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_72
#جلسه_336
#علت_مشخصه_نویسی
#علت_جای_خالی_مشخصات_سیاسی
نویسنده به سبب انتساب به نهاد روحانیت و قرار گرفتن در شرایط اجتماعی تحریف و مصادره اسلام، در خود این وظیفه را حس کرده که نباید اجازه دهد غیر اسلام را داخل اسلام کنند و مناطقی از اسلام را غیر اسلام جلوه دهند!
پس قصد کرده تا تعریف درستی از اسلام ارائه کند !
از آنجا که میبیند تعریف حدی در موارد زیادی کارآیی ندارد، به ناچار سراغ تعریف به مفهوم یا همان شرح اسم رفته است.
ایشان احتمالا روی نقاطی که آن روز محل تشکیک و تردید بوده دست گذاشته و مرز اسلام را مشخص کرده است. ممکن است فرد دیگری در مقام مشخصات اقتصادی بر بیاید و مثلا 100 مشخصه اقتصادی را استخراج و تدوین نماید !
ممکن است فردی برای تعیین مرزهای اسلام با بودیسم دست به نوشتن مشخصات اسلام بزند، آنگاه حتما عدم اعتقاد به تناسخ یکی از مشخصات اسلام خواهد بود !
مثال دیگری که میتوان زد :
اگر در شرایط درگیری با آذربایجان از ما بپرسند مرز ایران کجاست ؟ مسلما مشخصاتی که از ایران ارائه میدهیم شامل رود ارس،جنگل های ارسباران، نخجوان و … خواهد بود
اما اگر در دهه 60 کسی از ما میخواست تا مرزهای ایران را برای او مشخص کنیم، قطعا اروند جای ارس را در تعریف و مشخصات ما میگرفت !
شاید سر نپرداختن به مشخصات سیاسی اسلام در این اثر هم از این باب است که در آن روزگار، شهید مطهری در میان مخاطبان خودش مخالفتی یا تردیدی در مشخصات سیاسی اسلام نمی دیده است.