ترسیم خطوط اصلی نظریات اسلامی تحت عنوان مشخصات اسلام

#مشخصات_اسلام
#محمد_امامی
#یادداشت
#مشخصات_اسلام_یافهرست_مشخصات
#جلسه_336

“در این جا در صدد ترسیم خطوط اصلی نظریات اسلامی تحت عنوان مشخصات اسلام هستیم…”

هر چه از زمان کلاس و بحث می گذرد؛ درد فقدان بعضی از مباحث،سوال از چرایی انتخاب یک سرفصل، ابهام در نواقص پردازش موضوعات پر رنگ تر می شود. در نهایت اینگونه جمع بندی می شود که در ارائه بحث از جانب شهید چند مشکل برای ما وضوح بیشتری پیدا می کند :

۱. روشمند نبودن
ابهام در برگزیده بودن مشخصات یا اختیاری بودن آن ها به دلیل خلا روش در ارائه بحث است. این خلا از خواننده توان نقد و تکمیل و دست بردن در چینش مباحث را می گیرد.
استفاده از غرر، بهره بری از سنن، بسامد تاکیدات منابع شناخت، براساس بررسی نظریات رقیب در بستر زمان و مکان، روش هایی است که شهید می توانست بهره بگیرد .

۲. عدم اشاره به بستر متن
موقف مشخصات,موقف تببین اندیشه های خودی در برابر نظریه های رقیب است.موقف اشاره به قلب تپنده یک مکتب است. موقف خلق قدرت برای پیروان است.که مخاطب برای فهم آن یا باید در زمان صدور زندگی کند و یا خواننده او را به زمان صدور رهنمون کند. و الا متن سرد و بی روح نگاشته می شود.
توصیف نکردن اندیشه های غیر دست خواننده را برای فهم لایه های عمیق تر متن در مشخصات اسلام کوتاه کرده است.

شخصیت فکری و هویت روشنفکری مرحوم مطهری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_119
#جلسه_336

در بیانات حضرت آقا در دیدار اعضای کنگره‌ی حکمت مطهر به تاریخ ۱۸/ ۱۲ / ۸۲ اینچنین آمده است:
«به ‏نظر من محور اصلی باید شخصیت فکری و هویت روشنفکری مرحوم مطهری و نقش او در جریان فکری و روشنفکری اسلامی در کشور باشد. باید تلاش شود این جریان تداوم پیدا کند و متوقف نشود؛ چون ما همیشه به مطهری نیاز داریم. در شخص شهید مطهری نمی‏شود متوقف شد. برپایه‌ی پیشرفت‌های فکری و نوآوری‏های او باید جامعه و مجموعه‌ی‏ فکری اسلامی ما به نوآوری‏های دیگری دست پیدا کند. ما احتیاج داریم مطهری‏هایی برای دهه‌ی 80 و 90 داشته باشیم؛ چون نیازهای فکری روزبه‏روز و نوبه‏نو وجود دارد. فیش (https://eitaa.com/fishkalami/102)»
سوال اساسی این است که مطهری برای امروز و حتی برای فردا با چه افکاری باید باشد؟ مطهری در زمانه‌ی خود در مقابل تحریف‌های دین ایستاد و در مقابل مارکسیت‌ها و حتی لیبرال‌ها ایستاد و از طرف مقابل فشار‌های آخوند‌های قشری آن زمان هم ایستادگی می‌کرد.
سوالی که باید به صورت جدی به آن پرداخت این است که مطهری فردا باید چه خصوصیاتی داشته باشد که ادامه‌ی شهید مطهری دیروز باشد؟
و الا دوگانه‌ای تحت عنوان دوگانه‌ی شهید مطهری و آقا راه به جایی نمی‌برد و شاید از اصل نباید این مقابله صورت بگیرد که باعث شود بعضی از وجوه این بزرگواران دیده نشود؛ چرا به‌جای مقابل هم قرار دادن شهید مطهری و حضرت اقا، از برکات هر کدام نگوییم و این که هر کدام از این اندیشه‌ها کامل کننده هم هستند؟
?

نحوه مواجهه با دارایی ها

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_115
#جلسه_336

? نحوه مواجهه با دارایی ها!

به نظرم موقف حلقه اندیشه کلامی بعد از دیدن همه شایستگی ها درباره شهید مطهری ره و آثار و زحمات ایشان است. اگر این نبود که اساسا زحمت ایشان متن محوری کلاس قرار نمیگرفت.

متاسفانه دعوت شما را رکود و رکون آفرین و منافی اهداف و آرمانها و ارزشهای انقلابی میدانم.

این چه دأب و رویه ایست که اگر کسی نقدی به شهید مطهری کرد او را غیر انقلابی بدانیم. یا همین رویه زشت در مورد دیگران. این کجا با دعوت رهبری به آزاداندیشی سازگار است.

بله ادب و انصاف را باید رعایت کرد و از هر گونه طعن و تعریضی دوری نمود اما آیا شهید مطهری قله است؟! خیر شهید مطهری قله نیست. دامنه است. دامنه هم برای عبور کردن است.
بله بایستی همه دارایی های دامنه را احراز کرد لکن جوری تعامل نکنیم که سرانجام قضیه دعوت به تعطیل عقل و تعطیل آزادندیشی شود.

بزرگترین بی ادبی و خیانت به شهید مطهری آنست که با این تعریف و تمجیدها عقل را تعطیل کرده و فقط به به و چه چه کنیم! کجا آن شهید بزرگوار که حقا قائم بالعقل بود چنین دعوتی داشت؟!

چشم ها را بشوییم و نظام حساسیتهایمان را مرور کنیم. باشد که رستگار شویم!

در این وضعیتی که گرفتار هستیم بایستی نگران رکود کلام بود یا حیثیت و منزلت اعاظم و اسامی؟!

حقا راست گفت ح.رهدار که متاسفانه ما آیات عظام داریم در حالیکه نیاز به آیات نظام داریم!

اینجور تقدس مآبی ها و پرده های حجاب را آوار کردن بر سر ذهن چه رهاوردی دارد؟!

بله باز هم عرض میکنم اصل بر رعایت ادب و انصاف است اما تعطیل عقل (؟!) هرگز!

اگر بنا به اینگونه اندیشیدن باشد حضرت آقا متهم ردیف اول هستند با آن هجمه ای که علیه کل تراث کلامی ما در مباحث کلامی شان دارند.

فلذا به نظرم بیش از آنکه مدام به گذشته بچسبیم خود را متعلق به فردا بدانیم. خود را در همبستگی و همبودی با آرمانها و چشم انداز فردا تعریف و ترسیم کنیم.

دو رویکرد به اسلام، انقلابی و اجتماعی

#امید_فشندی
#یادداشت_193
#جلسه_336
#مشخصات_اسلام

?دو رویکرد به اسلام، انقلابی و اجتماعی

استاد مطهری ظاهرا اساسا با رویكرد سیاسی (قدرت‌مدارانه) به مسائل میانه‌ای ندارد و بیش از اسلام سیاسی قائل به اسلام اجتماعی و سیاست اسلامی است؛ چه اینكه با اسلام انقلابی نیز در ستیز است و انقلاب اسلامی را از آن پرهیز می‌دهد.

http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=418&BookArticleID=130659

البته این خوانش از ایشان لزوما به آن معنا نیست كه وی با سررشته‌داری اسلام در امور سیاسی و اداره‌ی كشور بر اساس اسلام مخالف است، بلكه به‌نظرمی‌رسد اسلام اجتماعی و ترویج آن را زمینه‌ی طبیعی رسیدن به حاكمیت اسلامی می‌داند.

مثلا به‌جای رویكردهای اخوانی و سیدقطبی به اسلام كه سبك خراسانی انقلابی‌گری به پرچم‌داری سیدعلی خامنه‌ای در مشهد و شریعتی در تهران از آن نمایندگی می‌كند، سبك مطهری به نهضت فرهنگی-معرفتی ملتزم است و كاملا پرهیز دارد كه مبادا پیش از استحكام پایه‌های فكری و الهیاتی مخاطب، او را به وادی قضاوت‌های سیاسی-اجتماعی و صدور حكم و سپس جبهه‌بندی حق و باطل نكشاند.

3 آبان 1400

علامه مصباح یزدی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_60
#جلسه_336

امام خامنه ای: « اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم‌القدر (علامه مصباح یزدی)، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مى‌کند.»

سوال اساسی که پس از شنیدن این جمله در ذهن انسان مطرح می شود، اینست که چرا مقام معظم رهبری، حضرت علامه مصباح را، جایگزین شهید مطهری و علامه طباطبایی معرفی می کنند؟

چون بنده ای که نمی تواند علما را به خوبی توصیف کند؛ چه رسد به مقایسه!؟! ولی نکاتی که به نظر بنده می رسد را، عرض می کنم:

ویژگی اول هر دو بزرگوار، ارائه نظام فکری منسجم است. یعنی همانگونه که اوایل انقلاب با مطالعه آثار شهید مطهری یک نظام منسجمی از معارف اسلامی در اختیار انسان می بود، اکنون نیز، با مطالعه آثار علامه مصباح می توان نظام معارف اسلامی را به دست آورد.

ویژگی دوم، بیان عمیق ترین معارف فلسفی و عرفانی به زبان ساده است. کتاب های این بزرگواران، در عین عمق و ژرفای علمی، بسیار ساده و روان است.

ویژگی سوم، برخورد با اسلام التقاطی و اسلام منهای روحانیت است. هر دو بزرگوار، بسیاری از خطراتی که متوجه نظام اسلامی بود را، به سرعت تشخیص داده و در محافل گوناگون بیان می کردند. همانگونه که مقام معظم رهبری این بزرگواران را، عقبه تئوریک نظام معرفی کردند.

ویژگی چهارم، اقبال جوانان و به خصوص دانشجویان به آثار این دو بزرگوار است، که این مورد، نتیجه ویژگی های قبلی است، که بیان شد.

ویژگی پنجم، برخورد دشمن با این دو بزرگوار است. همانگونه که شهید مطهری به دلیل جایگاه روشنگرانه ای که در جامعه اسلامی داشتند، ترور شده و شهید شدند، علامه مصباح نیز، توسط دشمن ترور نرم شد. پس از روی کار آمدن جریان دوم خرداد، بر خلاف بسیاری از علما و بزرگان حوزه که کناری نشستند، تا از تحولات سیاسی لطمه ای به آنان نخورد، علامه مصباح در دفاع از اسلام و نظام اسلامی به میدان آمده و تمام قد در مقابل اسلام التقاطی ایستادند. دشمن سعی می کرد به انحاء مختلف علامه مصباح را به انزوا بکشد، تا جایی که رسانه های ضد انقلاب در انتخابات خبرگان، فقط بر رای نیاوردن سه بزرگوار تأکید داشت، که یکی از آنها علامه مصباح بود و به دلیل انفعال جریان انقلاب، محقق شد و مقام معظم رهبری نیز، در بیانات خود، به این خسارت اشاره کردند.

رویکردهای بررسی ‌و تحلیل اندیشه ها

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_106
#جلسه_336
#حاشیه_ای_بر_یادداشت_برادرفشندی

یک نوع رویکرد بررسی ‌و تحلیل اندیشه ها، میتواند از پایگاه نظریه پردازی هایشان باشد و نوع دیگر میتواند از پایگاه عملکرد و هدایت گری های رفتاری آنان مورد نظر قرار گیرد.

مثلا اینکه سید علی خامنه ای از پایگاه نظریه پردازی به قول شما «اخوانی» را انتخاب میکند اما در مقام هدایت گری اجتماعی آیا رویکردی غیر از فرهنگی-معرفتی اتخاذ کرده یا خیر؟

اگر اینگونه باشد که رویکردهای نظریه پردازی آنان با مقام هدایت گری آنان به تعارض بخورد نتایج متفاوتی میتوان گرفت.
سهل ترین نتیجه این است که این افراد دارای اندیشه منضبط و دارای یک منظومه نیستند.

اما تحلیل دیگر این است که مقام هدایت گری میتواند راهبرد عینی شدن نظریه ها را به سمت خود مصادره کند و حتی تا جایی پیش رود که لایه ای از نظریه پردازی را به خود اختصاص دهد(لایه‌ی انضمامی دانش ها).

به نظر می آید هم سیدعلی خامنه ای و هم استاد شهید را باید در مقام دوم مورد تحلیل و بررسی قرار داد.

مشخصات اسلام از دید شهید مطهری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_49
#جلسه_336
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی یکبار دیگر مشخصات اسلام را مرور کردم دیدم شهید مطهری از سه منظر : منظر شناخت و منظر جهانبینی و از منظر ایدئولوژی تقسیم نموده اند و ایدئولوژی اسلام را طبق همان فهم عموم که مربوط به بایدها و نبایدهای دینی است که صادره از #فقه_اسلام است و مربوط به عمل انسان است و فقه اسلامی جمله کلیدی را ادعا دارد و آن این است که” هیچ موضوعی نیست که بلا تکلیف باشد” نمونه هایی ذکر کرده اند که حکمش هم همراه آن است حالا اگر بیاییم این ایدئو لوژی را به سه بخش : ویژگی ها و ارزش ها واصول تقسیم کنیم اولا چرایی این تقسیم بندی را باید توضیح دهیم در حالیکه همان ارتکاز اولیه از معنای ایدئولوژی هماهنگی بیشتری با موارد ذکر شده دارند تا اینکه بخواهیم بعد از تقسیم بندی اصول متوجه آن شویم که چرا استاد شهید اصلا موردی سیاسی را ذکر نکرده اند! آیا توحید عملی مسلمان سیاسی نیست؟! وهمزیستی با اهل توحید سیاسی نیست؟! قداست دفاع از حقوق،سیاسی نیست؟! به نظر بنده تمام موارد را از منظر ارتباطش با فعل و ترک فعل باید سنجید یعنی تسری توحید به عنوان جهانبینی در عمل یعنی ذکر همان موردی که استاد شهید فرمودند: ” در اسلام همه راهها به توحيد منتهى مى ‏شود؛ اخلاق اسلامى از توحيد سرچشمه مى‏ گيرد و به توحيد پايان مى ‏يابد، تربيت اسلامى همين طور، سياست اسلامى همين طور، اقتصاد و اجتماع اسلامى همين طور.” و حالا نمونه ای از تسری این اندیشه در عمل:” هركارى تنها با نام خدا، انديشه خدا، به سوى خدا، براى تقرب به خدا بايد آغاز شود و انجام پذيرد و هرچه جز اين باشد از اسلام نيست” ودر نتیجه باید ایدئولوژی اسلام را همان فقه اسلام نامید که تسری جهانبینی در عمل و زندگی است و تمام مواردی که استاد شهید ذکر کرده اند در #ایدئولوژی_امتداد_موارد_جهانبینی های مذکور است.

استکبارستیزی اسلام

#مشخصات_اسلام
#جلسه_336
#یادداشت_89
#محمد_صحرایی

یکی از مشخصه های مهم که جا دارد در بخش سیاست برشمرده شود ظلم و استکبارستیزی اسلام به پشتوانه ی تکیه و توکل برخدا و بواسطه ی ایجاد وحدت بین مسلمین و برادران دینی است.
امام خمینی ره با توجه به این مشخصه ی اسلام و با توجه به شرایط فعلی دنیا، اولین بار ادبیات اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کردند.
رهبری انقلاب اسلام ناب را اینگونه تبیین کردند:
اسلامِ صفا و معنویت، اسلامِ پرهیزکاری و مردم‌سالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم»
در مقابل اسلام آمریکایی بمعنای:
پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی
اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند و
بجای اعتماد به وعده‌ی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند
و به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد و با آمریکای مستکبر علیه ملّت خود یا ملّتهای دیگر متّحد شود.

و در جایی دیگر اسلام ناب را اسلامِ توحید و وحدت بین امّت اسلامی، اسلامِ «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا »، اسلامِ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه »، اسلامی که می‏گوید: «و لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض» تفسیر کرده اند.

منطق دسته بندی استاد شهید

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#يادداشت_59
#جلسه_336

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از نکاتی که ذیل دسته بندی مطالب استاد شهید به ذهن میرسید این بود که منطق این دسته بندی چه می تواند باشد؟

چرا سه دسته ی ویژگی ها، ارزش ها و اصول؟ چرا دسته هایی دیگر نه؟
وجه مایز همین سه دسته نیز به خوبی روشن نیست یا حداقل مخاطب در مواجهه با این سه دسته ی هم عرض به نحو اولی به منطق آن منتقل نمی شود.

البته ایرادی ندارد کسی بگوید من میخواهم اصول، ارزشها و ویژگی های یک دین را بیان کنم و اگر هم بیان کند سودمندی فراوانی را در شناخت دین محل بررسی خود عاید مخاطب کرده است.

اما به نظر میرسد یکی از نکاتی که میتواند در ترویج ماندگار، و سهولت فهم و پذیرش چنین دیدگاه هایی کمک کند روشن بودن منطق حاکم بر مطلب است.

اگر منطق بیان روشن باشد ذهن مخاطب آن را روان تر می یابد و درنتیجه با راحتی بیشتری آن را فهم و هضم می کند و از طرف دیگر باز تولید آن برایش راحتتر است و در نتیجه ماندگاری بیشتری برایش دارد.

به نظر میرسد در موقف کنونی جلسه خوب است تا علاوه بر تلاشی که برای اصل دسته بندی انجام شده، تلاشی برای روشن کردن منطق دسته بندی نیز صورت گیرد.

مثلا یک منطق اولیه می تواند این باشد که 1- یک بار ایدئولوژی اسلامی به مثابه ی یک کل محل بررسی است ( از بیرون ) = ویژگی ها و 2- یک بار گزاره های ایدئولوژیک ( از درون ) محل بررسی قرار میگیرند = اصول و ارزشها

اما اصل مساله ی سهولت در فهم و … از آن منظر مورد توجه است که به نظر میرسد یکی از الزامات ادای حق جامعیت اسلام که در فرمایشات اخیر مقام عظمای ولایت مورد تاکید قرار گرفت همین نوع رسیدگی ها به معارف اساسی اسلامی است تا بتوان در مقام تبلیغ و تبیین این مساله کارآمد تر حاضر شد. امری که میتواند با عنایت به رسالت حلقه، هدف تمرینات باشگاهی این حلقه باشد.

مشخصه نویسی؛ حجیت و اعتبار ضعیف، کارامدی قوی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_66
#جلسه_336

مشخصه نویسی؛ حجیت و اعتبار ضعیف، کارامدی قوی

ایدئولوژی
مشخصه نویسی سخت است. مشخصه نویسی برای اسلام به عنوان دین خاتم سخت ترین کار ممکن. شاید از این جهت اصلا این کار صحیح نباشد. یعنی هر چه بنویسیم ناقص نوشته ایم.
مگر این که مفاهیم عامی را بیابیم و در دستگاهی عام بخواهیم مشخصات را بررسی کنیم. مثلا از توحید شروع کنیم. یا از وجود. و از آن جا امتداد بدهیم و گزاره استخراج کنیم و بگویم این چنین است. آن هم به هر صورت ناقص می شود.
لذا شاید کار صحیحی نباشد، با نگاه کل گرایانه به سمت اسلام برویم و بخواهیم اسلام را به عنوان یک کل و یک نظام معرفی کنیم.
که همه تلاش های پیشین از اصول دین و فروع دین، یا گناهان کبیره و صغیره، یا واجبات و مستحبات، یا تقسیم به احکام و اخلاق و عقاید، آفت های بسیار زیادی داشته اند و چه بسا ضررشان بیش از منفعتشان بوده باشد.
بنابراین از اساس این ذائقه مشخصه نویسی برای اسلام، را ابتر است و روی آن نمی توان حساب کرد.

اما از آنجا که به هر حال چاره ای نداریم و باید پیش فرض ها در شناخت از اسلام را باید مرتبا مرور کنیم، به عنوان یک تمرین ناقص، که باید بارها و بارها بررسی شود و بازبینی شود و ارتقا یابد، می توان این را پذیرفت.

جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی 2

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_252 (بخش دوم)
#جلسه_336

? جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

2️⃣ ایدئولوژی
لغت ايدئولوژي يك رابطه مستقيم با کلمه ديگري به نام روشنفكر يا انتلكتوئل دارد. اين دو تا لازم و ملزوم همديگرند. بنابراين روشنفكر يا انتلكتوئل ناچار از آن جهت که ايدئولوژي مشخص کننده تيپ فكري او است؛ بايد تصور دقيقي هم از ايدئولوژي داشته باشد.
کلمه ايدئولوژي همان طور که مي بينيد «ايده» از دو کلمه به معناي فكر، خيال، آرمان، صورت ذهني و عقيده، و لوژي به معناي منطق و شناخت، تشكيل شده است. بنابراين ايدئولوژي به معناي عقيده شناسي است، و در يك کلمه ایدئولوژی یعنی «عقیدت» همان کلمه که ما در زبان خودمان به نام عقيده مي فهميم. و بنابراين، ايدئولوگ يعني کسي که صاحب يك عقيده خاص است؛
علم عبارت است از آگاهي عالم نسبت به واقعيت خارجي. اما ايدئولوژي عبارت است از نوع اعتقاد متفكر نسبت به ارزش واقعيت خارجي و ارزيابي اين واقعيت خارجي و همچنين اعتقاد به اينكه اين واقعيت خارجي چه ناهنجاري هايي دارد و چگونه بايد تغييرش داد و به شكل ايده آل در آورد.
پس ايدئولوژي از سه مرحله درست مي شود: يكي جهان بيني، يكي نوع ارزيابي انتقادي محيط و مسائل، و يكي پيشنهادها و راه حل ها به صورت ايدئال و هدف ها. پس هر ايدئولوژي يك مرحله انتقادي نسبت به وضع
موجود (Statu quo) دارد.
ايدئولوژي اگر بيخودي بود، از فلسفه بايد سر مي زد؛ اگر ايدئولوژي مي بايستي از فلسفه سر مي زد، رهبران ايمان ها بايد فلاسفه مي بودند، و مجاهدين راه حقيقت، فيلسوف ها. در صورتي که فلاسفه چهره هاي پفيوز تاريخ اند، و اين توده ها هستندکه، به عنوان بهترين سربازان ايدئولوژي ها، به مبارزه در تاريخ آغاز کرده اند، جان داده اند و مي دهند. بنابراين مي بينيم که اين فلاسفه نيستند که ايدئولوژي مي سازند، مردم اند که ايدئولوژي به وجود مي آورند و اين است که برجسته ترين و سازنده ترين پيشوايان و طراحان و پيام آوران ايدئولوژي پيامبران اند که، به تصريح قرآن و تأييد تاريخ، از ميان توده برخاسته اند.

? منبع کتاب جهان بینی و ایدئولوژی ص 1 تا 94

جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_252 (بخش اول)
#جلسه_336

? جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

1️⃣ جهان بینی
انسان هيچگاه جهان را به همان گونه و همان اندازه که جعرافيا از آن سخن مي گويد، نمي بيند. جهان بيني فرد تابع ابعاد مشخص معنوي و مادي جامعه او است و با تغيير و توسعه برج و باروهاي يك مدينه، جهان خارج نيز در ديد افرادي که در آن زيست مي کنند، تغيير و توسعه مي يابد.
اهميت فراوان مسئله از اينجاست که هر کس آنچنان عمل مي کند که جهان را مي بيند. يعني تصويري که از هستي در ذهن ما نقش بسته است، در عمل ما، عقيده ما، رفتار اجتماعي ما، و زندگي اجتماعي و زندگي فردي ما تأثير مستقيم دارد.
❇️ انواع جهان بيني ها
يكي جهان بيني مادي است ماترياليسم، جهان بيني مبتني بر اصالت ماده. يعني معتقديم که هر چه هست، عبارتست از: مجموعه اي از عناصر و روابط و فعل و انفعالاتي که همه، مادي است. پس جهان بي شعور است، پس جهان بي اراده است، پس جهان هدف خاصي ندارد.
بنابراين جهان مادي، منتهي مي شود به بيگانگي انسان با جهان، تضاد آدمي با عالم. جهان بيني مادي بلافاصله به پوچي مي رسد. وقتي که جهان معني نداشته باشد، انسان هم معني نخواهد داشت. وقتي که هستي هدفي نداشته باشد، فرد هم نمي تواند هدف داشته باشد.
روح غالب بر قرن بيستم در غرب پوچي است، در صورتي که روح غالب بر قرن نوزدهم ايدئولوژي بود.
اما جهان بيني مذهبي چيست؟
من نه مبلغ مذهب هستم، نه مذهب ارثي را تبليغ مي کنم و نه تعهدي دارم براي تبليغ دين. اين يك نوع تفكر علمي و تحقيقي من است که به جايي رسيده و آن را مي گويم. اين اگر مورد قبول مذهبي ها باشد يا مخالفين مذهب، زياد فرقي نمي کند زيرا اين برداشت شخصي من است،
وقتي جهان بيني مادي به يك نوع اپيكوريسم و خيام مآبي برسد، آنوقت جهان بيني مذهبي به چه چيزي خواهد رسيد؟ زيرا جهان بيني مادي، به هر حال، بر اساس علم است اما جهان بيني مذهبي، بر اساس خرافه هاي مانده از گذشته انسان استکه هنوز به علم نرسيده بود. جهان بيني مذهبي عبارتست از: تصويري از هستي که، آن هستي، مثل يك کشور، مثل يك سازمان تحت نظارت يك قدرت قاهري در آن بالا اداره مي شود که چرخ عالم را مي چرخاند، که سيارات را مي چرخاند، که اشكال و اشياء را آن طوري که خودش خواسته، ساخته، آدمها را همان طوري که ميل خودش بوده، به وجود آورده و ما هم آن جوري هستيم که او مي خواهد، نه آن جور که ما
مي خواهيم باشيم. پس در اين نظام جهان بيني مذهبي، انسان پوچ است. در جهان بيني مادي، جهان پوچ بود، هيچ کس نداشت، هيچ معني نداشت؛ اما در جهان بيني مذهبي، جهان کسي را دارد، صاحب دارد، يك آقا بالا سر دارد، خدا دارد، آفريننده دارد، قاهر و مدبر دارد؛ پس انسان چيست؟ بازيچه دست مشيت خدا يا خدايان. انسان، مهره بي اراده ايست که فقط و فقط، اراده خدا، او را به هر جا که خودش بخواهد حرکت مي دهد. پس در جهان بيني مذهبي يك نوع فاتاليسم وجود دارد يعني پوچي انسان، يعني بي ارادگي، يعني بي شخصيتي و بي اصالتي انسان.
چرا من معتقدم که: هم مترقي ترين و علمي ترين و بخصوص انسان دوستانه ترين، يعني اومانيستي ترين و منطقي ترين جهان بيني ها، جهان بيني مذهبي است، و هم منحط ترين و ضد انسان ترين ونيرومند ترين عامل نفي شخصيت واصالت در انسان، جهان بيني مذهبي است؟ اين دو قضاوت متناقض درباره مذهب، چرا به وجود مي آيد؟ خيلي روشن است : به خاطر اين است که ما متأسفانه قضاوتي را که الان درباره مذهب داريم، از دو جا مي گيريم :
.1 از گذشته تاريخي مان، که يك مذهب منفي ضد انساني و منحط است که به ما رسيده. يا به آن معتقديم، که مي شويم يك مذهبي خرافي منحط)به طور کلي عرض مي کنم( يا با آن مخالفيم، که مي شويم يك روشنفكر مخالف مذهب منحطي که از گذشته به ما رسيده بي مذهب .
.3 از تجربه روشنفكران و دانشمندان قرون جديد بعد از رنسانس که با قرون وسطاي مذهبي در افتادند .
پس ما وقتي مي خواهيم بگوييم مذهب چيست، هر دومان (هم کسي که معتقد به مذهب هست و هم کسي که مخالف مذهب است) يكي هستيم.
در جهان بيني مذهبي، جامعه تابع جهان است، نظام حاکم بر زندگي مادي محكوم و معلول نظام حاکم بر عالم وجود است، و در يك تعبير ساده تر، هر چه بر روي زمين مي گذرد انعكاسي است از آنچه بر اراده خداي بزرگ گذشته است؛

مشخصات اسلام از نگاه استاد شهید

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_76
#جلسه_336

مشخصه برای مشخصات اسلام !

مرحوم استاد شهید به گونه ای مشخصات اسلام را به نگارش در آورده اند که سوالات زیادی در مورد منطق و شیوه ی دسته بندی مشخصات گوناگون ایجاد می شود و خیلی از ما نمی فهمیم ایشان برچه اساس اینگونه تقسیم بندی کرده اند.
در یک تحلیل واقع بینانه می توان مدعی شد که ایشان از روش استقرا برای کنار هم قرار دادن این مشخصات استفاده کرده اند و مواردی که به ذهن شریفشان خطور کرده را بیان نموده اند.
اما سوال جدی تری که می توان مطرح کرد این است که چرا ایشان از بین تمام مواردی که می توانستند به عنوان مشخصه مطرح کنند، این موارد را ذکر کرده اند؟

گذشته از این واقعیت که بخشی از مشخصات مطرح شده در این اثر ،مشخصات بنیادین اسلام است که در هر اثری و در هر عصر و مصری باید به آن توجه داشت. ولی بدون تردید بخشی از موارد مطرح شده کاملا ناظر به شرایط خاص زمان و مکانی آن روز جامعه ایران و جهان اسلام است علاوه بر این ایشان حتما برای نگارش این اثر مخاطبانی لحاظ کرده بودند که به فضای فکری و نیاز آن ها نیز نظر داشتن و همچنین طرح کلانی که ایشان به عنوان یک مصلح اجتماعی در آن مقطع پیگیری می کردند تاثیر بسزایی در محتوای نگارش یافته داشته است.

لزوم امام حکیم برای هر امت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_114
#جلسه_336
#ضد
#آموزه_های_ضد

?لزوم امام حکیم برای هر امت

الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ وَ ذَلَّ مَنْ لَيْسَ لَهُ سَفِيهٌ يَعْضُدُهُ.

مستند ضد با بررسی مقوله جمعیت در بعضی از کشور ها و به تصویر کشیدن اثرات تصمیم های کلان دولت ها در بحث جمعیت و چالش های که برای 30 ،40 سال آینده یک کشور ایجاد می کند به خوبی این مطلب را رساند که هر کشوری برای تضمین بقای خود باید یک رهبر حکیم داشته باشد . رهبری که در تصمیم گیری ها فقط معضلات فعلی وکوتاه مدت جامعه را نبیند بلکه به 50 سال آینده ونسل های بعدی نیز فکر کند و بعد دست به اقدامات مهم و اساسی بزند
در این مستند تجربه کشور کره ، دانمارک،ایران و بعضی دیگر از کشور ها این حقیقت را به خوبی نشان داد که چطور سیاست تک فرزندی و فرزند کمتر زندگی بهتر
چه چالش های برای یک کشور ایجاد کرد
جمعیت همیشه یکی از مهمترین مولفه های قدرت بوده و هست
#آینده_پژوهی
در این امر این خلا احساس شد که همیشه باید یک تیم آینده پژوه کنار رهبران حکومت ها وجود داشته باشد تا در تعیین خطوط کلان و ریل گذاری های کلان کشور به حاکمان مشورت بدهند و مزایا و معایب طرح ها را توضیح دهند .

?فرهنگ شدن سنت های غلط
نکته دیگری که در این مستند به خوبی نشان داده شد
این است که اگر یک چیزی را در جامعه به زور #تبلیغات و #قانون به سنت تبدیل کردی و فرهنگ عمومی شد تغییرش خیلی سخت می شود.
کشور های که در مدت 5،6 سال تک فرزندی را در کشورشان فراگیر کردند و این مصیبت همه گیر شد.
وقتی که متوجه به اشتباه تصمیم خود شوند و دست به اقدامات اصلاحی زدند بیشتر از 6سال طول خواهد کشید که این سنت غلط برچیده شود. آنهم اگر برچیده شود.
به عنوان مثال به نظر شما در ایران چندسال طول می کشد تا نرخ رشد ما به میزان نرخ رشد دهه60 برگردد؟؟

?نگاه مردم و حکومت به فرزندآوری:
در بین تمام این کشور ها وملت ها نکته دیگری که جالب بود نوع نگاه مردم به فرزند بود مثلا در کره بعضی از روستا ها به قانون تک فرزندی اهمیتی نمی دادند و بیشتر از یک فرزند داشتند چرا چون نگاه مردم روستا به فرزند نگاه نیروی کار است اگر یک خانواده یک فرزند داشته باشد و خانوداه ای 6 فرزند درامد آنها نیز متغییر است روستا محل کشاورزی و دام پروری است واین با نیروی کار مرد جوان قابل انجاماست. لذا می بینیم روستایان بر خلاف تمام این تبلیغات و حمایت ها به این قانون نه گفتند .

مثال دیگر نگاه های دینی و مذهبی است یهودیان ارتدکس چون متعبد ترین فرقه یهود هستند و بیشترین تعبد را به شریعت دارند همیشه دارای خانوداه های پر جمعیت هستند و عموما از قشر متوسط و متوسط به پایین جامعه هستند .
چرا اینها به این سبک زندگی می کنند؟؟ چون در شریعت یهودی ازاله کردن امری حرام است و در تورات فراوان از قوم یهود خواسته شده که فرزند بیاورند و متکثر شوند.

نگاه دوم نگاه حکومت به بحث جمعیت است که یک کشور به جمعیت چه نگاهی دارد:
مولفه قدرت
نیروی کار
مصرف کننده
نابودگر طبیعت
تداوم حاکمیت
و…

?اسلام و فرزندآوری

در اسلام ازدواج و فرزند آوری اهمیت ویژه ای دارد و در این راستا به روایتی از وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله بسنده می کنم که فرمودند:
أَکْثِرُوا الْوَلَدَ أُکَاثِرْ بِکُمُ الْأُمَمَ غَدا
به تعداد فرزندانتان بیافزایید تا در قیامت به فزونی شما به امت ها تفاخر کنم
یعنی پیامبر به زیادی امتش افتخار می کند.
ویک مسلمان وقتی این نکته را بداند چرا نباید با فرزندآوری مایه افتخار پیامبرش شود .
(رزقنالله وایاکم )

حوزه های علمیه در این چندسال نسبت به این مهم بسیار غفلت کردند اینها وظایفی است که فقط برعهده حوزه های علمیه است و ما از هیچ ارگان و نهاد دیگری توقع نداریم که این مسائل را با این زاویه نگاه برای مردم تبیین کند .
?اینکه فزونی امت فخر پیامبر است.
?اینکه فرزند صالح باقیات و صالحات است.
?در روایت داریم خدا فزونی مسلمین را دوست دارد چون جمعیت تسبیح کنندگان زیاد می شود.
?حضرت علی(علیه السلام) در کلام بسیار مهم می فرماید: «تَنْزِلُ‏ الْمَعُونَةُ عَلَى‏ قَدْرِ الْمَئُونَة» (كمك [الهى] به اندازه حاجت و نياز نازل مى شود).

?به امام کاظم(ع) نوشتم، حدود پنج سال است که از طلب بچه خودداری کرده ام و این بدان سبب است که همسرم از این کار ناخشنود است و می گوید تربیت و نگهداری فرزندان به علت کمبود مالی مشکل است. نظر شما چیست؟ امام در پاسخ به من نوشت: در پی فرزند باش؛ زیرا روزی آنها را خداوند عزوجل می دهد).
و…
این حقیقت را که از اسرار و سنت های الهی است چه کسی به غیر از حوزه باید برای مردم تبیین کند.

ذهن جامعه 1

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محسن_همت
#جلسه_336
#یاداشت_75

?ذهن جامعه 1
اگر کسی طرح حاکمیت نوین امام روح الله را به خوبی بفهمد آن وقت نقش ویژه ای برای مردم قائل میشود. این نقش این قدر مهم خواهد بود که در تمام تصمیم گیری ها باید لحاظ شود (این حداقل کاری است که می تواند انجام دهد). شاید بهتر باشد که بگوییم مردم خودشان باید در تصمیم گیری های کلان حضور داشته باشند چون خودشان هستند که باید آن را محقق کنند.
وقتی مردم این قدر مهم می شوند یکی از پدیده های حیاتی ای که هر حکومتی برخود لازم می داند که به آن رسیدگی ویژه کند؛ پدیده ای است بنام #ذهن_مردم یا شاید #افکار_عمومی
?جایگاه افکار عمومی در غرب
«کنترل» و حتی «مدیریت» افکار عمومی یکی از شاخصه های بسیار مهمی ست که حکومت های غربی برای تسلط بر ملت خودشان و حتی کشور های دیگر از آن بهره می گیرند.
نویسندگان حوزه اجتماعی، همچون کراوز و ویلیامز معتقدند مرجع امنیت، جامعه است و لذا هویت جمعی را در مرکز مباحث خود قرار می‌دهند.
این ایده متعاقباً نزد اصحاب مکتب کپنهاك رشد و توسعه یافته و به تولید نظریه امنیت اجتماعی شده، منتهی گردیده که امنیت خرده هویت‌ها را در دستور کار دارد.
بر این اساس افکار عمومی موضوع اراده دولت دانسته نمی‌شود، بلکه این دولت است که باید افکار عمومی را در تحلیل و اقدام خود لحاظ نماید و به گونه‌اي تابع آن باشد.
نظریه پردازان غربی هم بخوبی دریافته اند یکی از مهم ترین عوامل ایجاد قدرت عموم مردم هستند.حتی اگر نگاه ابزاری برای رسیدن و حفظ قدرت داشته باشند. اما امام برای رشد خود مردم این پدیده را پررنگ می کند
? به نظرم یکی از تفاوت های دموکراسی و مردم سالاری همین است.

چرا از شهید مطهری توقع داریم …

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_118
#جلسه_335

چرا از شهید مطهری توقع داریم که از بسیاری از چیز‌های دیگری هم در کنار این مشخصه‌ها بحث کند؟
بله تا حدی می‌توان از ایشان توقع داشت که بعضی از مباحث را هم بگویند ولی نه به آن گستردگی که در جلسه امروز مطرح شد، و البته این به همان بحثی برمی‌گردد که در ابتدای مشخصات اسلام هم مطرح شد، اینکه آیا شهید مطهری قرار است خصوصیاتی از اسلام را بشمارد که مشخصه اسلام است یا اینکه قرائتی را ارائه کند که مشخصه اسلام است؛ یعنی بحث نبوت در ادیان دیگر هم آمده و فقط منحصر در اسلام نیست، امّا تقریری ناب از آن در اسلام می‌شود که نبوت عمیق آن است و انتهای نبوت را می‌گوید و این تقریر از مشخصه‌های اسلام است و الا که نبوت در دیگر ادیان هم هست؛ اگر با این نگاه به مشخصه وارد بحث شویم، بله درست است که از شهید بزرگوار توقع داشته باشیم که از دیگر مباحث مانند آنچه امروز در جلسه نام برده شد هم صحبت کنند.

عنصر زمان و مكان در مشخصه‌نویسی

#امید_فشندی
#یادداشت_192
#جلسه_335
#مشخصات_اسلام

?عنصر زمان و مكان در مشخصه‌نویسی

پیش‌تر هم اشاره شد كه اساسا مشخصه‌نویسی در پاسخ به نیاز و اقتضائات زمین و زمانه صورت می‌گیرد و این انتظار به‌جایی نیست كه مشخصه‌نویسان را در مقام جامعیت و بیان تمام ویژگی‌های ذاتی و عرضی ادیان و مكاتب فكری قرار دهیم.

حتی از قرآن نیز كه متن مكتوب دین است نیز نمی‌توان چنین انتظاری داشت، چه اینكه بالأخره باید پاسخگوی ذهن و زبان و نیازهای زمانه‌ی خود هم می‌بوده و صرفا برای آیندگان نبوده، پس می‌بایست كه نوعی از تحریف كه از جانب اقتضائات زمانی و مكانی ایجاد می‌شود را در مورد آن بپذیریم.

مرگ اندیشی

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_335
#محمد_صحرایی
#یادداشت_87

? در تکمیل مشخصات اسلام از مرگ اندیشی سخن بمیان آمد.
– از تفاوت ایندو در نگاه اسلام و نگاه غرب
– از اینکه در اندیشه ی دینی، از شخص مرگ اندیش بعنوان عاقل ترینِ مردم یاد شده اما در نگاه غربی شخص مرگ اندیش شخصی روان پریش دانسته میشود.
در مقایسه ای بین مرگ اندیشی در دو فضای تفکر دینی و ضد دینی درمی یابیم که:
در تفکر غربی مرگ اندیشی یک انسان یعنی توجه به نقطه ی نابودی و اتمام همه چیز که أمری محتوم و گریزناپذیر است.
اندیشه ای که همه ی لذات دنیوی را که همه ی هدف تلاشها و آمال انسانهاست را در کامش به شدت تلخ میکند.
اندیشه ای که مانع از هر گونه تلاش و جدیّت و امید در کارها و حتی مهرورزی های انسان میشود.
در این تفکر، به درستی شخص مرگ اندیش شخصی روان پریش خواهد بود.
مدیران ترویج این تفکر باید سعی کنند حواسّ انسانها را از این واقعیت که از قضا هر روز پیش چشم انسانهاست پرت کنند.
کاری بس سخت و دشوار که قاعدتا در عمل ناموفق است.
حقّا انسان در این اندیشه چقدر مظلوم و محروم است از لذت بردن.
از لذت باقی بودن، از لذت عبادت و ارتباط با خالق هستی، از لذت اتحاد وجودی با همه ی عالم، از لذت هدفداری، از لذت محاسبه و نتیجه داشتن اعمال ولو باندازه مثقال ذرّةً .
در این تفکر تنها کسانی میتوانند از حیات خود لذت ببرند که خود را به نفهمی بزنند، آنهایی که آنقدر در بیرون سروصدا راه بیاندازند و فریاد بزنند و پارتی بروند که صدای ناله ی درون خود از بی هدفی و بی ثمری و تمام شدن را نشنوند.

✅در تفکر اسلامی اما مرگ اندیشی یعنی خارج شدن از غفلت
✅ توجه و آمادگی لحظه به لحظه برای حیات و سعادتی أبدی که أمری محتوم است
✅ یعنی سو دادن و نیت الهی داشتن در هر عمل و کاری
✅ یعنی خاشع شدن و خروج از توهم و غرور
✅ یعنی ظلم نکردن و تضییع نکردن حقوق مردم و خداوند
✅ یعنی حرص نزدن و آرام شدن
✅ یعنی مضاعف شدن تلاش و پرهیز از فرصت سوزی
✅ و هزاران باید و نباید فطرت پسندی که همه ی بشر شرق و غرب عالم به دنبال بدست آوردنش هستند.
و اما آنچه اشک آور است اینکه مشاورانی مسلمان یا نیمه مسلمان با ذائقه و تفکر کفرآمیز در جامعه ی اسلامی در حال مشاوره و راهنمایی و درمان مردم مسلمان هستند.
مثل اینکه انسانی کودن و احمق یا دیوانه مشغول هدایت یا نصیحت یک انسان بزرگ و صاحب اندیشه شود در حالیکه هیچکدام متوجه واقعیت نباشند.
نه آن دیوانه متوجه دیوانگی خود و نه آن انسان بزرگ صاحب کمال و اندیشه متوجه دارایی و فضل خود.
خصوصا آنجا که اندیشه ی عمیق الهی اش به طعنه های درمانگر به سخره گرفته میشود.
مشاوری که با لبخندی ظاهری و تصنعی که تداعی کننده ی رضایت مندی اش از زندگی لجنش است خودش را سرپا نگه داشته است

چرا دیر مبعوث می شویم؟

#يادداشت
#هم_اندیشی_التزام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_251
#جلسه_335

? چرا دیر مبعوث می شویم؟

هر چقدر که محصولی که می خواهد حاصل بشود پیچیده تر باشد علاوه بر اینکه مسیر رشدی که باید طی شود تا به محصول برسیم سخت است، به شکوفایی رسیدن نیز سخت تر می شود.
در فضای نباتات و حیوانات نیز چنین است، خود انسان هم که نماد این ظرفیت است که از یک نقطه ناتوانی محض که فرزند هیچ حیوانی به این ناتوانی نیست شروع می کند تا به فنای فی الله پیش می رود.
در فضای تربیت نیرو برای مأموریت های مختلف نیز همین نکته وجود دارد، گاهی به یک تکنسین برای راه اندازی یک کار یدی تکرار شونده نیاز داریم که ممکن است چند ماهه تربیت شود، گاهی مدیر می خواهیم که علاوه بر طی یک مسیر دانشی و مهارتی گسترده و پیچیده تر، نیازمند به طی دوره کارآزمایی بیشتر و اگر برای یک مدیریت رده بالا بخواهیم، باید به نحو جدی تجربه در سطوح پایین تر داشته باشد.

حیات تمدنی پیچیده ترین سطح حیات انسانی است، و اگر شما بخواهید سربازارن تمدنی خودت را تربیت کنی مخصوصاً اگر در یک مبارزه تمدنی باشی و ادعایت این باشد که هسته اصلی آن حرکت تمدنی یک نیروی خاص حوزوی است، که دارای یک دارایی های چند لایه دانشی و اندیشه های و اطلاعاتی و عواطفی و اخلاقی و …. است، به ثمر رسیدن هم سخت است و هم پیچیده و هم به ثمر رسیدن نیرو ها یا به عبارتی مبعوث شدن افراد نسبت به این مأموریت با تعویق و سختی مواجه خواهد شد.
یکی از توصیه هایی که بعد از مدتی که افرادی در این هویت پخته شدند می شود به آن ها کرد این است که توقع پرورش جوجه و بره را از خودشان نداشته باشند، باید سفت و سخت پای کار ماند و با نعره تک تک سلول های وجودت را در بیاوری و ثبات قدم به خرج بدهی و ثبات قدم به خرج بدهی و ثبات قدم به خرج بدهی؛ بعد امید مبعوث شدن داشته باشی.
مأموریتی که دارد به تو پیشنهاد می شود مدیریت یک شهر یا حتی کشور نیست، مأموریت تو مدیریت جریان سازی برای تمدن سازی است! این مأموریت دارایی هایی می خواهد که باید خیلی پایش عرق ریخت.

یک نکته افزون تر هم اینکه در خود دوران رشد بودن آن هم به نحو جدی و سنگین؛ یک اقتضائاتی دارد که به مبعوثیت هایی که افرادی که این دوره را گذرانده اند را نباید از خود توقع داشت.

#تواصی_به_حق
#تواصی_به_صبر

اهمیت «عمل»در میدان

#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_128
#جلسه_335

قبلا در چند یادداشت به اهمیت «عمل» پرداخته بودن لکن با توجه به مباحث امروز حلقه، باز هم ضرورت پرداختن به این مطالب احساس میشود.

گره خوردن به عینیت و میدان تنها از راه مباحثه ی مسائل میدان حاصل نمیشود.
ما باید گره خورده به میدان و مردم باشیم. باید در اجتماع حاضر باشیم.
کل حوزه منفک از جامعه شده است. ما که دغدغه انقلاب و جامعه را داریم نیز فقط تا حدی از مسائل آن بحث میکنیم و مسائل اجتماعی حاضر نمیشویم.

هرچقدر هم استاد بزرگوار مطالب با ارزشی را بیان بفرمایند، تا مخاطب در میدان درگیر نباشد و درد نداشته باشد بسیاری از حرف ها را نمی فهمد. یا ناقص می فهمد. یا میفهمد ولی به اهمیت آن عنایت ندارد یا ….
اصلا درجه ای فهم هست که جز در میدان به دست نمی آید.

هر چقدر هم از اهمیت مبانی و… گفته شود،۷ جای میدان را پر نمی کند. به نظر رفقای اندیشه کلامی باید حضور جدی در میدان داشته باشند. نمیگویم پروژه ی سنگینی که باعث فاصله رفقا از مباحث شود را اخذ کنند، لکن لااقل میتوان کارهایی تعریف کرد که با جامعه ارتباط حداقلی شکل بگیرد. مثلا منبر ها باید جدی شود و این مطالب به جامعه منتقل شود( لا اقل در مقام انتقال مطالب مرتبه ای از دغدغه و فهم شکل بگیرد) یا مثلا الگویی که در ارائه کتاب سلول های بهاری ببرای دانشگاه شریف انجام شد ادامه پیدا کند و….

یک مرحله تجربه انتخابات را داشتیم که چون پروژه ی عظیمی بود همه امور را تحت شعاع قرار داد ولی از پروژه های کوچک نباید غافل شد.