اسلام و سیطره‌اش بر ساحات زندگی

#امید_فشندی
#یادداشت_194
#جلسه_337
#مشخصات_اسلام

🔰 اسلام و سیطره‌اش بر ساحات زندگی

جامعیت اسلام و سخن‌داری آن برای تمام ساحات حیات فردی و اجتماعی انسان، لزوما به‌معنای این نیست كه اسلام برای تعیین نحوه و سازوكار اداره‌ی آن ساحت، سخن و طرح و برنامه دارد.

بلكه بیشتر برای معنابخشی و سودهی اخلاقی و انسانی به آن ساحت دغدغه دارد، وگرنه عقل و اراده‌ی خدابخشی و اذن تكوینی كه به انسان داده شده، ضرورتی برای ارسال رسل و انزال كتب برای مدیریت تمام ساحت اقتضا نمی‌کند.

باری بر دوش دین نگذاریم و انتظاری از آن ایجاد نكنیم كه نه دین و كتاب ادعای آن را دارند و نه حیات بشری اقتضای آن را.

تجربه‌ی حاكمیت نظام اسلامی در چهاردهه‌ی اخیر – كه با ادعای نظام‌داری اسلام برای تمام عرصه‌های حیات اجتماعی شكل گرفت و در عمل، سررشته‌ی قدرت را به فقه سنتی و حداقلی سپرد تا مركب راهوار و مقدسی برای سرمایه‌سالاری سیری‌ناپذیر گردد – شاهد خوبی برای تردید در تصویری است كه از جامعیت اسلام داریم.

5 آبان 1400

توقعات ما از دین

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_77
#جلسه_337

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيهِ.

بسیاری در حوزه های علمیه معتقد هستند که دغدغه ی جامعیت نباید منجر به این شود که ما توقعاتی از دین داشته باشیم که دین متکفل آن نبوده. چرا که نتیجه این هوس وهم آلود چیزی خواهد بود که ما در تجربه ی چهل ساله ی جمهوری اسلامی دیده ایم.
شاید بتوان با این سخن همراهی کرد بویژه این اگر به فطری بودن دین و عقلایی و امضایی بودن بسیاری از احکام توجه داشته باشیم. اما آن چیزی که صریح متن دینی که از ناحیه ی صدور آن اطمینان داریم ما را بدان سوق می دهد این است که ملاک ورود دین به عرصه های مختلف حیات بشری احتیاج انسان است. به گونه ای که اگر از عالم بالا هدایتی نرسد انسان دچار حیرت و بن بست خواهد شد.
حال می توان به دنیای متمدن امروز نگاهی انداخت تا معلوم شود که جمع کردن دست و پای دین از حیات انسان تا چه حد توانسته زمین را از آسمان غنی کند.

همه جانبگی دین، امری عقلایی و فطری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_116
#جلسه_337

🔰 همه جانبگی دین، امری عقلایی و فطری
اگر ما بودیم و دین نبود…
اگر ما بودیم و اسلام نبود..
اگر ما بودیم و شریعت ختمی نبود…
اگر ما بودیم و مسئله ای به اسم ختم نبوت نبود…
اگر ما بودیم و مذهب شیعه ای نبود…

آنگاه عزم و اراده ما، ما را به چه فرا میخواند؟!

به اندیشیدن، فکر کردن، تعقل ورزیدن درباره شئون حیات اجتماعی از جانب عقل و فطرت مان دعوت می شدیم یا خیر؟
خیلی عقلایی است که انسان به جوانب شئون حیات فردی، اجتماعی، تمدنی و تاریخی خویش بیاندیشد و طرحی نو در بیاندازد.
اساسا انسانی که بی نهایت طلب است آیا عالم ماده میتواند او را راضی کند؟
این میل بی نهایت انسان
خواستن بی نهایت انسان
پرواز روح و نفس او تا کرانه هستی ست که انسان را به همه جانبگی می کشاند.

مقوله همه جانبگی نه تنها عقلایی بلکه فطریست و همه جانبگی اسلام که یک دین فطری است یک پاسخ فطری به ساخت فطری انسان است.

مرحوم آ. شاه آبادی می فرمایند انسان یک فطرت راحت طلبی دارد و یک فطرت آزادی طلبی دارد. به نظر من با نظر به همین مقوله میتوان گفت که از لوازم فطرت راحة و فطرت حریة همین است که انسان دست اراده خویش را به تمام شئون حیات اجتماعی خویش برده و مشغول تغییر و تصرف گردد.

انسان میخواهد بر عالم ماده مسیطر گردد. میخواهد محیط بر عالم ماده گردد. میخواهد عالم ماده را مسخر خویش گرداند. فلذا همه جانبگی دین یک پاسخ فطری به یک درخواست فطریست.
.

تاثیر ارتباط مداوم با میدان بر شخصیت و روش اندیشیدن

#یادداشت
#محمد_صحرایی
#جلسه_336
#یادداشت_88

ارتباط مداوم با میدان بر شخصیت و روش اندیشیدن و نقاطی که انسان از آن نقاط شروع میکند و نقاطی که ذهن انسان سر آن نقاط تیز میشود اثرگذار است.
اصلا ارتباط با میدان یک طعم خاص به روح و منش و هویت انسان میدهد.
دوری از میدان به انسان طعم انتزاع میدهد، طعم هپروت
هر مساله ای که به انسان دور از میدان بدهی خرابش میکند.
شخصی که دور از میدان رشد یافته یا خیلی ساده لوح است و یا خیلی دگم اندیش و سختگیر، به گونه ای که کارها یا دست شیادها می افتد و یا قفل میشوند.
چنین فردی در بهترین حالتش مسائل را با دستگاه و چهارچوبی که از جایی دیگر گرفته حل خواهد کرد که در بهترین و بدرد بخورترین حالت بسیار پرهزینه و زمانبر است.
شخص دور از میدان یا اصلا احساس درد ندارد و یا توهم درد دارد و یا درد مسائلی را دارد که مشکل حقیقی مردم و جامعه نیست و دردی از کسی درمان نمیکند.
مدام مضاف روی مضاف تولید میکند و هیچگاه مضاف الیه اش درد مردم نخواهد بود.

درگیر میدان بودن هم در مورد تخصص مدّ نظر خلاصه نمیشود.
به این نتیجه رسیده ام که هر گونه درگیری با میدان برای هرگونه هدف و خروجی ای به نحوی موثر است.
مثلا میتوان ادعا کرد حتی تجربه ی جارو کشیدن خیابان یا کندن یک چاه به درد کسی که میخواهد کار تربیتی یا اقتصادی کند خواهد خورد.
چراکه هرگونه میدان داری ای، جهتی از وجود انسان را کامل میکند و پوشش میدهد که با وحدت وجودی که در جهات مختلف وجود انسان متصور است، اثر آن نحوه درگیری با میدان، در همه ی ساحتهایی که قرار است تفکر و رفتار بعنوان خروجی حاصل شوند تاثیرگذار است.
و من الله التوفیق

ضرورت مباحثه ای حول مشخصات نویسی جهت جوشش ذهن

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_129
#جلسه_336

برای اینکه ذهن ما به جوشش بیفتد و خودمان نیز بتوانیم بیندیشیم و تولید کنیم، در کنار خواندن مشخصات اسلامی که بزرگان جمع آوری نموده اند، خوب است مباحثه ای حول مشخصات نویسی نیز داشته باشیم. در مورد چگونه میتوان مشخصات کلی یک مکتب را به دست آورد. هندسه و چارچوب و نظام فکری یک اندبشه را چگونه میتوان کشف کرد. ملاک انتخاب یک گزاره در این طراز چیست و…

اینگونه ذهن مان خیلی فعال تر میشود و نقاط قوت و ضعف کار بزرگان برای ملموس میگردد.

چقدر خوب بود خود این بزرگان در ابتدای کارشان به ملاک کارشان اشاره میکردند و چقدر احساس خسران داریم که دستمان از چنین مطالبی خالی ست.

لازمه فهمِ آثار و اندیشه های استاد مطهری

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت #مشخصات_اسلام

#حسین_کلاتی

#یادداشت_

1 #جلسه_336

شکی نیست که شهید مطهری (ره) از بزرگترین اندیشمندان دوران معاصر و نظریه پرداز بی نظیرِ انقلاب اسلامی بوده اند و به سختی میتوان حتی در تاریخِ بعد از انقلاب در موضوعاتی که ایشان قلم زده اند و طرح بحث داشته اند، تألیفاتی با آن قوت و عمق اجتهادی و فلسفی پیدا کرد و البته در این نیز تردیدی نباید داشت که مرحوم شهید مطهری یکی از چند چهره بزرگ در نهضت و انقلاب اسلامی بوده است و صدحیف که عمرِ ایشان کفاف نداد تا در مراحلِ بعدیِ انقلاب و نظام اسلامی، حاضر باشد و ای کاش کسی مثل ایشان بود تا سوالات بی شمار دورانِ حکومت اسلام را پیش رویش می گذاشتیم و عمیق ترین جواب ها را می گرفتیم…
امّا برای فهمِ آثار و اندیشه های استاد مطهری باید، جایگاه ایشان و موقفی که روی آن ایستاده اند را به خوبی درک کرد، مرزهای اندیشه ایشان را دریافت و برای آینده ی اندیشه انقلابی و اسلامی بر اساسِ این تحلیل برنامه ریزی کرد.
به نظر می آید آنچه در اندیشه ایشان به صورتِ پررنگ حضور و بروز دارد دریافتی اجتماعی و حرکت زا از مفاهیم والگوهای اسلامی است که در کنارِ آثار حکمی و عمق فلسفی ایشان، به چشم می آید.
برای مثال ایشان در مسئله زن الگویی متفاوت از نقش آفرینی زن در جامعه مطرح می کنند و حجاب را به عنوانِ عنصری که امکانِ حضورِ اثر بخشِ اجتماعی به او می دهد معرفی می کنند نه عنصری که موجبِ انزوای از اجتماع و پرده نشینی اوست.
و یا این که در مسئله آزادی، دو بالِ آزادی اجتماعی و آزادی معنوی را طرح می کنند و قرائتی که اسلام را صرفاً به دنبال محدود کردن و متعبّد ساختن به برخی مناسک معرفی می کند را باطل می شمارند و میفرمایند ارتباطِ انسان با خدا نوعی آزادی معنوی به او می بخشد و این نوع از آزادی ، ضامن آزادی اجتماعی هم هست.
و یا این که در فلسفه عزاداری، می فرمایند صرفِ ارائه مظلومیت های اهل بیت و ارائه تصویرِ جنایی کربلا نوعی رکود می آورد و اجازه نمی دهد جامعه روح حماسی و عزت و اقتدار امام حسین و آن جنبه نورانی عاشورا درک کند.
به نظر می آید عمده و شاید همه این برداشت ها که در مجموعه آثار ایشان یک نسخه فعّال و حاضر در میدان از اسلام به تصویر می کشد، موردِ تأیید امام و رهبری بوده و هست و از این حیث بی نظیر هم هست.
امّا نقدی که به نظر به بسیاری از آثار ایشان وارد است بلکه شاید بتوان گفت بر منظومه اندیشه شهید مطهری وارد است، کم رنگ بودنِ بعدِ سیاسی اسلام است.
برای توضیح این مسئله، وقتی همین سه مثال بالا را در اندیشه امام خمینی بررسی می کنیم زوایای دیگری هم دیده به دست می آید که حاکی از برشِ حادّ سیاسی در اندیشه امام است:
زن به عنوانِ عنصری که توانایی بر انگیختن مردان را دارد بهترین آغاز کننده برای نهضت های سیاسی است و عواطف و غیرتِ جامعه مردان وقتی به جوش می آید که زنان در میدان باشند لذا در انقلاب اسلامی اولین اعتراضات و راهپیمایی ها علیه رژیم پهلوی در مشهد و قم و کازرون و … توسط زنان انجام گرفت و بعد مردان وارد میدان شدند.

و یا در مثالِ آزادی ایشان از ابتدای نهضت در مقام تبیین آزادی سیاسی هستند و از این سخن می گویند که چگونه یک فرد و یا یک جامعه در برابر حکومت ها آزاد هستند و از جایگاه قوانین آزادی بخش اسلام سخن می گویند و در مقابل نسخه های غربی که حکومت بر پایه آزادی مردم را ادعا می کنند، به تحدّی بر می خیزند.

و یا در مثالِ فلسفه عزاداری حضرت امام، این گونه می فرمایند که فلسفه این عزاداری ها این است که اجتماعاتِ شیعه حفظ بشود و همه این ثواب هایی که برای یک قطره اشک در مجلس اهل بیت گفته شده است برای این که نوعی روحیه انتقام علیه ظلم و ظالم در اجتماعات شیعه ایجاد می کند و قدرتی بی نظیر از شور و حماسه توأم با معرفت می سازد و ذخیره می کند تا فرصتِ قیام سیاسی فراهم شود و این ثواب ها هست چون این اثر بر مجالس اهل عزا بار می شود هر چند اگر بسیاری از افرادی که بر پاکننده این مجالس هستند و خیلی از عموم ِ مردم فلسفه سیاسی این مناسک را ندانند…

در پایان دو تذکر را باید یادآور شوم :
اول این که اسلامِ اجتماعی با اسلامِ سیاسی منافاتی ندارد بلکه ذیلِ پازلِ اسلام سیاسی قابل قابل تعریف است و حتی شاید بتوان ادعا کرد قدرتِ جامعه اسلامی و خصوصاً جامعه شیعی به خاطرِ آموزه ها و بافتِ مستحکمِ اجتماعی اش است و در درجه بعد، قدرتِ حاکمیت اثر گذار است امّا به هر حال از تفاوت این دو مفهوم و نگاه به اسلام نباید غفلت کرد.
و دوم این که اعتقادِ شهید مطهری به اسلامِ سیاسی مسلم است و این را در آثاری همچون سیری در سیره ائمه اطهار، ولاءها و ولایت ها و آینده انقلاب اسلامی به وضوح میتوان دید امّا این که ایشان تفسیری کامل از نسبت سیاست با همه شئونِ دین داشته اند و در فرضِ وجودِ تصویرِ کامل آن را ارائه کرده اند، محل تأمل است لذا برای درکِ تصویرِ جامع از بعد سیاسی اسلام نمیتوان به تفکرات این استادِ معزز اکتفا کرد بلکه نسخه اصلی را باید در آثارِ امام و رهبری جستجو کرد و بسنده کردن به آثار استاد شهید ما را به نسخه کاملی از قرائت انقلابی از اسلام رهنمون نمی سازد.

برای تصدیقِ آن چه در بالا به قلمِ نگارش درآمد، مقایسه اجمالی کتبِ زیر بسیار راه گشاست:
ولایت و حکومت یا شرح نهج البلاغه رهبری و جاذبه و دافعه یا مشکلاتِ علی از شهید مطهری
انسان 250 ساله از رهبری معظم و سیری در سیره ائمه اطهار از استاد شهید
(در اصلِ این تحلیل تفاوتی بین آثار شهید و رهبری قبل و بعد از انقلاب نیست)

مشخصات اسلام به چه دردی می خورد؟

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_336

🔰مشخصات اسلام به چه دردی می خورد؟

طبق یک نگاه تکفیری باید گفت که اگر مشخصات نویسی برای اسلام خوب بود، خدای متعال در قرآن می آورد و نیاز نبود که ما به خود زحمت دهیم، وظیفه ی ما اجرای احکام الهی است و با این دست از عملیات ها نمی توان راهی به سمت او پیدا کرد.

گذشته از این نگاه عوام زده باید گفت که مشخصات نویسی برای اسلام ناظر به مسئله ی عمده ای است که مسلمین در هر عصری با آن درگیر هستند؛

زیرا

از آنجا که تمام خیرات عالم در دین اسلام خلاصه شده است.
و از آنجا که این خیرات و مبرات نامتناهی است.
پس به ناچار باید برای نگاشتن مشخصات و ویژگی های اسلام، رویه ای جدلی را در پیش بگیریم و ناظر به مسئله ای برای اسلام مشخصات نگاری کنیم.

در همین راستا حضرت آقا در مقاله روح توحید، نفی طاغوت را به عنوان مسئله ی اصلی برمی گزینند و با آن درگیر می شوند.
شهید مطهری هم در بطن درگیری با چپ های کمونیست مشخصات اسلام را می نگارد تا نظم ایدئولوژیک اسلامی را به رخ بکشد.

گمان می کنم که اگر این بزرگواران امروز بخواهند، برای اسلام مشخصات نگاری کنند، ویژگی های متفاوتی بر می گزینند.

مثلا حضرت آقا تمدن سازی اسلامی را تئوریزه می کند و الگویی برای پیشرفت ارائه می کند.
یا مثلا شهید مطهری با مبانی لیبرالیسم درگیر می شود و نظام حکومت اسلامی را تبیین می کند.

گمان می کنم
که امروز باید به مشخصاتی از اسلام بپردازیم که ناظر به آباد کردن دنیای ما است.
مشخصات یک زندگی که از حیات الهی یک مسلمان پشتیبانی می کند.
مشخصات یک زندگی پیشرفته اسلامی.

مسئله ی امروز و کمبود عصر ما این است، مطرح کردن مشخصات دیگر و درگیر شدن با آن بیشتر به وقت تلف کردن شبیه است؛ هر جند از باب اینکه طعمی از واقعیت دارد، شیرین است اما دوای درد ما نیست.

تعریف درست از اسلام

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_72
#جلسه_336
#علت_مشخصه_نویسی
#علت_جای_خالی_مشخصات_سیاسی
نویسنده به سبب انتساب به نهاد روحانیت و قرار گرفتن در شرایط اجتماعی تحریف و مصادره اسلام، در خود این وظیفه را حس کرده که نباید اجازه دهد غیر اسلام را داخل اسلام کنند و مناطقی از اسلام را غیر اسلام جلوه دهند!
پس قصد کرده تا تعریف درستی از اسلام ارائه کند !
از آنجا که میبیند تعریف حدی در موارد زیادی کارآیی ندارد، به ناچار سراغ تعریف به مفهوم یا همان شرح اسم رفته است.
ایشان احتمالا روی نقاطی که آن روز محل تشکیک و تردید بوده دست گذاشته و مرز اسلام را مشخص کرده است. ممکن است فرد دیگری در مقام مشخصات اقتصادی بر بیاید و مثلا 100 مشخصه اقتصادی را استخراج و تدوین نماید !
ممکن است فردی برای تعیین مرزهای اسلام با بودیسم دست به نوشتن مشخصات اسلام بزند، آنگاه حتما عدم اعتقاد به تناسخ یکی از مشخصات اسلام خواهد بود !
مثال دیگری که میتوان زد :
اگر در شرایط درگیری با آذربایجان از ما بپرسند مرز ایران کجاست ؟ مسلما مشخصاتی که از ایران ارائه میدهیم شامل رود ارس،جنگل های ارسباران، نخجوان و … خواهد بود
اما اگر در دهه 60 کسی از ما میخواست تا مرزهای ایران را برای او مشخص کنیم، قطعا اروند جای ارس را در تعریف و مشخصات ما میگرفت !
شاید سر نپرداختن به مشخصات سیاسی اسلام در این اثر هم از این باب است که در آن روزگار، شهید مطهری در میان مخاطبان خودش مخالفتی یا تردیدی در مشخصات سیاسی اسلام نمی دیده است.

ترسیم خطوط اصلی نظریات اسلامی تحت عنوان مشخصات اسلام

#مشخصات_اسلام
#محمد_امامی
#یادداشت
#مشخصات_اسلام_یافهرست_مشخصات
#جلسه_336

“در این جا در صدد ترسیم خطوط اصلی نظریات اسلامی تحت عنوان مشخصات اسلام هستیم…”

هر چه از زمان کلاس و بحث می گذرد؛ درد فقدان بعضی از مباحث،سوال از چرایی انتخاب یک سرفصل، ابهام در نواقص پردازش موضوعات پر رنگ تر می شود. در نهایت اینگونه جمع بندی می شود که در ارائه بحث از جانب شهید چند مشکل برای ما وضوح بیشتری پیدا می کند :

۱. روشمند نبودن
ابهام در برگزیده بودن مشخصات یا اختیاری بودن آن ها به دلیل خلا روش در ارائه بحث است. این خلا از خواننده توان نقد و تکمیل و دست بردن در چینش مباحث را می گیرد.
استفاده از غرر، بهره بری از سنن، بسامد تاکیدات منابع شناخت، براساس بررسی نظریات رقیب در بستر زمان و مکان، روش هایی است که شهید می توانست بهره بگیرد .

۲. عدم اشاره به بستر متن
موقف مشخصات,موقف تببین اندیشه های خودی در برابر نظریه های رقیب است.موقف اشاره به قلب تپنده یک مکتب است. موقف خلق قدرت برای پیروان است.که مخاطب برای فهم آن یا باید در زمان صدور زندگی کند و یا خواننده او را به زمان صدور رهنمون کند. و الا متن سرد و بی روح نگاشته می شود.
توصیف نکردن اندیشه های غیر دست خواننده را برای فهم لایه های عمیق تر متن در مشخصات اسلام کوتاه کرده است.

شخصیت فکری و هویت روشنفکری مرحوم مطهری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_119
#جلسه_336

در بیانات حضرت آقا در دیدار اعضای کنگره‌ی حکمت مطهر به تاریخ ۱۸/ ۱۲ / ۸۲ اینچنین آمده است:
«به ‏نظر من محور اصلی باید شخصیت فکری و هویت روشنفکری مرحوم مطهری و نقش او در جریان فکری و روشنفکری اسلامی در کشور باشد. باید تلاش شود این جریان تداوم پیدا کند و متوقف نشود؛ چون ما همیشه به مطهری نیاز داریم. در شخص شهید مطهری نمی‏شود متوقف شد. برپایه‌ی پیشرفت‌های فکری و نوآوری‏های او باید جامعه و مجموعه‌ی‏ فکری اسلامی ما به نوآوری‏های دیگری دست پیدا کند. ما احتیاج داریم مطهری‏هایی برای دهه‌ی 80 و 90 داشته باشیم؛ چون نیازهای فکری روزبه‏روز و نوبه‏نو وجود دارد. فیش (https://eitaa.com/fishkalami/102)»
سوال اساسی این است که مطهری برای امروز و حتی برای فردا با چه افکاری باید باشد؟ مطهری در زمانه‌ی خود در مقابل تحریف‌های دین ایستاد و در مقابل مارکسیت‌ها و حتی لیبرال‌ها ایستاد و از طرف مقابل فشار‌های آخوند‌های قشری آن زمان هم ایستادگی می‌کرد.
سوالی که باید به صورت جدی به آن پرداخت این است که مطهری فردا باید چه خصوصیاتی داشته باشد که ادامه‌ی شهید مطهری دیروز باشد؟
و الا دوگانه‌ای تحت عنوان دوگانه‌ی شهید مطهری و آقا راه به جایی نمی‌برد و شاید از اصل نباید این مقابله صورت بگیرد که باعث شود بعضی از وجوه این بزرگواران دیده نشود؛ چرا به‌جای مقابل هم قرار دادن شهید مطهری و حضرت اقا، از برکات هر کدام نگوییم و این که هر کدام از این اندیشه‌ها کامل کننده هم هستند؟
🌺

نحوه مواجهه با دارایی ها

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_115
#جلسه_336

💠 نحوه مواجهه با دارایی ها!

به نظرم موقف حلقه اندیشه کلامی بعد از دیدن همه شایستگی ها درباره شهید مطهری ره و آثار و زحمات ایشان است. اگر این نبود که اساسا زحمت ایشان متن محوری کلاس قرار نمیگرفت.

متاسفانه دعوت شما را رکود و رکون آفرین و منافی اهداف و آرمانها و ارزشهای انقلابی میدانم.

این چه دأب و رویه ایست که اگر کسی نقدی به شهید مطهری کرد او را غیر انقلابی بدانیم. یا همین رویه زشت در مورد دیگران. این کجا با دعوت رهبری به آزاداندیشی سازگار است.

بله ادب و انصاف را باید رعایت کرد و از هر گونه طعن و تعریضی دوری نمود اما آیا شهید مطهری قله است؟! خیر شهید مطهری قله نیست. دامنه است. دامنه هم برای عبور کردن است.
بله بایستی همه دارایی های دامنه را احراز کرد لکن جوری تعامل نکنیم که سرانجام قضیه دعوت به تعطیل عقل و تعطیل آزادندیشی شود.

بزرگترین بی ادبی و خیانت به شهید مطهری آنست که با این تعریف و تمجیدها عقل را تعطیل کرده و فقط به به و چه چه کنیم! کجا آن شهید بزرگوار که حقا قائم بالعقل بود چنین دعوتی داشت؟!

چشم ها را بشوییم و نظام حساسیتهایمان را مرور کنیم. باشد که رستگار شویم!

در این وضعیتی که گرفتار هستیم بایستی نگران رکود کلام بود یا حیثیت و منزلت اعاظم و اسامی؟!

حقا راست گفت ح.رهدار که متاسفانه ما آیات عظام داریم در حالیکه نیاز به آیات نظام داریم!

اینجور تقدس مآبی ها و پرده های حجاب را آوار کردن بر سر ذهن چه رهاوردی دارد؟!

بله باز هم عرض میکنم اصل بر رعایت ادب و انصاف است اما تعطیل عقل (؟!) هرگز!

اگر بنا به اینگونه اندیشیدن باشد حضرت آقا متهم ردیف اول هستند با آن هجمه ای که علیه کل تراث کلامی ما در مباحث کلامی شان دارند.

فلذا به نظرم بیش از آنکه مدام به گذشته بچسبیم خود را متعلق به فردا بدانیم. خود را در همبستگی و همبودی با آرمانها و چشم انداز فردا تعریف و ترسیم کنیم.

دو رویکرد به اسلام، انقلابی و اجتماعی

#امید_فشندی
#یادداشت_193
#جلسه_336
#مشخصات_اسلام

🔰دو رویکرد به اسلام، انقلابی و اجتماعی

استاد مطهری ظاهرا اساسا با رویكرد سیاسی (قدرت‌مدارانه) به مسائل میانه‌ای ندارد و بیش از اسلام سیاسی قائل به اسلام اجتماعی و سیاست اسلامی است؛ چه اینكه با اسلام انقلابی نیز در ستیز است و انقلاب اسلامی را از آن پرهیز می‌دهد.

http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=418&BookArticleID=130659

البته این خوانش از ایشان لزوما به آن معنا نیست كه وی با سررشته‌داری اسلام در امور سیاسی و اداره‌ی كشور بر اساس اسلام مخالف است، بلكه به‌نظرمی‌رسد اسلام اجتماعی و ترویج آن را زمینه‌ی طبیعی رسیدن به حاكمیت اسلامی می‌داند.

مثلا به‌جای رویكردهای اخوانی و سیدقطبی به اسلام كه سبك خراسانی انقلابی‌گری به پرچم‌داری سیدعلی خامنه‌ای در مشهد و شریعتی در تهران از آن نمایندگی می‌كند، سبك مطهری به نهضت فرهنگی-معرفتی ملتزم است و كاملا پرهیز دارد كه مبادا پیش از استحكام پایه‌های فكری و الهیاتی مخاطب، او را به وادی قضاوت‌های سیاسی-اجتماعی و صدور حكم و سپس جبهه‌بندی حق و باطل نكشاند.

3 آبان 1400

علامه مصباح یزدی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_60
#جلسه_336

امام خامنه ای: « اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم‌القدر (علامه مصباح یزدی)، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مى‌کند.»

سوال اساسی که پس از شنیدن این جمله در ذهن انسان مطرح می شود، اینست که چرا مقام معظم رهبری، حضرت علامه مصباح را، جایگزین شهید مطهری و علامه طباطبایی معرفی می کنند؟

چون بنده ای که نمی تواند علما را به خوبی توصیف کند؛ چه رسد به مقایسه!؟! ولی نکاتی که به نظر بنده می رسد را، عرض می کنم:

ویژگی اول هر دو بزرگوار، ارائه نظام فکری منسجم است. یعنی همانگونه که اوایل انقلاب با مطالعه آثار شهید مطهری یک نظام منسجمی از معارف اسلامی در اختیار انسان می بود، اکنون نیز، با مطالعه آثار علامه مصباح می توان نظام معارف اسلامی را به دست آورد.

ویژگی دوم، بیان عمیق ترین معارف فلسفی و عرفانی به زبان ساده است. کتاب های این بزرگواران، در عین عمق و ژرفای علمی، بسیار ساده و روان است.

ویژگی سوم، برخورد با اسلام التقاطی و اسلام منهای روحانیت است. هر دو بزرگوار، بسیاری از خطراتی که متوجه نظام اسلامی بود را، به سرعت تشخیص داده و در محافل گوناگون بیان می کردند. همانگونه که مقام معظم رهبری این بزرگواران را، عقبه تئوریک نظام معرفی کردند.

ویژگی چهارم، اقبال جوانان و به خصوص دانشجویان به آثار این دو بزرگوار است، که این مورد، نتیجه ویژگی های قبلی است، که بیان شد.

ویژگی پنجم، برخورد دشمن با این دو بزرگوار است. همانگونه که شهید مطهری به دلیل جایگاه روشنگرانه ای که در جامعه اسلامی داشتند، ترور شده و شهید شدند، علامه مصباح نیز، توسط دشمن ترور نرم شد. پس از روی کار آمدن جریان دوم خرداد، بر خلاف بسیاری از علما و بزرگان حوزه که کناری نشستند، تا از تحولات سیاسی لطمه ای به آنان نخورد، علامه مصباح در دفاع از اسلام و نظام اسلامی به میدان آمده و تمام قد در مقابل اسلام التقاطی ایستادند. دشمن سعی می کرد به انحاء مختلف علامه مصباح را به انزوا بکشد، تا جایی که رسانه های ضد انقلاب در انتخابات خبرگان، فقط بر رای نیاوردن سه بزرگوار تأکید داشت، که یکی از آنها علامه مصباح بود و به دلیل انفعال جریان انقلاب، محقق شد و مقام معظم رهبری نیز، در بیانات خود، به این خسارت اشاره کردند.

رویکردهای بررسی ‌و تحلیل اندیشه ها

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_106
#جلسه_336
#حاشیه_ای_بر_یادداشت_برادرفشندی

یک نوع رویکرد بررسی ‌و تحلیل اندیشه ها، میتواند از پایگاه نظریه پردازی هایشان باشد و نوع دیگر میتواند از پایگاه عملکرد و هدایت گری های رفتاری آنان مورد نظر قرار گیرد.

مثلا اینکه سید علی خامنه ای از پایگاه نظریه پردازی به قول شما «اخوانی» را انتخاب میکند اما در مقام هدایت گری اجتماعی آیا رویکردی غیر از فرهنگی-معرفتی اتخاذ کرده یا خیر؟

اگر اینگونه باشد که رویکردهای نظریه پردازی آنان با مقام هدایت گری آنان به تعارض بخورد نتایج متفاوتی میتوان گرفت.
سهل ترین نتیجه این است که این افراد دارای اندیشه منضبط و دارای یک منظومه نیستند.

اما تحلیل دیگر این است که مقام هدایت گری میتواند راهبرد عینی شدن نظریه ها را به سمت خود مصادره کند و حتی تا جایی پیش رود که لایه ای از نظریه پردازی را به خود اختصاص دهد(لایه‌ی انضمامی دانش ها).

به نظر می آید هم سیدعلی خامنه ای و هم استاد شهید را باید در مقام دوم مورد تحلیل و بررسی قرار داد.

مشخصات اسلام از دید شهید مطهری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_49
#جلسه_336
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی یکبار دیگر مشخصات اسلام را مرور کردم دیدم شهید مطهری از سه منظر : منظر شناخت و منظر جهانبینی و از منظر ایدئولوژی تقسیم نموده اند و ایدئولوژی اسلام را طبق همان فهم عموم که مربوط به بایدها و نبایدهای دینی است که صادره از #فقه_اسلام است و مربوط به عمل انسان است و فقه اسلامی جمله کلیدی را ادعا دارد و آن این است که” هیچ موضوعی نیست که بلا تکلیف باشد” نمونه هایی ذکر کرده اند که حکمش هم همراه آن است حالا اگر بیاییم این ایدئو لوژی را به سه بخش : ویژگی ها و ارزش ها واصول تقسیم کنیم اولا چرایی این تقسیم بندی را باید توضیح دهیم در حالیکه همان ارتکاز اولیه از معنای ایدئولوژی هماهنگی بیشتری با موارد ذکر شده دارند تا اینکه بخواهیم بعد از تقسیم بندی اصول متوجه آن شویم که چرا استاد شهید اصلا موردی سیاسی را ذکر نکرده اند! آیا توحید عملی مسلمان سیاسی نیست؟! وهمزیستی با اهل توحید سیاسی نیست؟! قداست دفاع از حقوق،سیاسی نیست؟! به نظر بنده تمام موارد را از منظر ارتباطش با فعل و ترک فعل باید سنجید یعنی تسری توحید به عنوان جهانبینی در عمل یعنی ذکر همان موردی که استاد شهید فرمودند: ” در اسلام همه راهها به توحيد منتهى مى ‏شود؛ اخلاق اسلامى از توحيد سرچشمه مى‏ گيرد و به توحيد پايان مى ‏يابد، تربيت اسلامى همين طور، سياست اسلامى همين طور، اقتصاد و اجتماع اسلامى همين طور.” و حالا نمونه ای از تسری این اندیشه در عمل:” هركارى تنها با نام خدا، انديشه خدا، به سوى خدا، براى تقرب به خدا بايد آغاز شود و انجام پذيرد و هرچه جز اين باشد از اسلام نيست” ودر نتیجه باید ایدئولوژی اسلام را همان فقه اسلام نامید که تسری جهانبینی در عمل و زندگی است و تمام مواردی که استاد شهید ذکر کرده اند در #ایدئولوژی_امتداد_موارد_جهانبینی های مذکور است.

استکبارستیزی اسلام

#مشخصات_اسلام
#جلسه_336
#یادداشت_89
#محمد_صحرایی

یکی از مشخصه های مهم که جا دارد در بخش سیاست برشمرده شود ظلم و استکبارستیزی اسلام به پشتوانه ی تکیه و توکل برخدا و بواسطه ی ایجاد وحدت بین مسلمین و برادران دینی است.
امام خمینی ره با توجه به این مشخصه ی اسلام و با توجه به شرایط فعلی دنیا، اولین بار ادبیات اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کردند.
رهبری انقلاب اسلام ناب را اینگونه تبیین کردند:
اسلامِ صفا و معنویت، اسلامِ پرهیزکاری و مردم‌سالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم»
در مقابل اسلام آمریکایی بمعنای:
پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی
اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند و
بجای اعتماد به وعده‌ی الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند
و به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد و با آمریکای مستکبر علیه ملّت خود یا ملّتهای دیگر متّحد شود.

و در جایی دیگر اسلام ناب را اسلامِ توحید و وحدت بین امّت اسلامی، اسلامِ «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا »، اسلامِ «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه »، اسلامی که می‏گوید: «و لو انّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض» تفسیر کرده اند.

منطق دسته بندی استاد شهید

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#يادداشت_59
#جلسه_336

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از نکاتی که ذیل دسته بندی مطالب استاد شهید به ذهن میرسید این بود که منطق این دسته بندی چه می تواند باشد؟

چرا سه دسته ی ویژگی ها، ارزش ها و اصول؟ چرا دسته هایی دیگر نه؟
وجه مایز همین سه دسته نیز به خوبی روشن نیست یا حداقل مخاطب در مواجهه با این سه دسته ی هم عرض به نحو اولی به منطق آن منتقل نمی شود.

البته ایرادی ندارد کسی بگوید من میخواهم اصول، ارزشها و ویژگی های یک دین را بیان کنم و اگر هم بیان کند سودمندی فراوانی را در شناخت دین محل بررسی خود عاید مخاطب کرده است.

اما به نظر میرسد یکی از نکاتی که میتواند در ترویج ماندگار، و سهولت فهم و پذیرش چنین دیدگاه هایی کمک کند روشن بودن منطق حاکم بر مطلب است.

اگر منطق بیان روشن باشد ذهن مخاطب آن را روان تر می یابد و درنتیجه با راحتی بیشتری آن را فهم و هضم می کند و از طرف دیگر باز تولید آن برایش راحتتر است و در نتیجه ماندگاری بیشتری برایش دارد.

به نظر میرسد در موقف کنونی جلسه خوب است تا علاوه بر تلاشی که برای اصل دسته بندی انجام شده، تلاشی برای روشن کردن منطق دسته بندی نیز صورت گیرد.

مثلا یک منطق اولیه می تواند این باشد که 1- یک بار ایدئولوژی اسلامی به مثابه ی یک کل محل بررسی است ( از بیرون ) = ویژگی ها و 2- یک بار گزاره های ایدئولوژیک ( از درون ) محل بررسی قرار میگیرند = اصول و ارزشها

اما اصل مساله ی سهولت در فهم و … از آن منظر مورد توجه است که به نظر میرسد یکی از الزامات ادای حق جامعیت اسلام که در فرمایشات اخیر مقام عظمای ولایت مورد تاکید قرار گرفت همین نوع رسیدگی ها به معارف اساسی اسلامی است تا بتوان در مقام تبلیغ و تبیین این مساله کارآمد تر حاضر شد. امری که میتواند با عنایت به رسالت حلقه، هدف تمرینات باشگاهی این حلقه باشد.

مشخصه نویسی؛ حجیت و اعتبار ضعیف، کارامدی قوی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_66
#جلسه_336

مشخصه نویسی؛ حجیت و اعتبار ضعیف، کارامدی قوی

ایدئولوژی
مشخصه نویسی سخت است. مشخصه نویسی برای اسلام به عنوان دین خاتم سخت ترین کار ممکن. شاید از این جهت اصلا این کار صحیح نباشد. یعنی هر چه بنویسیم ناقص نوشته ایم.
مگر این که مفاهیم عامی را بیابیم و در دستگاهی عام بخواهیم مشخصات را بررسی کنیم. مثلا از توحید شروع کنیم. یا از وجود. و از آن جا امتداد بدهیم و گزاره استخراج کنیم و بگویم این چنین است. آن هم به هر صورت ناقص می شود.
لذا شاید کار صحیحی نباشد، با نگاه کل گرایانه به سمت اسلام برویم و بخواهیم اسلام را به عنوان یک کل و یک نظام معرفی کنیم.
که همه تلاش های پیشین از اصول دین و فروع دین، یا گناهان کبیره و صغیره، یا واجبات و مستحبات، یا تقسیم به احکام و اخلاق و عقاید، آفت های بسیار زیادی داشته اند و چه بسا ضررشان بیش از منفعتشان بوده باشد.
بنابراین از اساس این ذائقه مشخصه نویسی برای اسلام، را ابتر است و روی آن نمی توان حساب کرد.

اما از آنجا که به هر حال چاره ای نداریم و باید پیش فرض ها در شناخت از اسلام را باید مرتبا مرور کنیم، به عنوان یک تمرین ناقص، که باید بارها و بارها بررسی شود و بازبینی شود و ارتقا یابد، می توان این را پذیرفت.

جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی 2

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_252 (بخش دوم)
#جلسه_336

💠 جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

2️⃣ ایدئولوژی
لغت ايدئولوژي يك رابطه مستقيم با کلمه ديگري به نام روشنفكر يا انتلكتوئل دارد. اين دو تا لازم و ملزوم همديگرند. بنابراين روشنفكر يا انتلكتوئل ناچار از آن جهت که ايدئولوژي مشخص کننده تيپ فكري او است؛ بايد تصور دقيقي هم از ايدئولوژي داشته باشد.
کلمه ايدئولوژي همان طور که مي بينيد «ايده» از دو کلمه به معناي فكر، خيال، آرمان، صورت ذهني و عقيده، و لوژي به معناي منطق و شناخت، تشكيل شده است. بنابراين ايدئولوژي به معناي عقيده شناسي است، و در يك کلمه ایدئولوژی یعنی «عقیدت» همان کلمه که ما در زبان خودمان به نام عقيده مي فهميم. و بنابراين، ايدئولوگ يعني کسي که صاحب يك عقيده خاص است؛
علم عبارت است از آگاهي عالم نسبت به واقعيت خارجي. اما ايدئولوژي عبارت است از نوع اعتقاد متفكر نسبت به ارزش واقعيت خارجي و ارزيابي اين واقعيت خارجي و همچنين اعتقاد به اينكه اين واقعيت خارجي چه ناهنجاري هايي دارد و چگونه بايد تغييرش داد و به شكل ايده آل در آورد.
پس ايدئولوژي از سه مرحله درست مي شود: يكي جهان بيني، يكي نوع ارزيابي انتقادي محيط و مسائل، و يكي پيشنهادها و راه حل ها به صورت ايدئال و هدف ها. پس هر ايدئولوژي يك مرحله انتقادي نسبت به وضع
موجود (Statu quo) دارد.
ايدئولوژي اگر بيخودي بود، از فلسفه بايد سر مي زد؛ اگر ايدئولوژي مي بايستي از فلسفه سر مي زد، رهبران ايمان ها بايد فلاسفه مي بودند، و مجاهدين راه حقيقت، فيلسوف ها. در صورتي که فلاسفه چهره هاي پفيوز تاريخ اند، و اين توده ها هستندکه، به عنوان بهترين سربازان ايدئولوژي ها، به مبارزه در تاريخ آغاز کرده اند، جان داده اند و مي دهند. بنابراين مي بينيم که اين فلاسفه نيستند که ايدئولوژي مي سازند، مردم اند که ايدئولوژي به وجود مي آورند و اين است که برجسته ترين و سازنده ترين پيشوايان و طراحان و پيام آوران ايدئولوژي پيامبران اند که، به تصريح قرآن و تأييد تاريخ، از ميان توده برخاسته اند.

🏷 منبع کتاب جهان بینی و ایدئولوژی ص 1 تا 94

جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_252 (بخش اول)
#جلسه_336

💠 جهان بینی و ایدئولوژی از منظر #دکتر_شریعتی

1️⃣ جهان بینی
انسان هيچگاه جهان را به همان گونه و همان اندازه که جعرافيا از آن سخن مي گويد، نمي بيند. جهان بيني فرد تابع ابعاد مشخص معنوي و مادي جامعه او است و با تغيير و توسعه برج و باروهاي يك مدينه، جهان خارج نيز در ديد افرادي که در آن زيست مي کنند، تغيير و توسعه مي يابد.
اهميت فراوان مسئله از اينجاست که هر کس آنچنان عمل مي کند که جهان را مي بيند. يعني تصويري که از هستي در ذهن ما نقش بسته است، در عمل ما، عقيده ما، رفتار اجتماعي ما، و زندگي اجتماعي و زندگي فردي ما تأثير مستقيم دارد.
❇️ انواع جهان بيني ها
يكي جهان بيني مادي است ماترياليسم، جهان بيني مبتني بر اصالت ماده. يعني معتقديم که هر چه هست، عبارتست از: مجموعه اي از عناصر و روابط و فعل و انفعالاتي که همه، مادي است. پس جهان بي شعور است، پس جهان بي اراده است، پس جهان هدف خاصي ندارد.
بنابراين جهان مادي، منتهي مي شود به بيگانگي انسان با جهان، تضاد آدمي با عالم. جهان بيني مادي بلافاصله به پوچي مي رسد. وقتي که جهان معني نداشته باشد، انسان هم معني نخواهد داشت. وقتي که هستي هدفي نداشته باشد، فرد هم نمي تواند هدف داشته باشد.
روح غالب بر قرن بيستم در غرب پوچي است، در صورتي که روح غالب بر قرن نوزدهم ايدئولوژي بود.
اما جهان بيني مذهبي چيست؟
من نه مبلغ مذهب هستم، نه مذهب ارثي را تبليغ مي کنم و نه تعهدي دارم براي تبليغ دين. اين يك نوع تفكر علمي و تحقيقي من است که به جايي رسيده و آن را مي گويم. اين اگر مورد قبول مذهبي ها باشد يا مخالفين مذهب، زياد فرقي نمي کند زيرا اين برداشت شخصي من است،
وقتي جهان بيني مادي به يك نوع اپيكوريسم و خيام مآبي برسد، آنوقت جهان بيني مذهبي به چه چيزي خواهد رسيد؟ زيرا جهان بيني مادي، به هر حال، بر اساس علم است اما جهان بيني مذهبي، بر اساس خرافه هاي مانده از گذشته انسان استکه هنوز به علم نرسيده بود. جهان بيني مذهبي عبارتست از: تصويري از هستي که، آن هستي، مثل يك کشور، مثل يك سازمان تحت نظارت يك قدرت قاهري در آن بالا اداره مي شود که چرخ عالم را مي چرخاند، که سيارات را مي چرخاند، که اشكال و اشياء را آن طوري که خودش خواسته، ساخته، آدمها را همان طوري که ميل خودش بوده، به وجود آورده و ما هم آن جوري هستيم که او مي خواهد، نه آن جور که ما
مي خواهيم باشيم. پس در اين نظام جهان بيني مذهبي، انسان پوچ است. در جهان بيني مادي، جهان پوچ بود، هيچ کس نداشت، هيچ معني نداشت؛ اما در جهان بيني مذهبي، جهان کسي را دارد، صاحب دارد، يك آقا بالا سر دارد، خدا دارد، آفريننده دارد، قاهر و مدبر دارد؛ پس انسان چيست؟ بازيچه دست مشيت خدا يا خدايان. انسان، مهره بي اراده ايست که فقط و فقط، اراده خدا، او را به هر جا که خودش بخواهد حرکت مي دهد. پس در جهان بيني مذهبي يك نوع فاتاليسم وجود دارد يعني پوچي انسان، يعني بي ارادگي، يعني بي شخصيتي و بي اصالتي انسان.
چرا من معتقدم که: هم مترقي ترين و علمي ترين و بخصوص انسان دوستانه ترين، يعني اومانيستي ترين و منطقي ترين جهان بيني ها، جهان بيني مذهبي است، و هم منحط ترين و ضد انسان ترين ونيرومند ترين عامل نفي شخصيت واصالت در انسان، جهان بيني مذهبي است؟ اين دو قضاوت متناقض درباره مذهب، چرا به وجود مي آيد؟ خيلي روشن است : به خاطر اين است که ما متأسفانه قضاوتي را که الان درباره مذهب داريم، از دو جا مي گيريم :
.1 از گذشته تاريخي مان، که يك مذهب منفي ضد انساني و منحط است که به ما رسيده. يا به آن معتقديم، که مي شويم يك مذهبي خرافي منحط)به طور کلي عرض مي کنم( يا با آن مخالفيم، که مي شويم يك روشنفكر مخالف مذهب منحطي که از گذشته به ما رسيده بي مذهب .
.3 از تجربه روشنفكران و دانشمندان قرون جديد بعد از رنسانس که با قرون وسطاي مذهبي در افتادند .
پس ما وقتي مي خواهيم بگوييم مذهب چيست، هر دومان (هم کسي که معتقد به مذهب هست و هم کسي که مخالف مذهب است) يكي هستيم.
در جهان بيني مذهبي، جامعه تابع جهان است، نظام حاکم بر زندگي مادي محكوم و معلول نظام حاکم بر عالم وجود است، و در يك تعبير ساده تر، هر چه بر روي زمين مي گذرد انعكاسي است از آنچه بر اراده خداي بزرگ گذشته است؛