سماحت و سهولت و خطر عرفی زدگی دین!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_121
#جلسه_341
#شریعت_سهله_سمحه

🔰سماحت و سهولت و خطر عرفی زدگی دین!
قاعده سماحت و سهولت دین هر چند از نظرگاهی فرصتی بی نظیر در فهم درست دین باشد و حتی بیش از آن مبدل به قاعده فقهیه ای در استنباط احکام شرعیه گردد اما بایستی از سوی دیگر نظر داشت که این مقوله چنانچه در معرض دستبرد تفسیرهای ناصواب قرار دارد.

تفسیرهای ناصوابی که هدفی جز عرفی گرایی را دنبال نکرده و به دنبال هضم دین و ارزشهای دینی در نظام ارزشی مد نظر خویش هستند. برای پیش گیری از این امر هم می بایست معنای دقیق قاعده سماحت و سهولت به درستی فهم شده و نسبت آن با دیگر قواعد نظیر قاعده لاحرج و قاعده لایکلف الله نفسا الا وسعها و دیگر قواعد به درستی تبیین گردد.
همچنین ساحت حضور این قاعده آیا در ساحت شریعت و احکام است یا فقط در حصه خاصی از شریعت و احکام می باشد؟
نسبت این قاعده با کلیت امر دین که هر حال نوعی کلفت و سختیست چه می شود؟ آیا این قاعده بدین معناست که دین کلفت و سختیست اما شریعت ختمی سهل ترین سختی هاست؟!

به نظر میرسد طرح قاعده سماحت و سهولت با توجه به آسیبهای چند دهه اخیر و نیز تهاجم فرهنگی چند دهه اخیر بایستی با رعایت جوانب لازم دیده شود تا به یک مرتبه با صحنه ای مواجه نشویم که ما هم شده ایم سرباز تمدن غرب و جاده صاف کن عرفی گرایی دینی!
.

اسلام_دین_اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_116
#جلسه_341
#اسلام_دین_اجتماعی

عن ابن مسعود قال: أتى النبيّ «ص» رجل يكلّمه فأرعد، فقال: «هوّن عليك! فلست بملك، انّما انا ابن امرأة كانت تأكل القدّ».
ابن مسعود گويد: مردى نزد پيامبر آمد و با او سخن مى‏گفت، و در آن حال لرزه بر اندامش افتاده بود؛ پيامبر گفت: «راحت باش! من شاه نيستم، پسر زنى هستم كه گوشت مانده خشك شده مى‏خورد».

برای اثبات اجتماعی بودن اسلام همین یک روایت کافی است که ثابت شود اسلام یک دین اجتماعی است
شریعتی که وقتی یک انسان بدون هیچ شان اجتماعی و عظمتی با پیامبر آن دین و نفر اول آن شریعت گفتگو می کند و از استرس و اضطراب لرزه به اندامش می افتد
اینگونه خود را معرفی کند
که من ملک یا پادشاه نیستم
در همین یک کلمه نفی کل نظام پادشاهی و اشرافی بودن است
اول می گوید من پادشاه نیستم
ودر آخر می فرمایند من فرزند مادری هستم که گوشت مانده خشک شده طعامش بوده( غذای کف جامعه و حتی پایین تر از متوسط جامعه)
وقتی یک نفر با پیامبر با تصور ملوکی خودش برخورد می کند وهمچین جوابی را می شنود
به نظرم باید عاشق این پیامبر و شریعت شود شریعتی که پیامبرش از خود مردم است و سختی های یک جامعه را چشیده
آیا اجتماعی بودن چیزی غیر از این تعابیر و برخورد هاست

از #خاتم تا #خمینی (۲)

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جلسه_341
#جلسه_342
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_61

 

🔰 از #خاتم تا #خمینی (۲)

✅✅اسلام دین زندگی گراست.

🔸آنچه فطرت پاک توحیدی نوعا برای انسان می‌پسندد، هم‌گامی شریعت با طریقت است برای نیل به حقیقت. طریقت را در دل شریعت می‌جوید و شریعت را برخاسته از حقیقت می‌پسندد. فلذا دغدغه‌ی نگرش الهیاتی به مسلک‌های مختلف در اداره زیست فردی، خانوادگی و اجتماعی، به نظر می‌رسد که برخاسته از دل همین خواست فطری باشد.

🔸به دیگر تعبیر، فطرت توحیدی بشر، اگر از زنگارهای عالم ماده اندکی مبرا باشد، نیک خواهد فهمید که اصالت عالم بر حقیقت هستی تعلق دارد و اساسا دوگانگی و توازی میان ماده و معنا امری پوچ و بی‌معناست است. بلکه تکثرات نیز از دل یک حقیقت واحد جوشیده و از بستری واحد برخاسته‌اند.

 

✅✅ اسلام دین اجتماعی است.

🔸از لوازم زندگی‌گرا بودن اسلام، اجتماعی بودن این دین است. چون دین اساسا برای انسان آمده است؛ و انسان نیز چه از حیث مادی بنگریم، چه از حیث معنوی، با جامعه گره خورده است، فردِ انسانی، همواره پیوندی عمیق با دیگر انسان‌ها در خود حس می‌کند. به طوری که گویی نقصان ذاتی خویش را اساسا در اتصال با دیگری و پیوند خوردن با جامعه می‌جوید. طبع انسان مدنی است و نیز مشخص است که مسلک و آیینی که برای “انسان” آمده نیز مدنی باشد.

🔸اگر طبق نگاه عرفا، عقل و حیات انسان کبیر را برخلاف حقیقت اندماجی انسان صغیر، منتشر در میان آحاد بنگریم، پس ظرفیت‌های حیاتی انسان کبیر آنگاه پدیدار می‌شود که پیوندی عمیق میان آحاد برقرار گردد. و چون هر یک از آحاد به عنوان جزئی فهیم -که گویی به شخصیت کل، نوعی خودآگاهی دارد- آنگاه که به مبدأ جامع خویش -یعنی انسان کبیر- می‌نگرد، در خود پیوندی عمیق با دیگر اجزاءِ این کل، برای رسیدن به کمال حقیقی حس کرده و شدیدا آن را طلب می‌کند.

🔸به نظر می‌رسد ناب ترین نگرش به حقیقت کلی اسلام از چنین آبشخورهایی برخوردار باشد.

[ادامه دارد…]

تمثیلی برای سهله و سمحه بودن شریعت

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_341
#یادداشت_72
#یادداشت_بیات
#شریعت_سهله_و_سمحه
#بازتقریر یا #شاهد

🔰تمثیلی برای سهله و سمحه بودن شریعت

دویست سال قبل را تصور کنید. شما می خواهید از قم به تهران بروید. این سفر احتمالا بیش از یک روز از شما زمان می گیرد. شما باید اسباب سفر را فراهم کنید. از آب و غذا و هم سفر مناسب، تا برنامه ریزی برای زمان به موقع حرکت و انتخاب منزلگاه های بین راه. می بینید که وجود راه، و منزلگاه های بین راه، چقدر سفر را آسان تر می کند. اگر همین راه خاکی ساده نبود، و اگر این کاروانسراها نبودند، احتمالا خیلی به زحمت می افتادید.
حالا بیاییم به امروز. برای سفر به تهران، جاده مهیا شده است. آن هم آسفالته و چند بانده. با چراغ های متعدد و علامت گذاری و خط کشی. این راه همان شریعت است.
اساسا راه، تسهیلگر است. ممکن است این راه، تنها کمی مسیر را مشخص کند که مسافر راه را گم نکند. اما ممکن است مسیر به قدری تسهیل شده باشد، مسیر صعب العبور و پرپیچ و خم یک کوه را به یک تونل مستقیم تبدیل کند.
اساسا شریعت راه را آسان می کند. انسان را به مطلوب می رساند اما با زحمت و موونه کم تر. مانع گمراهی می شود.
شریعت اسلام، پیشرفته ترین راه است برای رسیدن. شریعت اسلام هم معبر است و هم معبد برای رسیدن به معبود و مقصود.
این شاید نزدیک به معنای سهله بودن شریعت است.
اما برای سمحه بودن شریعت نیز می توان از همین تمثیل استفاده کرد. سمحه است یعنی اگر اشتباهی کردی، دوربرگردان های راحتی است ومی توان به مسیر بازگشت. سمحه است یعنی گارد ریل های جاده طوری تعبیه شده اند که در صورت برخورد، کمترین آسیب به حرکت وارد شود. یعنی ماموری که در جاده مراقبت می کند، از خطا چشم پوشی می کند و می توان به راحتی جبران مافات کرد.
شریعت سهله و سمحه یعنی راه برای تقرب میلیون ها انسان به خدا به آسانی و با سرعت بالا و دشواری پایین فراهم است.

#مستند_ضد

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_77
#مستند_ضد
#بحران_جمعیت
#جلسه_340

 

یادداشت مستند ضد – خورشیدی

اجتهاد در فضای عمومی حوزه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_124
#جلسه_340

بسم الله الرحمن الرحیم
اجتهاد در فضای عمومی حوزه به توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی گفته می‌شود و تلقی عمومی که وجود دارد این است که اجتهاد در دانش فقه است و در واقع بالا‌ترین درجه علمی دانش فقه، اجتهاد است و اما نسبت آن با دیگر علوم هم این است که بعضی از علوم مقدمه این اجتهاد هستند. اما مشکل اصلی در این است، فقه را برنامه جامع بشری نمی‌بینند و تنها در همان مسائلی زندگی می‌کنند که مسئله‌ی ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش بشر بوده است و به اینکه مسئله امروز بشر چیست، کاری ندارند.
در اجتهاد مرسوم امروزی تکامل طبیعی علوم و افکار بشری را مدنظر ندارند و در همان گذشته‌ها زندگی می‌کنند و هرچند در زبان ادعای پایان‌ناپذری منابع اسلامی را دارند، ولی در عمل عکس آن رفتار می‌کنند، حال این به کنار که بعضا در زبان هم می‌گویند اسلام حرفی در فلان زمینه ندارد.

اما وقتی به معنایی که شهید بزرگوار از اجتهاد و اجتهادپذیری اسلام ارائه می‌کنند، نگاه کنیم؛ در می‌یابیم که با این نگاه اصلا امکان ندارد که بگوییم اسلام برنامه‌ای و دستوری برای فلان چیز و با فلان بخش از زندگی بشر ندارد.
اگر اسلام اصول و کلیات ثابتی دارد که فرازمانی است، و اجتهاد یعنی تطبیق و تفریع این کلیات بر جزئيات زمان‌مند و مکان‌مند؛ پس برای هر مسئله‌ و مشکل بشری، راه‌حل و راه‌کار دارد.
ناتوانی ما اولا در احصاء این کلیات و دوما در تطبیق آن، ربطی به دین ندارد، نباید ناتوانی خود را به پای سخن نداشتن دین بگذاریم.

اجتهاد پویا

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_133
#جلسه_340

«وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيال‏بافى و قيّاسى بپردازد؛ وظيفه فقيه «تفريع» و ردّ فروع بر اصول است. اصول اسلامى در كتاب و سنّت موجود است. فقط يك «هنر» لازم است و آن هنر «اجتهاد» يعنى تطبيق‏ هوشيارانه و زيركانه كليات‏ اسلامى‏ بر جريانات متغيّر و زودگذر است.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (عدل الهى)، ج‏1، ص: 58

به نظر می رسد این سخن شهید محل خدشه باشد. با دقت در علوم اسلامی مشاهده میشود که اینگونه نیست که کلیات اسلامی به کل مشخص باشد و به صراحت در منابع اسلامی معرفی شده باشند و دیگر نیازی نباشد که در مورد آنها بحث صورت گیرد و تنها کاری که مسلمانان باید انجام دهند آن باشد که فقط کلیات را بر جزئیات و امور روزمره تطبیق دهند.

امر به این سهولت نیست.

اگر مراد از اصول و کلیات فقط اصول دین است،
اولا خود این اصول نیز در بسیاری از موارد محل اختلاف هستند و دعواهای تاریخی در این موارد بین مسلمین وجود داشته است.
ثانیا مشخص بودن اصول دین، امر را ساده نمیکند و حرکت از اصول دین تا قضایای جزئی زندگی بسیار طولانی است که ممکن است انحرافات فراوانی را رقم بزند، لذا اینکه بگوییم شریعت اصول دین را مشخص کرده و کفایت میکند، سخن درستی نیست.

اگر مراد از اصول و کلیات دین آن است که علاوه بر اصول دین، کلیات احکام را نیز مشخص کرده و قواعد اساسی را برای استنباط احکام جزئی بیان نموده و مسلمین فقط باید این قواعد کلی را بر احکام زندگی تطبیق کنند، این سخن نیز صحیح نیست. زیرا بسیاری از اختلافات و دعوا ها در همین اصول و کلیات احکام است. اساسا اصل اختلافاتی که بین فقها به وجود امده در همین اصول،‌تعریفات آنها و محدوده ی آنها و موضوع شناسایی احکام جزئی برای قرار گیری ذیل این کلیات است و بررسی خود موضوع جزئی بعد از اتخاذ مبنا در این اصول صورت میگیرد.

لذا امر به این سهولت نیست که اصول و کلیات کاملا مشخص باشد و فقط یک هنر لازم باشد که کلیات اسلامی را بر جریانات متغیر و زودگذر تطبیق دهد.
.

اجتهادپذیری_دین_اسلام

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#اجتهادپذیری_دین_اسلام
#یادداشت_109
#جلسه_340
در یادداشت هایی که امروز استاد محترم از شهید مطهری قرائت فرموند یکی از آنها به معجزه بودن بخشی از فقه اشاره داشت:

«قوه اجتهاد و استنباط يعنى قوه تطبيق اصول بر فروع و ردّ فروع بر اصول. معجزه فقه اسلامى در اين است كه كليات آن قابليت انطباق بر همه موارد را دارد به طورى كه در همه موارد ضامن مصالح عاليه انسان است.»

به نظر می آید وقتی شهید می فرماید کار مجتهد تطبیق اصول است بر فروع و رد فروع بر اصول این به معنای موضوع شناسی نیست بلکه به معنای این است که اسلام توانسته است اصولی را در منابع اصیلش مطرح کند که این اصول از حیث جامعیت و قابلیت اجتهاد پذیری آن قدر با صلابت اند که در هر عصری با هر مقتضیاتی توانایی خود را نشان میدهد و حکم آن مسئله را به وضوح روشن می نماید لذا ایشان این بخش از اسلام را معجزه ای برای علم فقه میدانند.

به نظر می آید استاد شهید می خواهند بر استراتژیک ترین علم بشری تکیه کنند و این نقطه را مورد توجه قرار دهند لذا شاید هنوز این معنا در آن عصر به کیفیت امروزه برجسته و پراستفاده نیست لذا از تعبیر معجزه استفاده می کنند که الحق و الانصاف معجزه بودن فقه با تکیه به همان مبانی و اصول همان استراتژیک بودن ان است.

هم چنین اینکه می توان گفت اجتهاد پذیری یعنی مواجه استراتژیک با یک اصل و کشف راهبرد و بعد از این مرحله است که نوبت به موضوع شناسی می رسد. لذا برداشت حقیر این است که در متنی که شهید به قلم آوردند به دنبال تطبیق حکم بر موضوع نیستند و کاملا در مقام کشف حکم بحث می کنند اما کشف حکم را در یک اتمسفر راهبردی بالا می آورند و این رویکرد را معجزه می نامند.

اجتهادپذیری

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_78
#مشخصات_اسلام
#جلسه_340
#اجتهادپذیری
شهید مطهری در بیان مختصات اسلام، میفرمایند کلیات سلام به نحوی است که قابلیت اجتهاد و تطبیق این اصول بر فروع متعدد در طوال تاریخ را دارد. بر این اساس و فارغ از اختلافات مجتهدین، ممکن است اسلام در سالهای گذشته حکمی را بیان کند و امروز حکم دیگری بیان کند، به نحوی که حکم قبلی، امروز غلط بشود. علت این پدیده هم تفاوت در زمان و مکان است.
حال دو سوال ایجاد میشود :

1- آیا فقها سفسطه میکنند ؟ امروز حکمی میدهند و فردا حکم دیگر؟ آیا حقیقت احکام در لوح محفوظ نیز با تفاوت زمان و مکان ما تغییر میکند ؟
پاسخ این است که همه این عناصر مکان و زمان در لوح محفوظ ثبت است. این تفاوت ها هیچکدام اصول را تغییر نمیدهند. این تفاوت پاسخ های اسلام درباره یک موضوع ثابت، مانند پاسخ به سوال ” ساعت چند است” در دو زمان مختلف است. ساعت های متفاوتی که در پایخ این سوال داده میشود نشان از بی قاعدگی و بی ثباتی حقیقت نیست بلکه دقت و قاعده مندی را نشان میدهد.
اساسا یکی از معجزات فقه اسلامی این است که سامانه ای دارد که اصول را با توجه به شرایط مخاطب یعنی انسان، تطبیق میدهد. این فرایند از جهتی شبیه ترجم است که در آن لفظ کاملا تغییر میکند اما معنا ثابت است.

2- چگونه فروع را طوری تطبیق بدهیم که اصول منحرف نشوند؟
جای بررسی دقیق دارد اما اجمالا میتوان گفت اصول، خودشان روش را تعلیم میدهند.

#جامعیت_اسلام ،اجتهاد_پذیری

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_58
#جلسه_340
#جامعیت_اسلام
#اجتهاد_پذیری
#حجیت_یا_قطعیت
یکی از بارزترین ویژگی های دین اسلام که مستلزم خاتمیت هست اجتهادپذیری هست اما چیزی که ذهن را درگیر می‌کند ادعای قطعیتی است که بعدا نقض می شود بارها و بارها در مسائل مختلف با این بحث مواجه شدیم که به واسطه ی وثاقت مطلبی را به اهل بیت نسبت دادیم، از طرفی هم اهل بیت حقیقت محض هستند و کلام شان #واقع به همین دلیل به اطمینان و گاها حتی به یقین می‌رسیم این درحالی هست که در دوره ای دیگر با ادله دیگر یا روایتی مستندتر به نتیجه کاملا متفاوت از شکل اول می رسیم و اینجا نیز به همان اطمینان و یقین می رسیم که این عقلا محل اشکال هست
یکی از مشکلاتی که به شخصه با علوم دینی دارم ادعای قطعیت هست آن هم در جایی که وقتی به وادی عمل و مبتلا به انسانی می‌رسند به ظن معتبر و اماره تعدیل می شود درحالی که ادعای در جستجوی یقین بودن سرجای خودش باقیست
از طرفی در غرب هم به شکاکیت محض رسیدند جایی که عقل عملا همیشه متزلزل هست و زیر پایش خالیست
با اینحال به نظر من دیدگاه غرب به صداقت نزدیکتر هست بشر منقطع از وحی تا وقتی که اتصالش به وسیله منجی برقرار نشده حرف از اطمینان و قطعیت نباید بزند

عدم پذیرش عقل به عنوان یک منبع باعث انسداد باب اجتهاد

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_257
#جلسه_340

💠 عدم پذیرش عقل به عنوان یک منبع باعث انسداد باب اجتهاد

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را اجتهادپذیری می داند که دو دلیل دارد یکی اینکه «كلّيات اسلامى به گونه‏اى تنظيم شده است كه اجتهادپذير است.» و دیگری «قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی است.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 241

اما به نظر می رسد عامل دوم از عامل اول مهمتر است، یعنی اگر عقل به عنوان یک منبع اسلامی پذیرفته نشود، کلیات اسلامی اجتهادپذیری را فراهم نمی کند، چون آن چیزی که کلیات اسلام را موارد جزئی و متغیر تطبیق می دهد عقل است، اگر حجبت عقل به عنوان یک منبع اسلامی پذیرفته نشود، دلیلی ندارد که تطبیق اصل کلی بر فرع، یا اصل ثابت بر متغیر حجیت داشته باشد.
عقل در اندیشه شیعی بسیار جایگاه عظیمی داده شده است، فی الواقع عقل در کنار سایر منابع قرار داده نشده، بلکه همه آنچه که به واسطه نبی آمده از قرآن و سنت و روایات به عنوان حجت ظاهری دانسته شده و عقل در عداد آن ها به عنوان حجت باطن معرفی شده است.
«إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏» الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 16

به نظر می رسد که استنباطات شرعی ما هنوز نتوانسته عقل را تا این سطح مورد استفاده قرار دهد و این میزان به آن جایگاه بدهد. اصول فقه ما در بخش «ادله شرعیه عقلیه» بسیار نحیف است و برخی بیش از درک «حسن و قبح» شأنی برای عقل قائل نیستند.

عقل، اجتهاد، خاتمیت، جامعیت و جاودانگی دین

#امید_فشندی
#یادداشت_198
#جلسه_340
#مشخصات_اسلام

🔰 عقل، اجتهاد، خاتمیت، جامعیت و جاودانگی دین

در مواجهه‌ی نخست، قبول مقوله‌ی #اجتهاد در دین، با قول به #جامعیت آن ناهم‌خوان است؛ چه اینكه جامعیت جایی برای اجتهاد باقی نمی‌گذارد.

اما در مواجهه‌ای ژرف‌تر برای جمع میان آن دو، باید جوهری از اجمال را در دل جامعیت تصویر كرد تا گزاره‌ای معقول شود.

باور به خاتمیت دین، علاوه بر قول به جامعیت آن، قبول جاودانگی آن را نیز در پی دارد، و این مفاهیم همه با هم گره خورده است.

حال چالش اصلی این است كه خاتمیت، جامعیت و جاودانگی آن را با عقل‌ورزی و اجتهادپذیری آن جمع كنیم.

12 آبان 1400

اجتهادپذیری اسلام از نظر استاد شهید

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_80
#جلسه_340

اگر چه مطالبی که مرحوم استاد شهید در مورد اجتهادپذیری اسلام فرمودند درست و قابل قبول است اما می توان این نکته را به وضوح مشاهده کرد که مباحث کاملا در سطح اجمالیپ و کلیات بیان شده و اصلا جواب گوی پیچیدگی های اجتهاد ورزی در لایه ی اجتماع و تمدن نیست. شاید دلیل این امر هم عدم ابتلای واقعی و عینی فقه ما با مسائل پیچیده جامعه بوده باشد.
در مقابل فقه اهل سنت که به دلیل ابتلا به پیچیدگی های حکومت داری و ساخت حاکمیتی که پیدا کرده عملا نتوانسته در مسیر مستقیم اجتهاد ورزی ثابت قدم بماند و به افراط و تفریط های فراوانی (از قبیل عقل گرایی یا حدیث گرایی افراطی و در ادامه بستن باب اجتهاد و تقلید از مذاهب اربعه و همچنین نهضت احیای اجتهاد و سلفی گری و فقه مقاصدی و…) در امر اجتهاد گرفتار شده. بنابراین اگر چه نقدهای پیشا حکومت داری ما به فقه اهل سنت درست است ولی این واقعیت نیز غیر قابل انکار است که این نقد ها به یک معنا نقد ما قبل از ورود به میدان است در حالی که آن ها با مسائل و پیچیدگی های بسیار دشواری روبه رو بوده اند.
چیزی که خود ما هم امروزه به آن مبتلا شده و به وضوح دریافته ایم که حکومت داری و جامعه پردازی بر مبنای یک اجتهاد بدون افراط و تفریط فوق العاده دشوار است. و صرفا با بیان نکاتی کلی از قبیل بازگرداندن فروع به اصول یا قرار دادن عقل در منابع حجیت نمی توان اجتهاد مصابی به حمل شایع ارائه کرد.
☘️

جامعیت

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_340
#جامعیت

وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ
(آیه 13 سوره جاثیة)

آیا می شود که خدای متعال همه ی آسمان ها و زمین را به تسیخر ما درآورده باشد اما به ما نحوه ی استفاده از آن ها را نگفته باشد تا ما با استفاده از این نعمات خود را به تباهی نکشیم؟

در عصر ما تمدن غرب، سرمست از این تسخیر است و با تمام توان تلاش می کند همه چیز را تحت سیطره ی اراده ی خود درآورد.
با استفاده از همین قابلیت، انسان را مبدأ همه چیز می داند و در پی نفع حداکثری از تمام موجودات عالم است.
حال این انسان، رقت انگیز است! با اینکه تظاهر می کند خود مبدأ عالم است، اما در خود وجدان می کند که هیچ است، این حس مدام او را آزار می دهد و او پیوسته در تلاش است که از این جهنم کثرت رهایی یابد… نتیجه ی این حال روحی، استفاده حداکثری از اسباب غفلت است؛.
.

از #خاتم تا #خمینی (۱)

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جلسه_340
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_60

 

🔰 از #خاتم تا #خمینی (۱)

✅✅اسلام دین خاتم است.

🔸سخن از دین خاتم کار ساده‌ای نیست. وقتی از خاتمیت دین اسلام سخن گفتیم لاجرم خود را در ورطه‌ی پاسخگویی به سوالات فراوانی انداخته‌ایم که نیازهای فطری انسان به طور طبیعی به ما تحمیل خواهد کرد. مسئله خاتمیت فی‌الواقع توقع بشر را از دین خیلی خیلی بالا می‌برد.

🔸بشر به حق انتظار پاسخگویی دارد. نهاد دین را به چالش کشیده و در محضر دادگاه عقل و عدل، مدعیان دین‌شناسی و دین‌ورزی را مورد خطاب قرار داده و به استنطاق وادار می‌سازد. رسالت نبی مکرم اسلام، گویی بشر را نسبت به دستاوردهای دین پرتوقع نموده است.

🔸بشر از دین هم اخری می‌خواهد هم دنیا.
هم آسمان می‌خواهد هم زمین.
هم فرد می‌خواهد هم جامعه.
هم فرهنگ می‌خواهد هم اقتصاد.
هم اندیشه می‌خواهد هم عمل.
هم…

🔸پس “جامعیت”، انتظار عقلانی و فطری و حقیقی بشر است از دین خاتم.

 

✅✅اسلام دین جامع است.

🔸گفتیم که انتظار به حقِ بشرِ رشد یافته از دین، جامعیت است. حال این جامعیت به چه معناست؟
دایره‌ی شمولیت آن، چه ابعادی را دربرمی‌گیرد؟

🔸به نظر می‌رسد از دو حیث جامعیت دین به منصه ظهور می‌رسد:
1⃣ اجتهادپذیری در مواجهه با اقتضائات عصری و مصری
2⃣ زندگی‌گرایی در عین آخرت‌گرایی (پیوند آسمان و زمین)

📌از یک جهت بشر، هویت دینی خویش را تا عصر خود امتداد بخشیده و به دنبال پاسخ‌هایی قانع کننده از جانب آن می‌گردد. فلذا عقلاً باب اجتهاد، باید برای چنین دینی بازِ باز باشد.
دینی که توسعه‌ی جوامع، پیشرفت تکنولوژی، زیرساخت‌های ملی و قومی، بیماری‌های نوپدید روحی و جسمی، مسائل عرصه‌ی حکمرانی، اختلافات حوزه جغرافیای سیاسی و… دیگر مسائل نوبه‌نو که در تطور حیات اجتماعی عمدتا به انسان‌ها عرضه می‌شود، در اصول و امهات آن تزلزل ایجاد نکرده و پاسخی درخور داشته باشد.

📌از طرفی دیگر انسان ذاتا در پی آن است که ساحت روحانی‌اش تا ساحت جسمانی‌اش امتداد داده و میان هر دو حیث وجودی‌اش جمع کند. نه امکان دارد از حیات مادی‌اش دست کشد و نه از فطرت معناگرا و عنصر حقیقت جویش می‌تواند دست بردار. انگار هم خدا را می‌خواهد هم خرما را!
هر کدام را اگر مستقلا و منهای دیگری داشته باشد شدیدا دچار تزلزل و نوعی ناهمگونی با کل طبیعت می‌شود. اگر هم هر دو عنصر را داشته باشد اما معنویتش از زندگی، و زندگی‌اش از سلوک معنویش پشتیبانی نکند، باز هم دچار نوعی آشفتگی خواهد بود.

🔸 توسعه‌ی جریانات معنویت‌گرا و تصوف در دل جوامع اسلامی و یا سکولار و لیبرال، چه بسا برخاسته از همین گسست حیثیتی و هویتی است.

[ادامه دارد…]

جامعیت_دین_اسلام

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#جامعیت_دین_اسلام
#یادداشت_108
#جلسه_339

با تحقیق اجمالی که داشتم در موضوع جامعیت دین اسلام سه نظریه موجود است:
1- دین، جامع همه ى علوم و معارف بشرى و بیان کننده ى همه ى مسائل نظرى و عملى در سطح کلان و جزئى در عرصه هاى مختلف زندگى مادى و معنوى است و تعالیم آن انسان را از هر گونه تلاش فکرى در شناخت خود، جهان و ابعاد مختلف زندگى بى نیاز مى کند.
قائلین به این نظریه همان افرادی هستند که نهایتا علومی مانند فیزیک، شیمی، روانشناسی را هم در نسخه اسلامی اش قبول دارند.

2-وظیفه ى دین، ارائه ى رهنمود براى رسیدن انسان به سعادت و کمال اخروى است، نه براى اداره ى جامعه و مسائل دنیوى.(یعنی دین اسلام برای سعادت اخروی دین جامعی است و تمامی نیازهای لازم برای رسیدن به کمال اخروی را پوشش می دهد)، امثال سروش به این نظریه قائلند

3-دین اسلام در راستاى هدف و رسالت خود، رئوس کلى همه ى معارف لازم را براى تحقق سعادت دنیا واخرت در اختیار بشر قرار دهد; به گونه اى که بشر با تطبیق آن اصول کلى بتواند به صورت نظام مند همه ى معارف و رهنمون هاى مورد نیاز براى رسیدن به سعادت خویش را به دست آورد.(از قائلین به این نظریه را می توان نگاه آیت الله مصباح رضوان الله علیه نام برد)

با توجه به سه رویکرد فوق در جامعیت دین، ابتدا قبل از اینکه بخواهیم وارد چگونگی این جامعیت بحث کنیم می بایست روشن کنیم چه رویکردی از جامعیت را مد نظر قرار دادیم و دایره نیازهای مربوط به انسان و دین را تا چه حدی قرار داده ایم بعد از آن می توان درباره چگونگی این جامعیت بحث کرد.

به نظر می آید که استاد شهید، بر محور نظریه سوم راجع به جامعیت دین اسلام بحث کرده اند و شواهدی از این مطلب را می توانیم در مجموعه آثار،ج5، ص37 مشاهده کرد:
«اید بگوییم كه مقصود از «علوم اسلامی» … یعنی علومی
كه به نوعی از نظر اسلام «فریضه» محسوب می شود و در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه ی طولانی دارد و مسلمانان آن علوم را از آن جهت كه به رفع یك نیاز كمك می كرده و وسیله ی انجام یك فریضه بوده محترم و مقدس می شمرده اند.»

جامعیت ادیان الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_47
#جلسه_339

🕋 جامعیت ادیان الهی

دین موهبتی از جانب خداوند به انسان است. از این رو نمی‌توان گفت که خداوند موهبتی ناقص لطف کرده است.
دین هر امتی برایش جامعیت دارد، تعادل دارد، سکونت دارد. برای حل نیازهای او چاره‌ای دارد.
اما بشر در سیر و صیرورت است.
در حال تکامل است.
شکفته شدن در ذاتش است.
صعود برای او قطعیست.
از این رو باید گفت، دین سابق برای بشر لاحق تعادل ندارد زیرا مسئله‌ها و نیازهای او ارتقا یافته است. اما برای خودش اعجاز است.
بنابراین می توان جامعیت اسلام را به گونه‌ای تقریر کرد که جامعیت ادیان الهی برای امم سابقه تصور شود.
بالجمله؛ دین اسلام در قرون متاخر نسبت به روش‌های دیگر زیستن که عِدل اسلام در این قرون بیان شده، جامعیت دارد.

جامعیت به چه معناست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_115
#جلسه_339
#جامعیت_اسلام
#گزاره_نویسی

❓جامعیت به چه معناست؟
❓ابعاد جامعیت چیست؟

🔸جامعیت به معنای وسط بودن

شهید مطهری وسط بودن را به معنای التقاط نمی گیرند بلکه منظورشان مزایای طرفین را داشتن است واینکه وسط بودن جامع مزیا است

🔸جامعیت و جمع دنیا و آخرت

جامعیت دین یعنی هم دنیای فرد و هم آخرت برایش مسئله باشد مثلا دینی که به ییروان خود دشمنان دنیویشان را معرفی نکند چه دینی است .

🔸جامعیت و همه جانبگی
دین اسلام برخلاف یهودیت جهان شمول است و هیچ فیلتری برای ورود به خود ندارد
وتمام ابعاد زندگی انسان را شامل می شود.

🔸مبارزه نشانه جامعیت

اگر یک مکتبی جامع باشد از هیچ گزاره و قاعده خود نمی گذرد و نسبت به ارزش های خود بی تفاوت نیست اگر ظلم را قبیح بداند برای رفع این طلم دست به مبارزه می زند و کشته می شود این یعنی این مکتب زنده است این مکتب نظام دارد غیرت دارد
نهضت عاشورا از مصادیق این کلام است

🔸اسلام جامع (کامل)نسبت به تمام ادیان
با بررسی دین پژوهانه می توان فهمید اسلام نقطه آخر و نسخه کامل الهی برای بشریت است
این ادعا را با سختی شریعت یهود و بی شریعتی مسیحیت میتوان فهمید

🔸جامعیت برای انسانیت

با خاتمیت پیامبر اکرم و ارائه نسخه نهایی انسان کامل
این اسلام و شریعت این انسان کامل است که جوابگوی انسان کامل است
این نسخه هست که می تواند انسان را به سوی کمال انسانیت حرکت بدهد
لذا انسان کامل همان انسان جامع است و در مکتب اسلام حرکت به سمت انسانیت همان حرکت به سوی جامعیت است
فصل اخیر ادیان ابراهیمی اسلام است.

🔺اینکه عده ای ادعا کنند که اسلام جامع نیست و خیلی از امور را به عقل رجوع داده بهتر است یک دور ابواب کتب ارزشمند روایی را مطالعه کنند شاید از این ادعا دست بردارند ما مگر چقدر به شریعت و سرمایه روایی و قرانی مسلط هستیم که همچین ادعای را خلاف فرمایش قران می کنیم
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
(انعام 59)

لازمه جامعیت داشتن دین از نگاه شهید مطهری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_123
#جلسه_339

بسم الله الرحمان الرحیم

شهید مطهری برای جامعیت داشتن دین یک لازمه بیان می‌کنند، یک لازمه ذاتی و آن این که اگر قرار است دین جامعیت داشته باشد باید مباحات داشته باشد به عبارت دیگر باید یک منطقه‌ی رها و آزاد در دین وجود داشته باشد.

در بدو امر شاید اینگونه به نظر برسد که ادیان گذشته و ماقبل اسلام، قسمت‌های رها و آزاد بیشتری دارند چرا که اسلام را دین کامل‌تری نسبت به ادیان قبلی می‌دانیم و چون رهایی در آن ادیان بیشتر است لذا جامعیت آن ادیان هم بیشتر از جامعیت اسلام است.

اما این خطا از آن روست که مباح را حکم نداشتن در نظر گرفته‌ایم؛ اینکه یک منطقه‌ای حکمش اباحه باشد فرق دارد با این که دین حکمی نداشته باشد. فرق است میان این که در یک قسمتی دین حرف نزده باشد با این که حرف دین در آن قسمت رهایی و آزاد بودن است. از همین جهت است که ما احکام را به پنج دسته تقسیم می‌کنیم و نمی‌گوییم احکام چهار دسته هستند و در موارد غیر این چهار دسته، اسلام حکم ندارد. بلکه حکم دارد و حکم به اباحه است.

چنانچه در علم اصول فقه هم گفته می‌شود که اباحه گاهی ناشی از این است که فعل مباح از هر ملاکی که انسان را به سوی انجام یا ترک عمل بخواند، خالی است و گاهی ناشی از وجود ملاکی است که ان مطلق العنان بودن مکلف است.
و الإباحة قد تنشأ عن خلوّ الفعل المباح من أيّ ملاك يدعو إلى الإلزام فعلا أو تركا، و قد تنشأ عن وجود ملاك في أن يكون المكلّف مطلق العنان‏ (حلقه ثانیه شهید صدر)
🌺

نقطه اصلی بر جامعیت دین

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_132
#جلسه_339

🔹ظاهرا نقطه اصلی که بر جامعیت دین تاکید میشود، جامع دو ساحت عالم است. یعنی دال مرکزی که در جامعیت دین بر آن تمرکز میشود این است که دین فقط منحصر به امور مادی نیست و برای عالم آخرت نیز برنامه دارد. از طرفی دین منحصر در آخرت نیست و برای زندگی دنیای انسان نیز برنامه های مفصلی ارائه کرده است. به عبارت دیگر دین هم متکفل سعادت دنیایی انسان است و هم متکفل سعادت اخروی انسان لذا سعادت دنیوی انسان از سعادت اخروی او جدا نیست و هر دو ساحت از یک برنامه جامع پیروی میکند.

🔹مشهور است که مسیحیت دین آخرت و معنویت بود و یهود دین دنیا و مادی گری و اسلام جمع بین این دوست. هم دنیا را دارد و هم آخرت را.

🔰حضرت امام ره می فرمایند:
“آنهایی که آن طرف را می‌بینند و این طرف را نمی‌بینند ناقصند – اهدنا الصّراط المستقیم، غیرالمغضوبِ علیهم، غیرِ ضالین. در یک روایتی هست – من نمی‌دانم وارد است یا نه – هست؛ می‌گویند، نقل می‌کنند که قضیه مغضوب علیهم – به حَسَب قول مفسرین – عبارت از یهود است و ضالین عبارت از نصارا. در یک روایتی نقل می‌کنند – من نمی‌توانم تصدیق کنم، من نقل می‌کنم از آنهایی که نقل کرده‌اند – که رسول الله – مثلاً – فرموده است:کانَ اخی موسی‌ عَیْنُهُ الیُمْنی‌ عَمْیاء و اخی عیسی عَیْنُهُ الیُسْری‌ عَمْیاء، وَ انا ذُوالعَیْنَیْنِ‌ (1) آنهایی که می‌خواهند تأویل کنند، می‌گویند چون تورات بیشتر توجه به مادیات و امور سیاسی و دنیوی داشته است – یهود هم که می‌بینید دو دستی چسبیده‌اند و دارند می‌خورند دنیا را و باز هم بسشان نیست، امریکا هم آنها دارند می‌خورند، ایران هم الآن آنها دارند [می‌خورند] باز هم بسشان نیست، همه جا و همه را می‌خواهند – و در کتاب حضرت عیسی [علیه السلام‌] توجه به معنویات و روحانیت بیشتر بوده است؛ از این جهت «عین یُسرا» یش که عبارت از طرف طبیعتش است عَمْیاء بوده است – البته من نمی‌توانم بگویم‌ این از پیغمبر صادر شده لکن گفته‌اند این را- یعنی توجه به این جهت «یسار» که عبارت از «طبیعت» است نداشته و کم داشته است؛ و او هم به حَسَب شریعتش توجهش به مادیات زیاد بوده. «و انا ذوالعینین»، هم جهات معنوی، هم جهات مادی. شما احکامش را که ببینید شهادت بر این مطلب است. احکامش احکامِ – عرض می‌کنم که – سیاسیاتش [را] ملاحظه می‌کنید.”
صحیفه امام خمینی، جلد 3، صفحات 226-227