کمال اندیشه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما ممکن است در صدق آزاداندیشانه بودن، مراتبی را متصور باشیم، مثلا بگوییم فلان اقدام آزاد اندیشانه تر بود. همچنین ممکن است به اصطلاح عرفی یک اندیشه را چنین توصیف کنیم که اندیشه ای با مسمی است.

اگر این ظرافت را در نظر بگیریم ممکن است باب نوعی از توجهات در ساحت اندیشه و حتی ازاد اندیشی به روی ما باز شود.

یعنی دیگر صرفا دائر مدار صدق تعریف مان نمانیم. و مقوله ای جدید را هم در نظر بگیریم و آن هم کمال اندیشه و یا آزاد اندیشی است.

میتوانیم این پرسش را مطرح داشته باشیم که آیا این اندیشه اندیشه ای زیباست؟ با مسمی است؟ یا این آزاد اندیشی به حد کمال آزاد اندیشانه است؟

این برش میتواند در قالب پدیده ی اجتماعی آزاد اندیشی نیز بازتولید شود.

آزاداندیشی و خلاقیت

اگر اندیشه و تفکر را حرکت از معلومات به سمت مجهولات بدانیم، آزاداندیشی به معنای این است که این حرکت قید و بند و مانعی نداشته باشد. یعنی حرکت آزادانه برای رسیدن به مجهولات از طریق معلومات.

در این تعریف، برای آزاداندیشی نمی توان قواعد تفکر و ضوابط یک اندیشه منطقی را نادیده گرفت. آزاداندیشی دعوت به تفکر غیر تقلیدی و غیر متعصبانه است.

 

اما سوال اینجاست که آیا آزاداندیشی تنها در حوزه برهان منطقی راه دارد؟ آیا در شعر و خطابه و جدل نمی توان آزاداندیشی را مطرح کرد؟

آن چه واضح است این است که آزاداندیشی، یک تفکر واقعی و حقیقی است و توهمات را نمی توان آزاداندیشی نامید.

اما آیا آزاداندیشی در حوزه خیال راه دارد؟

به نظر می رسد باید بین وهم و خیال تفاوت قائل شد. بر خلاف وهم، خیال متصل به عالم مثال است و از واقعیت عالم سرچشمه می گیرد.

آزاداندیشی اگر یک خصلت درونی و فردی باشد، در تغییر نگاه و بینش افراد موثر است. هم در استدلال و برهان و هم در حوزه های هنری و خیالی.

دعوت به آزاداندیشی یک دعوت پر اقتدار و با وسعت بالاست. آزاداندیش هم در لایه تفکر شکوفا می شود، هم در لایه باور، از تعصب رهایی می یابد. هم در لایه عواطف و احساسات متواضع و نرم می شود. هم در لایه های اجتماعی انسانی، از مدیریت و برنامه ریزی و رهبری تا هنر و خیال و ذوق، خلاق و نوآور می شود.

تفکر خلاق

«تفکر» را توانایی حرکت از معلوم به مجهول تعریف میکنند. یعنی از دارایی ها و دانایی ها استفاده کردن و نادارایی ها و نادانایی ها را تبدیل به دارایی و دانایی کردن. یعنی با استفاده از علوم ، نامعلوم ها و مجهول ها را کشف کنیم.

حال «تفکر خلاق» یعنی همین کار را خلاقانه انجام دهیم. یعنی در حرکت از معلومات به سمت مجهولات از روش ها و سبک های مرسوم پیروی نکردن. یعنی به موضوع و محمول به نحو دیگر و از زاویه دیگری نگریستن.

لذا تفکر خلاقانه ، از دایره تفکر خارج نمی شود و اصل چارچوب تفکر را حفظ میکند. لکن در همان تفکر کردن اگر به گونه ای نو و تازه که معمولا آن طور عمل نمی شود عمل شود، این تفکر خلاقانه است.

لذا «تفکر خلاق» با مطلق خلاقیت متفاوت است. خلاقیت در ممکن است وهم، خیال و… باشد. لذا تفکر خلاق با شعر و هنر خلاقانه متفاوت است.
.

آزادی در آزاداندیشی

آزادی به معنای بی‌قیدی و رهایی از بند قیود است؛ وقتی بخواهیم آزادی را در آزاداندیشی مورد تامل قرار دهیم، رهایی از قیود در اندیشیدن فهمیده می‌شود؛ اینکه در مقام تفکر و اندیشیدن، از غل و زنجیر قیود رها باشیم.

وقتی آزادی را به تنهایی مورد تامل قرار می‌دهیم، بی‌قیدی کامل فهمیده می‌شود؛ البته همین هم جای تامل دارد که اساسا امکان اینچنین آزادی برای انسان وجود دارد یا اینکه یک تشکیکی است و شاید بتوان گفت امکان رسیدن به بی‌قیدی کامل در انسان وجود نداشته باشد و بعد از آن‌ هم مطلوب بودن این بی‌قید کامل جای تامل دارد؛ امّا اگر این بی‌قیدی یا به عبارت بهتر «بی‌قیدی کامل» را اگر بخواهیم بیاورم در مقام تفکر و اندیشه چه شکل و صورتی دارد؟ آیا در مقام اندیشیدن هنگامی که می‌خواهیم بی‌قیدی کامل را مراعات کنیم، باید اجازه‌ی هر ورود هر شعری را بدهیم و به هر خیالی بگوییم اندیشه، چون قائل به آزاداندیشی هستیم؟

ما همان آزادی که در ابتدا به معنای بی‌قیدی کامل می‌فهمیدیم را به حیطه‌ی خاص‌تر و کوچک‌تری می‌بریم؛ به عبارتی این آزادی و بی‌قیدی را در یک چهارچوب می‌بریم و اینجا در واقع ابتدا خود را ملزم به قیود اندیشه و تفکر می‌کنیم و بعد در همین چهارچوب بی‌قیدی کامل می‌دهیم؛ لذا نمی‌توان به هر شعری و خیالی گفت اندیشه و ادعای واهی آزاداندیشی کرد؛ خود وادی اندیشه و تفکر چهارچوب و قیودی دارد که قبل از ورود به آن باید آن‌ها را پذیرفت؛ هر چند ممکن است در مقام تفکر در خصوص همین چهارچوب و قیود لازم برای تفکر و اندیشه، نیاز به تامل باشد.

آزادی هنگامی که در وادی اندیشه قدم می‌گذارد، ناچارا باید خلع نعل کند و قیود این وادی را بپذیرد و آنقدر توان و قدرت ندارد که چهارچوب این وادی را هم برهم زند؛ اگر قرار باشد اندیشه را اندیشه بودن بیاندازد، اینجا در واقع آزادی وارد وادی اندیشه نشده است بلکه وادی دیگر برای خود ساخته است و به عبارت دیگر آزاداندیشی رقم نخورده است؛ چرا که اندیشیدنی نبوده است که بخواهد رهای از قیود باشد.

بنابراین قیودی که برای آزاداندیشی قائل می‌شویم، به خاطر این نیست که آزادی را کامل نیاوردیم در وادی اندیشه، بلکه به خاطر این است که وادی اندیشه آمده‌ایم؛ هر وادی اقتضائات خودش را دارد؛ اگر بخواهیم واقعا تحفظ بر اندیشیدن داشته باشیم و از این وادی خارج نشویم، ناچار به پذیرش قیود آن هستیم.

آزاداندیشی در غرب

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت165
#آزاداندیشی_در_غرب

در تعریف آزاداندیشی بین گروه ها و ونحله های مختلف اختلاف نظر وجود دارد هرکس سعی دارد در تعریف این اصلاح به نحوی آن را تعریف کند تا خطوط قرمز ناگفته خود را در تعریف رعایت کند

تعریف آزاداندیشی خود با جهت دار اندیشی افراد مواجه است برای اثبات این ادعا تعاریف این اصلاح را بررسی می کنیم.

1️⃣دیدگاهی معرفت‌شناختی است که معتقد است باورها نباید بر اساس حجیت ، سنت ، وحی یا جزم‌اندیشی شکل بگیرند و در عوض باید دیگران به باورها دست یابند
(مریام وبستر)

2️⃣کسی است که به جای پذیرش عقاید و عقاید دیگران، به ویژه در آموزه های دینی، عقاید و نظرات خود را شکل می دهد». به ویژه در برخی از تفکرات معاصر، اندیشه آزاد به شدت با رد نظام های اعتقادی اجتماعی یا مذهبی سنتی گره خورده است
فرهنگ نامه آکسفورد

3️⃣ اندیشه آزاد را تفکری مستقل از وحی، سنت، اعتقاد ثابت و اقتدار تعریف می‌کند .

آدام لی،نویسند ملحد

4️⃣”ارزش آزاداندیشی”
چیزی که یک آزاداندیش را می‌سازد، باورهایش نیست، بلکه شیوه‌ای است که در آن باور دارد. اگر آنها را به این دلیل نگه دارد که بزرگانش در جوانی به او گفته اند که درست بوده اند، یا اگر آنها را نگه دارد چون اگر این کار را نمی کند ناراضی خواهد بود، فکرش آزاد نیست. اما اگر آنها را نگه دارد، زیرا، پس از تفکر دقیق، تعادلی از شواهد را به نفع آنها بیابد، آنگاه فکر او آزاد است، هر چند نتیجه گیری او ممکن است عجیب به نظر برسد.
راسل برتراند

5️⃣«هیچکس را نمیتوان از تفکر درباره امري که انتخـاب
میکند منع کرد و عرصه فکر هر کسی محدود بـه وسـعت تجربـه و قـدرت تفکـر اوسـت» بری
6️⃣ “هیچ کس نمی تواند آزاداندیشی باشد که خواستار انطباق با کتاب مقدس، عقیده ، یا مسیح باشد.. برای آزاد اندیش، وحی و ایمان باطل است و راست گرایی تضمینی برای صدق نیست.»
تعریف بنیاد آزادی
در این چند نمونه تعریف از آزاداندیشی از اندیشمندان و آزاداندیشان غربی بی دینی و الحاد مفرض تعریف آزاداندیشی است
وهمه به صورت ضمنی این نکته را در تعریف آورده اند
و دین را خرافه و بزرگترین مانع تفکر می دانند خوب در این فضا حرف زدن درباره آزاداندیشی دینی یک حرف معارضی است
در یادداشت بعد تعاریف آزاداندیشی از نگاه اندیشمندان اسلامی بیان می شود.