تأملی در باب آزادی4 (هستی شناسی3)

?تأملی در باب آزادی4 (هستی شناسی3)?

?آزادی انسان در اندیشه
اما در مورد اندیشه (اندیشه به معنای تفکر نه علم)، انسان از دو جهت نسبت به آن آزاد نیست. اولا درصورتیکه انسان، اندیشه و تفکر را مصداق کمال خود ببیند، از آن جهت که انسان نسبت به کمال خواهی آزاد نیست و ذاتا کمال خواه است، بنابراین ذاتش اندیشه و تفکر را اقتضاء می کند و نسبت به آن آزاد نیست. لذا خودش ذاتا آن را می خواهد نه اینکه او را مجبور کنند.
و ثانیا وقتی به دنبال اندیشه و تفکر است، باید طوری با عقل و ذهن خودش تعامل کند که اندیشه و تفکر حاصل شود. هر نوع استفاده از قوه عقل، تفکر نیست بلکه این تعامل باید به نوع خاصی باشد، تا تفکر و اندیشه حاصل شود. علاوه بر اینکه گاهی انسان از قوه وهم و خیال (که یک قوه مدرکه است)، استفاده می کند و فکر می کند که در حال اندیشه و تفکر است درحالیکه این فعل، تخیل است نه تفکر.
بنابراین زمانی انسان تفکر می کند و می اندیشد که اولا از قوه عاقله خودش استفاده کند و ثانیا به نوع خاصی از آن استفاده کند تا بتواند مجهولی را معلوم کند. امروزه در علم روش شناسی تحقیق، تفکر و تحقیق را اینگونه تعریف می کنند: مجموعه فعالیتهایی که با ترتیب خاص و مهارت های خاصی انجام شود تا مجهول(مسأله)، معلوم شود. این یعنی برای حصول تفکر و تحقیق، باید قیودی رعایت شود.
بنابراین اندیشه آزاد، به این معنا نیست که اندیشه مطلقا آزاد است. بلکه اگر اندیشه بخواهد اندیشه باشد، باید قیود و اصول اندیشه بودن را رعایت کند.
البته از جهت سلب آزادی و دخالت دیگران در اندیشه انسان، گرچه با نگاه فلسفی، دخالت و اجبار دیگران در اندیشه و تفکر امری محال است. یعنی اساسا فکر انسان قابل اجبار نیست. حتی خود انسان نیز نمی تواند مانع نتایجی که از تفکر حاصل شده، بشود و درنتیجه اندیشه از جهت دخالت دیگران، مطلقا آزاد هست، اما نوع تربیت خانواده و مدرسه و فرهنگ جامعه در کیفیت و مقدار شکوفایی آزاداندیشی در انسان موثر است.

?آزادی انسان در عمل و رفتار
انسان از لحاظ آزادی در عمل، از نظر فلسفی و تکوینی، در حیطه قدرت خودش، ذاتا مختار و آزاد است ولی نه اینکه کاملا آزاد و مختار باشد. عوامل مختلف مادی و غیرمادی و درونی و بیرونی در عمل و رفتار انسانها موثر هستند (مانند وراثت، مزاج، محیط زیست، خانواده، مدرسه، فرهنگ و غیره). البته همه این عوامل، مقتضی یک عملی هستند نه علت تامه؛ لذا با وجود همه این عوامل، انسان می تواند هر عملی را اراده کند.

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 93

تأملی در باب آزادی3 (هستی شناسی2)

?تأملی در باب آزادی3 (هستی شناسی2)?

برای فهم وجود آزادی انسان، نیاز به انسان شناسی داشتیم که در یادداشت قبلی به آن پرداخته شد. حال به سراغ پاسخ به سوال می رویم. آیا انسان در غرض، علم، گرایش، اندیشه و فعل آزادی دارد؟

?آزادی انسان در غرض و هدف
با توجه به این توضیحات روشن می شود که آزادی مطلق، اساسا وجود ندارد. خواسته و غرض انسان که کمال خواهی است، اولین قید آزادی است. بنابراین انسان ذاتا آزاد مطلق نیست و نمی تواند باشد و نمی خواهد باشد. چراکه انسان، ذاتا خواسته و غرض دارد و آن خواسته و غرض، او را به قید و بند می کشد. (همانطور که توضیح داده شد، این حد از قید و بند، ذاتی موجود فقیر ذی شعور است.) البته در اینکه انسان در قید و بند چه غرضی باشد، تا حدی در اختیار خودش است. چرکه کمال مصادیق متعددی دارد. هم کمال مادی داریم و هم کمال معنوی؛ انسان است که انتخاب می کند کدام کمال را هدف و غرض خودش قرار دهد و برای رسیدن به آن تلاش کند.
این نکته، اساسی ترین نقد مکتب اگزیستانسیالیسم است. فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، بخاطر عدم فهم این نکته که انسان ذاتا کمال خواه و هدف دار است، آزادی و انتخاب آزاد را مهمترین مفهوم انسانی دانستند درحالیکه مهمترین و ارزشمندترین مفهوم انسانی، کمال خواهی اوست و آزادی در ذیل کمال خواهی، ارزشمند خواهد بود.

?آزادی انسان در علم و یادگیری
انسان در اصل علم و یادگیری نیز آزادی ندارد. انسان بطور ذاتی همیشه در حال دریافت اطلاعات و حقایق از پیرامون و حتی از درون خودش است. انسان نسبت به بعضی از علوم حضوری خودش، بی اختیار است و چه بخواهد و چه نخواهد، نسبت به وجود خودش، احساسات خودش و غیره، علم حضوری دارد. و هرچقدر هم به کمال عقلانی بیشتری برسد، علوم حضوری دیگری نیز برای او شکوفا می شود مثل علم حضوری به وجود خداوند. البته در اینکه انسان سمت چه علومی برود و چه حقایقی را برای خودش روشن کند، تا حدی آزاد است.

?آزادی انسان در گرایش و میل
در گرایش نیز چنین است. همه انسانها نسبت به غرض و هدف نهاییشان که کمال است و همچنین نسبت به مصداق کمال و راه محقق کننده آن کمال، گرایش دارند. یعنی هرچیزی را که ملائم و سازگار با غرضش ببیند، نسبت به آن میل و حب دارد و هر چیزی را که ناملائم و ناسارگار با غرضش ببیند، نسبت به آن نفرت و بغض دارد. البته انسان در ایجاد مقدمات ایجاد حب و بغض، تا حدی اختیار دارد و آزاد است.
یکی از مهمترین مقدمات ایجاد حب و بعض، نوع اعمال گذشته انسان است. هرچه انسان بر طبق نفسانیت و تکامل مادی عمل کند، نسبت به هر عامل محدود کننده نفسانیت، بغض پیدا می کند و بالعکس هرچه بر طبق عقلانیت و تکامل معنوی حرکت کند، نسبت به امور نفسانی بغض پیدا می کند.

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 92