مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_61
#جلسه_338

مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

یکی از اموری که خصوصا در حوزه های علمیه

در جلسه ی اخیر حلقه ی اندیشه کلامی بحثی پیرامون چگونگی مراحل رسیدن به برنامه ی دینی ارائه شد، سیر { مکتب» علم» نظام» برنامه } مورد اشاره قرار گرفت و مطرح شد که ذخیره ی موجود معارف دینی ما به راحتی می توانند به وجود آوردن مکاتب تخصصی دینی را عهده دار شوند.

گوشزد شد که نباید اندیشه ای را که در یک مکتب تخصصی سخن دارد رمی به این اتهام کرد که علم تخصصی یا نظام و برنامه ی تخصصی ندارد.

در دین شریف اسلام هم گزاره های فراوانی وجود دارند که میتوانند اختصاصات مکتبی را در ساحات مختلف بوجود بیاورند، مثل یک گزاره ی « لا ربا فی الاسلام » که خودش یک جهت گیری اختصاصی و دنیایی از ویرایش است در فضای اقتصاد.

اما در کنار همه ی این دارایی ها یک مساله مانع از آن شده است که دانشمندان علوم اسلامی به پدید آوردن مکاتب، نظامات و برنامه های دینی روی بیاورند، و آن اجتناب عملی آن ها از عمل کردن و تجربه کردن است.

بسیار مناسب است که به شناسایی این مانع پرداخته شود تا بتوان آگاهانه آن را مرتفع ساخت.

چنین به نظر میرسد که این مانع ریشه های مختلفی دارد، که به برخی از آن ها اشاره میکنم:

1- دوری نهادینه شده از عمل:

این طور به نظر میرسد که فضای غالب بر مباحثات علمی حوزوی فضایی تقریبا ذهنی محض است. به این صورت که اگر بحث از امور ذهنی فراتر نرود نوعا اشکالی فنی به آن وارد نیست و میتوان بدون تعرض به عمل یا عالم واقع بحثی مقبول را از آب درآورد.

همچنین بسیاری از اوقات و به تبع همین اتمسفر اساسا حوزویان خود را ملزم به عمل به آنچه فهمیده اند نمیدانند، بلکه خود را در مقام مفتی و تئوری پرداز میبینند و برداشتشان چنین است که ما حصل تحقیقاتشان تکلیف دیگران را مشخص میکند، لذا آنها فقط تحقیق میکنند و مینگارند و سپس وظیفه ی دیگران است که بیایند دریافت کنند و عمل کنند.

به این ترتیب به صورت نهادینه شده ای پرداختن به عمل در حوزه ها امری مغفول است.

2- دوری نهادینه شده از تجربه:

نظام حجیت در فقه، و همچنین نظام استدلالی در علومی از قبیل کلام، به گونه ای هستند که طبعا دانشمندان این حوزه ها که حوزه های رایج حوزه هستند را از متود های تجربی دور نگه میدارد. و اساسا تجربه را امر قابل اطمینانی تلقی نمیکنند، لذا به صورت نهادینه شده ای از تجربه نیز دور مانده اند.

3- خوف و به تبع آن احتیاط:

وجود احتمال فاصله گرفتن از تعالیم شریعت و از دست رفتن امور نهادینه شده ای از قبیل تعالیم یا فرهنگ های اصیل، در کنار تجربه های شکست خورده ای که طی آنها ضرباتی به حوزه ها یا به تشیع یا شیعیان وارد شده است ، موجب میشود که حوزویان در برابر تن دادن به سازو کارهای جدید آزموده نشده، و آزمون و خطا، و در گامی بالاتر در برابر تحول خوف داشته باشند و اصطلاحا احتیاط کنند.

حال اینکه آیا احتیاط در اینجا به پرهیز است یا به اقدام خودش جای بحث دارد.

4- عدم دسترسی به امکان تجربه:

یکی از موانع این است که حوزویان سالیان سال دارای مکنت نبوده اند و اساسا دسترسی چندانی به آزمودن یافته های کلان خویش نداشته اند، لذا در ذهنیت شان مساله ی آزمودن آن چنان که باید جایی باز نکرده است.

اکنون نیز تصور هم چنین است.

5- هیمنه ی پارادایم های رقیب:

مانع دیگر این است که بر اثر شدت مقبولیت پارادایم رقیب، یافته های تجربی آنها را قطعی فرض میکنند و اگر گایه بخواهند به تجربه رجوعی داشته باشند یا استناد کنند اولین منبعی که به ذهنشان میرسد تجربیات پارادایم رقیب است. تجربیاتی که با یک دستگاه عریض و طویل پشتیبانی میشوند و از دیدگاه بسیاری نیازی به بازنگری و … ندارند. لذا داعی ای بر تجربه ی مجدد وجود ندارد.

حوزه، عالم ماده و جهان تجربه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_117
#جلسه_338

💠حوزه، عالم ماده و جهان تجربه

🔰امام خمینی ره:
” فرهنگ دانشگاهها و مراكز غير حوزه‏اى به صورتى است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصله‏ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا ميدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد.”

صحيفه امام، ج‏21، ص: 74
پيام [به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه (قبول قطعنامه 598)]
زمان: 29 تير 1367/ 5 ذى الحجه 1408

یک چنین گزاره ای از حضرت امام ره در چنین پیامی (پیام قطعنامه) به شدت تأمل برانگیز و چالش زا می باشد.

امام خمینی یک توصیف راهبردی ای از وضع جهان علمی دانشگاه و حوزه میکنند و می فرمایند جهان علمی دانشگاه با تجربه آمیخته است و جهان علمی حوزه نظری-فلسفی است.
و بعد از این مطلب یک توصیه راهبردی دارند و آن هم ضرورت کم کردن فاصله دانشگاه و حوزه از طریق پدید آوردن یک فرهنگ ملفق. یعنی از سویی حوزه بایستی جهان علمی خودش را از موقف نظری فلسفی به موقف تجربی اتساع و امتداد ببخشد.
و از سویی دانشگاه بایستی فضای نظری فلسفی را احراز نماید.

آنچه که اینجا مد نظر است لوازم اتساع و امتداد جهان علمی حوزه از موقف نظری فلسفی به مرتبت تجربی

1. ضرورت به رسمیت شناختن تجربه به لحاظ معرفت شناختی
حوزه های علمیه متاسفانه مرتبت معرفت شناختی تجربه و جهان تجربه را یا انکار می کنند یا اگر هم انکار نکنند به رسمیت نشناخته و ملتفت بدان نیستند.

2. ضرورت به کار گیری استراتژی پژوهشی اقدام پژوهی به صورت معتنابه در مراکز دین پژوهی

3. ضرورت به کارگیری سناریوی حل مسئله در مراکز تعلیمی-تربیتی

4. ضرورت اتساع جهان فکری فرهنگی نخبگان و فضلا از طریق مواجهه آفاقی با مسئله ها

5. ضرورت مواجهه میان رشتگی و فرارشتگی با مسئله های دینی

6. ؟

قلمرو اسلام در عرصه علوم انسانی[دکتر عبدالحسین خسروپناه]

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#دین_حداکثری
#جامعیت

🔰قلمرو اسلام در عرصه علوم انسانی[دکتر عبدالحسین خسروپناه]

🔺تقریر

آیا نیازی به علوم انسانی اسلامی داریم؟
علوم انسانی از چه طریق به دست آورده می شود؟

سه دیدگاه:

1️⃣حداقلی: قرآن و سنت گزاره هایی در مورد علوم انسانی دارند، اما نمی توان از آن ها علوم انسانی تولید کرد.

2️⃣حداکثری: اسلام و قرآن و سنت به تمام پرسش های مربوط به علوم انسانی پاسخ داده است.
به عبارت دیگر، اسلام با دو منبع قرآن و سنت، پاسخگوی تمام نیاز های اجتماعی انسان است. لذا انسان برای رفع نیازهای اجتماعی، نیازی به تعقل و تجربه و عرف ندارد.

3️⃣اعتدالی: این دیدگاه با روش عقلی، تاریخی، تجربی، نقلی، یعنی جمع میان دو روش درون و برون دین به دست می آید.
طبق روش شناسی مطرح شده، علوم انسانی را به سه بخش عمده 1-تجربی، 2-مکاتب و 3-ارزش ها می توان تقسیم نمود و اسلام را در مقام مقایسه با این سه بخش باید ارزیابی کرد.

الف) علوم انسانی تجربی: پیش فرض های غیرتجربی برگرفته از دین نیز در بخش تجربی علوم انسانی تأثیرگذار است.

ب) مکاتب علوم انسانی: از دین اسلام انتظار داریم تا مبانی مکتبی علوم انسانی و اجتماعی را مشخص سازد.

ج) ارزش های(فردی و اجتماعی) حاکم بر علوم انسانی: آموزه های اسلامی در تغییر انسان، نقش مؤثری دارند. بخشی از آیات و روایات اسلامی، مربوط به ارزش ها و بایدها و نبایدهای حقوقی و اخلاقی رفتارهای اجتماعی و فردی انسان است که به وسیله علوم فقهی و اخلاقی و حقوقی و عرفانی اسلام بیان می گردند. البته علاوه بر رویکرد نقلی و اثبات قرآنی و روایت هنجارهای اجتماعی اسلام، دلایل عقلی بر ضرورت بعثت پیامبران و ضرورت هدایت و سعادت انسان و رابطه منطقی بایسته ها و هنجارها با سعادت و کمال انسان نیز دلالت دارد.

🔺نقد… از سر نفهمی!

در نگاه حداکثری اگر خود قرآن و سنت به ما گفته باشند که از عقل و تجریه و عرف استفاده کنیم، آیا معرفت پدید آمده ی ما اسلامی نمی شود.

از خود شما یاد گرفتیم که “پیش فرض های غیرتجربی برگرفته از دین نیز در بخش تجربی علوم انسانی تأثیرگذار است” بر این اساس علم و معرفتی که انسان مسلمان که تجربه اش متأثر از مکتب اسلام و نظاماتی بر پایه ی آن است، رقم می زند، چگونه ممکن است که اسلامی نباشد.

مسلمان گرفتار شریعت اسلام، تجربیاتش بر اساس یک زیست مؤمنانه است و در پی یک حیات توحیدی است. این تجربه ی متراکم است که تبدیل به علم انسانی می شود و قطعا در مقام مطالعه ی این علم ما مجاز هستیم که صدورش را به خداوند متعال نسبت دهیم زیرا او جل جلاله، قبلا عمل ما را امضا کرده است.

پس به نظر می رسد که آنچه دکتر خسروپناه در نگاه اعتدالی بیان می فرمایند، در واقع همان نگاه حداکثری باشد که از دین فهم می شود.
.

مستند ضد؛ تلاشی در جهت حل بحران فرزند آوری در تمام کشورهای دنیا بجز ایران!

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#بحران_جمعیت

🔰مستند ضد؛ تلاشی در جهت حل بحران فرزند آوری در تمام کشورهای دنیا بجز ایران!

واقعا چرا مدام در حال حل کردن مسئله های دیگران هستیم.
چرا یکبار هم که شده مسئله ی خودمان را حل نمی کنیم.

آخر آن کره ای از خدا بی خبر که از ترس در خطر افتادن رفاه مادی اش توله نمی آورد چه ربطی به من بچه مسلمانی دارد که حداقل هزار سال است در معرض صدای اذان قرار دارم!

تعارف که نداریم، اگر تعلیمات اسلامی به دردی نمی خورد، یکبار برای همیشه خودمان را راحت کنیم و مدرنیته را بپذیریم تا حداقل با نسخ های مریض و بدبخت مدرنیسم را در کشور خودمان پیاده نکنیم.

اصلا چه اتفاقی افتاده که این عزیزان دل الان به یاد بحران جمعیت افتادند. مگر بحران جمعیت مال امروز و دیروز است؟!
بحران جمعیت ما از وقتی شروع شد که دهه 60 و 70 های ما که در خانواده های پرجمعیت رشد یافته بوددند با بحران هویت مواجه شدند.
بحران جمعیت آن وقتی شروع شد که این نسل که نماد پیروزی بودند، تبدیل به نماد نکبت و بدبختی شدند و انواع و اقسام تهاجم های فرهنگی و غیرفرهنگی به آن ها صورت گرفت؛
در بدو تولد با واکسن عقیم شدند، در مدرسه کتک خوردند، پشت کنکور ماندند، در دانشگاه عمر تلف کردند، در سربازی از نظام اسلامی متنفر شدند و در آخر هم نتوانستند کار پیدا کنند و در بحران اقتصادی از تشکیل خانواده بازماندند.

همانطور که بحران جمعیت یک روزه از بین نمی رود، یک روزه هم به وجود نمی آید، این دلسوزان بفرمایند که تا الان مشغول حل کردن کدام مسئله ی کلان جمهوری اسلامی بودن که توجه آن ها را از کاهش نسل منصرف کرده بود!

اصلا همین ها که علاقه دارند مسلمانان را با کفار مقایسه کنند، بروند مطالعه کنند و ببینند که واکنش مردم هر کشوری پس از جنگ، افزایش نرخ جانشینی و فرزند آوری است.
چرا همان موقع علاجی نیندیشیدند و مردم را در دور فرزندآوری نگه نداشتند!؟
چرا مانند همه ی کشورهای جنگ زده که سرمایه شان را از دست دادند، از بیم فقر، سیاست های کاهش جمعیت اعمال کردند؟!

🍀باری… همین ابراز دغدغه ها و توجه به مسائل کلان تمدنی نشان دهنده ی رشد امت حزب الله و تعالی انقلاب اسلامی است؛ خدای متعال از ایشان قبول کند و این اخلاص و خون دل خوردن را مایه ی رهایی ما از تله هایی که شیاطین عالم بر سر راه ما قرار داده اند بگرداند.

سازندگان مستند ضد: ردیف جلو، یک نفر جا هست!

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#بحران_جمعیت

🔰سازندگان مستند ضد: ردیف جلو، یک نفر جا هست!

➖نکته فرعی: امت حزب الله در هر چه تخصص نداشته باشند، در تفرقه و نفی همدیگر پروفسورا دارند! این نشان دهنده ی یک تعویق تمدنی است! (استاد از اینجا به بعدش رو درس نداده…)

🔺اصل بحث؛
اگر بحران جمعیتی مسئله ی اصلی نیست، پس مسئله ی اصلی چیست؟

برای پیدا کردن مسئله ی اصلی، ابتدا باید ببینیم ریشه ی این بحران جمعیتی چیست؟
آنطور که بنده از این مستند برداشت کردم، سازنده تلاش کرده بود که بحث رفاه را در فرزندآوری به حاشیه ببرد و مسئله ی اصلی را متوجه ی باورها و سبک زندگی که متأثر از لیبرالیسم شده، بکند.

این برداشت شاید در کشورهای غیراسلامی درست باشد، اما در ایران اسلامی ما این برداشت درست نیست.
البته این درست است که ما هم مانند همه ی دنیا تحت تأثیر تمدن غرب قرار گرفته ایم، اما این دلیل نمی شود که ما هم مانند غربی ها از همین زاویه با این مشکل درگیر باشیم.

ما تحت تأثیر تمدن غرب هستیم اما هنوز اصالت های خودمان را حفظ کرده ایم و با تکیه به همین اصالت ها بود که انقلاب کردیم و نظام اسلامی تشکیل دادیم.

از شعار گذشته… اگر یک بررسی میدانی داشته باشیم، اکثر خانواده های ایرانی که راضی به فرزند آوری نمی شوند، بهانه شان همین رفاه مادی است. اما اکثر این خانواده ها راست می گویند! به این معنا که خواسته شان این نیست که فرزند دلبندشان در پول غلط بزند یا امکانات لاکچری و فضایی در اختیار داشته باشد! این ها به امکانات حداقلی راضی هستند.
واقعا درصد کمی ایرانی وجود دارند که تحت تأثیر غربی ها فقط به دنبال عشق و حال اند و اگر در نهایت رفاه و دارایی هم که باشند، به جای اینکه خودشان توله بیاورند، توله ی حیوانات دیگر را بزرگ می کنند!

اصلا گیریم که بهانه ی فرزندآوری کمتر، عدم رفاه باشد، راهش این نیست که با آن بدبخت برخورد ایدئولوژیک کنید!
راهش این است که رفاه را به او نشان دهید، و عاقبت زیاده خواهی را برایش توضیح دهید.

الان بحث جمعیت را هم امنیتی کرده ایم، به مردم ایران می گوییم فرزند بیاورید تا ما حاکمیت مقتدری داشته باشیم! اگر هم اقتدار نداشته باشیم با انواع و اقسام تهدیدها مواجه خواهیم شد… .
البته که این گزارش درست است اما آیا مردم ما اینگونه اقناع می شوند!

✳️حوصله مون سر رفت، آخرشو بگو!

مسئله کاهش جمعیت مسئله ی تمدن اسلامی نیست، مسئله ی تمدن غرب است. ما هم به هر میزانی که از ظهارت خود فاصله بگیریم و آلوده به نجاسات غربی شویم، به بلای آن ها مبتلا خواهیم شد.
تنها راهی هم که می توان از شر تمدن غربی خلاص شد، رقم زدن پیشرفت ذاتا ایرانی و اسلامی است که با خود نه تنها رفاه می آورد بلکه تمام موانع فرزندآوری و ازدیاد نسل را از بین می برد.
الحمد لله فعلا برای رقم زدن این پیشرفت زمان داریم،(تا 20 سال آینده جمعیت جوان داریم) پس تا فرصت باقی است باید هویتی ناب و خالص شیعی و انقلابی خودمان را ارتقا ببخشیم و روی ساخت یک ایران پیشرفته ی اسلامی متمرکز شویم.

جامعیت دین

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#نگاه_ما_به_منابع
#یادداشت_68
#جلسه_338

🔰پیش از آن که نظریه ای در جامعیت دین انتخاب کنیم، و با آن رویکرد به سنجش قلمرو گستری نظریه های مختلف بپردازیم، باید درباره قابلیت منابع شناختی چون قرآن و روایات و عقل کهه دین آن ها را به ارمغان آورده و یا به دنبال تایید آن هست بحث کنیم …

قرآن به عنوان پیامی جاودانه و منبع که شکی در اصل صدور آن نیست، دریچه کلامی الهی به علم الهی است، اما بناست چه مقدار عطش آدمی را سیراب کند، ایا بمثابه قانون اساسی است که چارچوب های زندگی را تعیین می کند یا نقشه راهی است که براساس آن می‌توان قدم به قدم به سعادت رسید.

این بحث از همان اوایل دوران غیبت نقل محافل کلامی اسلام بود، سید مرتضی در رسائل الشریف ج ۱ صفحه 317 این گونه می نویسد:

فان قيل لنا: هذه مكابرة، لأنا نعلم أن الحوادث غير متناهية، فأحكامها اذن غير متناهية، و نصوص القرآن محصورة متناهية، و ما تروونه عن أئمتكم عليهم السلام الغالب عليه بل أكثره و جمهوره الورود من طريق الآحاد التي‏ لا يوجب علما، و عندكم خاصة أن العمل تابع للعلم دون الظن.

و فيكم من يتجاوز هذه الغاية فيقول: ان اخبار الآحاد مستحيل في العقول أن يتعبد اللَّه تعالى بالعمل بها. و لو كانت أيضا هذه الاخبار أو بعضها متواترا، لكانت أيضا محصورة متناهية، فكيف يستفاد منها العلم بأحكام الحوادث «1» لا تتناهى.

قلنا: نصوص القرآن و ان كانت متناهية، فقد تدل ما يتناهى في نفسه على حكم حوادث لا تتناهى.
ألا ترى أن النص إذا ورد بأنه لا يرث مع الوالدين و الولد أحد من الوارث «2» الا الزوج و الزوجة. فقد دل هذا النص و هو محصور على ما لا ينحصر من الاحكام، لانه يدل على نفي ميراث كل نسيب أو قريب بعدا من «3» ذكرناه و هم لا يتناهون.

انفعال تمدنی مانع تولید علوم انسانی اسلامی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_255
#جلسه_338

💠 انفعال تمدنی مانع تولید علوم انسانی اسلامی

اینکه برای تولید #علوم_انسانی_اسلامی چه کار باید کرد، یکی از مهمترین سؤالات عصر ماست، ایده جناب #استاد_فلاح که این علوم بر اثر تجربه به وجود می آیند و باید ذیل پارادایم اسلامی و با استفاده از منابع اسلامی و همچنین تجربه زیسته اسلامی ایده هایی زد و آن ایده ها را به صحنه عمل برد و با محک تجربه سنجید، و بازخوردهای آن تجربه را گرفت و تبدیل به دانش ضمنی کرد؛ و البته بازخوردهای تجربه دوباره می رود چشم عالم را تیزتر می کند و او را دوباره به منابع اسلامی می فرستد تا ایده خود باگ های آن را بازبینی کند و دوباره آن را به محک تجربه می گذارد و حاصل این چرخه تولید علوم انسانی اسلامی خواهد بود؛ سخن قابل توجهی و وزینی است.

تقریباً مانع اصلی که این ایده با آن مواجه می شود این است که در موضوعات علوم انسانی عالمانی داشته باشیم که ذیل پارادایم اسلامی توانایی ایده پردازی داشته باشند.
این مانع را می توان اینطور برطرف کرد که می رویم و چنین عالمانی تربیت می کنیم، با وجود اینکه راه همین است منتها باید توجه کرد که این نکته به خاطر وجود یک عامل دیگری بسیار سخت حاصل می شود.
مشکل اصلی ما برای حرکت شتابان در مسیر تمدن اسلامی این است که یک تمدن رقیب وجود دارد که اولاً تمدن است، ثانیاً مستقر است و ثالثاً بسط و تفصیل عجیبی در همه ساحت های حیات بشری یافته است. این تمدن مسلط رقیب توانسته در برهه ای از زمان بیاید و جامعه ما را به لحاظ هویتی دچار تزلزل کند و جامعه ما را به شکل عجیبی غرب زده کند.
لذا اگر بخواهیم ذیل پارادایم اسلامی تولید علم انسانی اسلامی کنیم، تنها دغدغه دینی داشتن عالمان کافی نیست، بلکه باید یک هویتی در حوزه های علمیه شکل بگیرد که به شکل عمیق و ریشه ای قیام به یک حرکت تمدنی کند، یعنی علاوه بر دور بودن عمیق از غربزدگی، در سبک زندگی خود نیز یک کفری به طاغوت مدرنیته کاشته باشد.
واقعاً چیزی که کار را سخت می کند، این است که تمدن غرب با بسطی که پیدا کرده است، اجازه شکل گیری تجربه های خارج از پاردایم خودش را به دیگران نمی دهد، مخصوصاً در عرصه هایی مثل علوم انسانی که او فرصت کافی پیدا کرده تا در این زمینه تمام مشتق های ممکن را بگیرد و ما هم در یک انفعالی این میزان اجازه بسط و توسعه علوم انسانی ذاتاً مسموم غربی را در کشور فراهم کرده ایم.
اعلام انسداد نمی شود، و معلوم است که در یک داد و ستد و رفت و آمدی به سمت مسیر مطلوب حرکت خواهیم کرد، اما باید حواسمان به این باشد که در زمان حاکمیت تمدن غرب بر تمام شئون حیات انسان داریم کار میکنیم، و ساده انگارانه فکر نکنیم اجازه کار به این مهمی را به این راحتی به ما خواهد داد.
.

قاتل_دین_بخش_اول

#یادداشت ۲(براساس شروع دوباره جلسات)

#محمد_امامی
#قاتل_دین_بخش_اول
#جلسه_337

سیاست های جمهوری اسلامی بیش از آن که موجب حضور روز افزون دین در جامعه شده باشد؛ بستری برای حضور روحانیت در تمام نقش های اجتماعی بوده است. تلقی های خاص از دلالت های اجتماعی جامعیت دین به حضور مقتدر دین کمک نکرده بلکه نهاد روحانیت را فربه تر و دست درازی روحانیت بیشتر کرده است.

روحانیت مجری، روحانیت حامی محیط زیست، ،روحانیت پزشک‌، روحانیت بازیگر و از همه مهم تر قوه مجریه با همه تحذیرهای امام در اغلب موارد به دست روحانیت زمام داری شده است.

در سمت دیگر ماجرا،شاید تنها حضور جدی دین و روحانیت را در تدوین قانون اساسی دانست. والا با شورای نگهبان استصوابی، مجلس خبرگان که با سالی چند نشست روزگار می گذراند؛ حضور رقیق دین را شاهدیم که موجب تنزل یافتن دین از سطح راهبری به سطح نظارت شده است.

لرزه های این گسل به خاطر باوری که جامعه ایرانی به به پیوند دین و روحانیت دارد بیشتر می شود، و دیری نیست که دین به دست روحانیت به مقتل برود.

رفیقی می گفت: قبل از انقلاب امام فریاد می زد: چرا روحانیت را به انزوا برده اید.بعد انقلاب فریاد امام این بود: که رای مردم و روحانیت یکی است.

جامعیت دین

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#يادداشت_60
#جلسه_337

باعنایت به بحث های امروز جلسه:

تقریر محل نزاع: ادعایی مبنی بر جامعیت دین مطرح شده است + تفسیری از این ادعا ارائه شده است دال بر اینکه این جامعیت، جامعیتی در حیطه ی مربوط به هدایت است نه بیشتر از آن

پاسخی مطرح شده است مبنی بر اینکه : اگر تجربه را وارد دین بکنیم آن وقت این قبیل مسائل و دغدغه های پشت آن ها نیز حل خواهد شد.

به نظر میرسد این پاسخ نمی تواند حل کننده ی دغدغه ی پشت این تفسیر از ادعای اول باشد.

به این بیان که:
مطرح شده است که دین اسلام دینی جامع و همه جانبه است. و گفته شده است که قول مقابل این ادعا این است که : دین یک دین محدود به حوزه ی فردی است و همه جانبه نیست.

حضرت ولی در فرمایشات اخیرشان آیاتی چند از قرآن کریم را بعنوان شاهد بر مدعای خودشان ذکر کرده اند، آیاتی که در دو دسته ی مسائل فردی و مسائل اجتماعی قابل دسته بندی اند. این آیات عبارتند از :

فردی:

ـٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا، وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیـلًا
قُمِ الَّیلَ اِلّا قَلیلًا، نِصفَه اَوِ انقُص مِنهُ قَلیـلًا، اَو زِد عَلَیهِ وَ رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلً

وَ یُؤثِرونَ عَلیٰ اَنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَة

وَلا تُؤتُوا السُّفَهـاءَ اَموالَکـُمُ الَّتی جَعَـلَ اللهُ لَکُـم قِیٰما

اجتماعی:

اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیط‌ـٰن

فَقاتِل فى سَبیلِ اللهِ لا تُکَـلَّفُ اِلّا نَفسَکَ وَ حَرِّضِ المُـؤمِنین‌

کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم ( حوزه ی مالی )

لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط ( عدالت )

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِها

لَئِن لَم یَنتَهِ المُنٰفِقونَ وَ الَّذینَ فى قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ( حوزه ی امنیتی )

وَ اِذا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِه؛ وَلَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسول ( حوزه ی امنیتی )

دوستان میگویند این جامعیت مربوط به حیطه ی هدایت است، یعنی چه در عرصه ی فردی و چه در عرصه ی اجتماعی، هر جا که اگر ورودی نباشد امر هدایت بشر لطمه میخورد، دین آمده و در آنجا دستوراتی آورده است. و در بیشتر از آن ورودی نکرده است و نباید از عبارت جامعیت این طور برداشت شود که این مساله به این معناست که دین در همه ی مسائل، اعم از طب و مهندسی و … نیز ورود کرده است و فرمایشی دارد.

 

در پاسخ گفته شده است که اگر تجربه را وارد دین کنیم این مسائل حل خواهد شد. ( یعنی جامعیت را به اسلام نسبت خواهیم داد و از طرفی جامعیت را شامل تمامی این مسائل طب و مهندسی و … نیز خواهیم دانست )

این سخن نیز خود به دو نحو قابل توضیح است :

1- اگر تجربه داشته باشیم و با بهره گیری از تجربه موضوع شناسی درستی داشته باشیم خواهیم توانست از منابع دینی جواب همان سوالهایمان را هم دریافت کنیم. به عبارت دیگر: منابع دینی به این ها نیز ورود کرده اند اما ما بعلت نا آَشنایی با مساله سخن دین را در آن حیطه ها نمیفهمیم و لذا باید ابزار فهمش را و موضوع شناسی اش را کسب کنیم تا سخن منابع دینی را بفهمیم. به این ترتیب که اگر برویم و در مثلا فیزیک ورود کنیم میبینیم مساله ای وجود دارد در فیزیک که قرآن در فلان آیه به آن اشاره کرده است ( که ظاهرا این معنا مورد نظر برادرمان نبود )

2- تجربه خودش یکی ازمنابع دین است. و سخن برآمده از تجربه سخن دین است. اگر تجربه به شما گزاره ای طبی میدهد در واقع این گزاره را دین داده است. لذا این سخن خطاست که دین تنها مسائل مربوط به هدایت را پرداخته است، بلکه دین همه ی امور را چه به هدایت مربوط باشند چه نباشند میپردازد و پردازشش هم فقط به این نحو نیست که آیه ای یا روایتی ناظر به آن مساله آورده باشد.بلکه از منابع شناختی دیگر هم میشود استفاده کرد. در نتیجه: دین جامع است چرا که ما هر مساله ای را بالاخره توسط یکی از منابع شناخت مورد قبول دین خواهیم توانست که واکاوی کنیم. و این توقع که آیات و روایات به همه ی مسائل ورود کرده باشند توقع نابجایی است.

اما ناظر به این مباحث چند مساله را می توان مطرح کرد:

اول اینکه آیا به رسمیت شناخته شدنِ یک منبعِ شناخت، توسط یک مکتب، به معنای آن است که گزاره های حاصل از آن منبع، گزاره های همان مکتب است؟

دوم اینکه : به نظر میرسد از حیث منبع آن چه که مورد ادعای مقام عظمای ولایت است این است که همین نصوص دینی و منابع اصیل دینی هستند که جامعیت دارند ( فارغ از اینکه تفسیر جامعیت چه چیزی باشد ) و شاهد آن این است که ایشان در اثبات مدعای خودشان تنها به آیات قرآن استناد میکنند.

سوم اینکه : به نظر میرسد جامعیت مد نظر ایشان نه جامعیت امور مربوط به هدایت است. بلکه جامعیت مربوط به امور مخاطب خود که انسان باشد است. اما دایره ی این شمول را تا بیان جزئیات پایین نمی آورند.

به این بیان که مثلا اسلام به استواری در پرورش جسم فرمان میدهد و آن را مطالبه میکند ولی توضیح نمیدهد که برای پرورش جسم مثلا بازوان را بیشتر تقویت کنیم یا عضلات پا را!! لذا میتوان جامعیت اسلام نسبت به امور جسمی در کنار امور روحی را نسبت داد اما نمیتوان فلان فرمول پرورش جسم را به اسلام نسبت داد.

( فرق است میان جامعیت “ابعاد”، و بسط گزاره ها از مبانی تا دستورات جزئی؛ شاید بتوان این را پذیرفت که در امور مربوط به هدایت علاوه بر مبانی در برخی مسائل خاص تا دستورات جزئی را هم بیان کرده است و در غیر آن را نه، اما این لطمه ای به جامعیت “ابعاد” نمیزند)

شاهد این حرف از فرمایشات ایشان یکی سنخ مسائلی است که متعرضشان میشوند، که نمیتوان گفت اینها مسائل مربوط به هدایت است صرفا، کما اینکه تصریح میکنند بر مثلا حوزه ی امنیتی در مسائل اجتماعی

و دیگری این بیان ایشان است :

« یک جا میفرماید: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِها؛(۱۲) یعنی همه‌ی گوشه و کنارهای مسائل مالی را به شکل آن فکر کلّی و نظر کلّی و هدایت کلّی [بیان میکند؛] که البتّه اینها باید برنامه‌ریزی بشود در عمل؛ امّا کلّیّات و جهت‌گیری، اینهایی است که بیان میکند. یعنی اسلام در همه‌ی این مسائل دارای نظر است. » یعنی اسلام در همه ی این مسائل دارای نظر است. »

From <https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=48891>

 

مقصود شهید مطهری از همه جانبگی اسلام

#یادداشت

#جلسه_337

#مشخصات_اسلام

#حسین_کلاتی

#یادداشت_2 مقصود شهید مطهری از همه جانبگی اسلام :
به نظر می آید در فقره ی مربوط به همه جانبگی علوم، استادِ شهید در مقام بیانِ سه نکته هستند :
1- اسلام تصویرِ کامل دین خداست
2- کشفِ این دین با منابعِ چهارگانه ممکن است
3- اجماع علماء بر این است که اسلام بشر را بلا تکلیف نگذاشته است

گزاره اول از حقیقت اسلام به عنوان یک دین جامع و بی نقص در هدایت بشر سخن می گوید و از یک ظرفیتِ بالقوه سخن می گوید .
گزاره دوم از کفایتِ منابعِ موجود برای کشفِ حقیقت اسلام توسط علماء سخن می گوید
و مجموع این دو گزاره (تصویرِ اسلامِ جامع و امکان وصول به آن) وظیفه ای سنگین بر دوشِ عالمان مسلمان می گذارد و موجبِ ایجاد یک مطالبه دائمی و عمومی از جانب معتقدانِ به اسلام از جریان علم می گردد که با رجوع به منابع به عنوانِ جریانی پویا و سرزنده نسخه اسلامِ جامع، متناسب با شرایط زمان را بازطراحی کنند و افکار عمومی مسلمین در صورت هر گونه نارسایی در کارآمدی این نسخه همه نقائص را متوجهِ متولیان علمِ دین و یا حکامِ میدانند که البته این دو در جمهوری اسلامی تحتِ نظریه ولایت فقیه جمع شده اند و کار از هر وقت دیگری سخت تر است.

و امّآ گزاره سوم بیان گر واقعیت حوزه های علمیه است که علمای اعلام، تنها در این نقطه با یکدیگر اتفاق دارند که اسلام انسان را بلا تکلیف رها نمی کند و لو با تمسّک به اصول عملیه ای که صرفاً کاربرد اخروی دارند.

لذا به نظر می آید دو گزاره اول اعتقادِ شهید و گزاره اخیر گزارشِ ایشان از واقعیت حوزه هاست.

و امّا این که مراد از جامعیت چیست اشاره ای به آن در متن نیامده است و شاید بتوان گفت کمترین توقّعی که از دین جامع می رود این است که ربط توحیدی علوم را بیان کند تا دانشمندانِ علوم مادی و معنوی ذیلِ ان و با ابزارهایِ دیگری که دارند (از جمله عقل، تجربه و شهود) بتوانند توحید را در تمامِ ساحت های زندگی بشر به نمایش بگذارند.
توضیح بیشتر این که برای حرکتِ جامع به سمت توحید باید انسان ها در هر نقطه ای که می نگرند و به هر سطحی از مراتب وجود مادی و معنوی که توجه می کنند، آنان را به سمت هدف دین یعنی توحید و معرفتِ توحیدی سوق بدهد و اگر دینِ جامع این حداقل که در واقعِ جهت علوم است را در خودِ علوم نشان ندهد، ربطِ توحیدی عالم ماده با خدا با هیچ یک از علوم بشری به دست نمی آید و هدف محقق نمیشود و الله اعلم
(ر.ک. صحیفه امام دیدار با اساتید دانشگاه ج 8 ص 433)

نگاه حداکثری به دین درگرو اسلامی کردن علوم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_120
#جلسه_337

⭕️نگاه حداکثری به دین درگرو اسلامی کردن علوم

اگر می‌خواهیم دین را حداکثری بفهمیم و جامعیت دین را درک کنیم، نباید منابع دین و منابع فهم دین را محدود در نقل کنیم. یعنی نباید دین را صرف نقل دانست. هر چند ما در مقام نظر در کنار کتاب و سنت از عقل هم سخن به میان می‌آوریم، امّا در مقام عمل از عقل به عنوان منبع هیچ استفاده‌ای نمی‌شود و البته در همان مقام نظر هم چند کارکرد حداقلی از عقل بر می‌شماریم و توقع بسیار پایینی از عقل در کشف دین داریم.
در حالی که می‌توان در کنار نقل، عقل را هم در حریم دین راه داد و هنگامی که عقل در کنار و همراه نقل در ترسیم دین و محتوای دینی جای گرفت، آن‌گاه می‌توان از دین حداکثری سخن گفت.

و هنگامی که سخن از عقل در کنار نقل مطرح می‌شود، مراد اعم از عقل تجربی و تجریدی است. البته تجربه‌ای که ضوابط آن رعایت شده باشد نه هر تجربه‌ای. علوم تجربی که به تعبیر آیت الله جوادی در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، همت خود را مصروف ادراک و فهم فعل خدا قرار داده است و در صدد تفسیر جهان خلقت است. ایشان در همین کتاب می فرمایند که اگر تفسیر قول خدا علم اسلامی است، تفسیر فعل خداوند نیز علم اسلامی محسوب می‌شود.

لذا اگر اینگونه علوم دیگر را هم بتوانیم وارد در دین کنیم، می‌توانیم نگاه حداکثری به دین داشته باشیم.

#علم_دینی

#یادداشت
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_73
#جلسه_337
#علم_دینی
#مشخصات_اسلام
در آثار بسیاری این ادعا را مشاهده کرده ایم که برخی ویژگی های دین اسلام در تمام وجود آن ، حضور دارند.
شبیه همین ایده را در ” 5 رویکرد مکتب امام ” هم میبنیم . 5 رویکردی که در تمام مکتب دمیده است.
البته این حضور به نحو مشکک است و در برخی مواضع پررنگ تر می نماید.
آیا این مطلب شباهتی به ویژگی های نفس و قوا در مباحث معقول دارد ؟

و در مرحله بعد :
دین مطلق قطعا یک پدیده اجتماعی لا بشرط نسبت به الهیت است که به هزاران شکل در تاریخ بوده و هست ، اما اسلام چطور ؟
اساسا میشود از چیستی و نحوه وجود اسلام پرسید ؟ جهان بینی است ؟ قانون است ؟ عواطف است ؟ یا این ها همه هست و این، همه نیست ؟
شاید داشتن درک دقیق از دین، به قضاوت درباره علم دینی کمک زیادی بکند.

تبین جامعیت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_130
#جلسه_337

✨تبین جامعیت

به نظر می رسد منظور در جامعیت آن نیست که دین همه ی گزاره های مورد نیاز بشر را بیان کرده است و همه نیاز های بشر را پاسخ گفته است. نه به صورت بالفعل و نه به صورت بالقوه.
یعنی در واقع اصلا وظیفه دین این نیست که همه گزاره ها، ولو گزاره های جزئی علمی را بیان کند.

❇️وظیفه ی دین به سعادت رساندن انسان و جامعه انسانی و به فعلیت رساندن تمامی استعداد های اوست.
از آنجایی انسان موجودی چند بعدی است و محدود به یک بعد نیست، لذا برنامه ی سعادت او نیز باید چند بودی بلکه همه جانبه باشد تا بتواند اشرف مخلوقات به اوج سعادت برساند.

✅لکن این بدان معنا نیست که دین باید همه چیز را در همه ی لایه ها بیان کند. اگر اینطور باشد هیچ جایگاهی برای انسان و فکر او و رشد جامعه انسانی باقی نمی ماند. نهایت کاری که انسان میتواند بکند این است که برای کشف کلام شارع تلاش کند که آن هم با حضور امام معصوم بلا وجه می گردد.

🔰به نظر می رسد که نظر درست آن است که دین بسیاری از حوزه ها را به خود انسان ها سپرده است. لکن در لایه کلان و بالاتر و به اصطلاح “مکتب” چارچوب آن را مشخص کرده است.
یعنی دین کلان را در حوزه های مختلف مشخص میکند و دستورات و توصیه ها را بیان میکند،لکن در ساحت علم مسائل را به فهم انسانها واگذار کرده است. لذا وسیله ی یک موحد آن است که در چارچوب مکتب اسلام ، زحمت بکشد و علوم مختلف را تولید کند و براساس آن محصولاتی را نظیر خانه، مرکب، خوراک و…. را برای سعادت بشریت تقدیم کند.

اهمیت سوال!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_61
#جلسه_337

اهمیت سوال!

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : حُسنُ السؤالِ نِصفُ العِلمِ .[كنز العمّال : 29262 .]

به اهمیت علم و دانش بسیار پرداخته می شود؛ ولی با تکیه به این روایت شریف می خواهیم کمی هم، به اهمیت سوال بپردازیم.

اصلا پرسش چیست و مسأله چرا انسان سوال می پرسد؟

به نظر می رسد پرسش و سوال همچون تشنگی باشد. همانطور که انسان تشنه فقط به آب فکر می کند و تنها آب است، که او را آرام می کند. انسانی که پرسش دارد نیز، تنها به دنبال حقیقت و علم است و‌ فقط حقیقت و علم است، که او را آرام می کند.

خاطرات و حکایاتی که از علمای سلف شنیده ایم، که به شدت مشتاق علم بوده اند، به دلیل آنست که سوال داشته اند و تشنه علم و لذا، وقتی به حقیقت دست می یافتند، آرام می شدند و از جهان، فارق.

اگر سوال نداشته باشیم، مواجهه استنطاقی با قرآن کریم نداریم و لذا، قرآن را می خوانیم، برای ثوابش.

اینکه می فرمایند حسن سوال نیمی از علم است، به این دلیل است که تا سوال نداشته باشیم، به دنبال کسب حقیقت و علم نیستیم؛ ولو اینکه علم هم، کاملا در دسترس ما باشد.

به عنوان مثال، ممکن است چند سالی در محله ای زندگی کنیم؛ ولی ندانیم که آیا در نزدیکی محل زندگی ما، مغازه کفش فروشی وجود دارد، یا خیر!؟! ولی وقتی گشتی در محل بزنیم و به دنبال کفش فروشی باشیم، می بینیم که مثلا سه مغازه کفش فروشی در محل هست و ما اتفاقا چندین بار از کنار آن ها هم، گذر کرده ایم، ولی چون سوال نداشته ایم، توجهی به این موضوع نداشته ایم.

باید به دنبال پرسش و مسأله باشیم. مسأله خود را تیز کنیم و اهمیت و ضرورت آن را بفهمیم، تا دیگر فقط جواب پرسش ما، آراممان کند.

البته، جهل محض سوال خیز نیست و علم است، که پرسش های جدی تر برای ما ایجاد می کند.

چرا به دنبال یک دین جامع و حداکثری می گردیم؟

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_337
#دین_حداکثری

🔰چرا به دنبال یک دین جامع و حداکثری می گردیم؟

دین الهی، دغدغه ای جز هدایت برای نیل به سعادت ندارد.
اما هدایت چگونه حاصل می شود؟

🔺 جمعی از علمای اسلامی عمل به آموزه های دینی به همراه پروراندن عقیده ای درست، مایه ی هدایت انسان می دانند و قائل اند که به هر میزان که اعمال صالح انسان گسترش یابد، ظرفیت فهم او افزایش یافته و به مراتب بالای هدایت رهنمون می شوند.

با این تقریر ثمره ی هدایت، عمل صالح است و ثمره ی عمل صالح، رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است.

اگر از زاویه ای دیگر بخواهیم به این نظریه بپردازیم، باید بگوییم که دین اسلام هدایت هایی را برای ما به ارمغان آورده که منجر به عمل به شریعت می شوند و غیر از این دغدغه ای ندارد و برنامه ای ارائه نکرده است.

به همین علت است که اسلام به بسط تکنولوژی و فناوری های مادی نپرداخته است چون آن ها را عامل هدایت و سعادت بشر نمی دانسته است، هر چند که مانع استفاده از این دست موارد نشده.

🔺جمعی دیگر از علمای اسلامی اما به علت تقریر متفاوتی که از انسان داشته اند، عامل هدایت و سعادت او را دستیابی به معرفت اسلامی و رسوخ این معرفت به قلب و ایمان آوردن به آن با عمل و ریاضت شرعی دانسته اند.

با این تقریر ذره ذره ی این عالم برای هدایت بشر به سمت کمال طراحی شده است. و دین اسلام هم توصیه به دیدن و تفکر در این ویژگی های جهان مادی کرده است.
افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت…

البته خدای متعال ابزار کاویدن هستی و تفکر در آن را هم به انسان داده است.
انسان این توانایی را دارد که با تفکر در جهان آفرینش، به وجود خالقی توانا پی ببرد.

➖اگر این دیدگاه دوم را برگزینیم؛
هدایت شدن، منحصر در عمل به یک شریعت بی روح نیست بلکه همه ی عالم مایه ی هدایت بشر به سمت خدای متعال است.

با این دیدگاه، می توان در همه چیز هدایت را دید و از همه چیز توقع هدایت داشت.

با این دیدگاه، حتی دست ساخته های انسان هم مایه ی هدایت است.

با این دیدگاه، کاشف قوانین طبیعی، در واقع کشف از اسرار الهی می کند و ظواهر دنیا او را به کفر و الهاد نمی کشاند.

با این دیدگاه، کتاب آسمانی که برای هدایت بشر نازل شده است
باید حامل تمام علوم باشد.
باید حامل تمام بطون این عالم باشد.
باید تمام اسرار هستی در آن خلاصه شده باشد.
باید برای هر انسانی یک تبیین متفاوت داشته باشد.
باید اسرارش را برای کسی بیان کند که جز خدا نمی تواند ببیند.
باید بر سینه ای نازل شود که وجودش بهانه ی خلقت هستی است.
باید ثقیل باشد، چون می خواهد بشر را هدایت کند، چون می خواهد حبل الله باشد.

جامعیت_اسلام

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جامعیت_اسلام
#جلسه_337
#محمد_صحرایی
#یادداشت_90

هر جا که حرف از جامعیت شریعت زده شود صداهایی به اعتراض بلند میشود که یعنی می گویید در قرآن وزن فلان کوه در فلان کشور هم آمده؟!!
بنظر طرح نادرست این ادعا سبب اینگونه اشکالاتی میشود.
شریعت اسلام در کنار باید و نبایدهایی که ارائه میدهد مجموعه ای از گزاره های هستی شناسانه به بشر هدیه میدهد که گزارشگر واقعیت عالم آنگونه که هست می باشد.
گزاره هایی در باب خدا و نسبت عالم با خدا، نسبت امام با عالم، نسبت موجودات با هم، فطرت داشتن و سویه ی الهی داشتن و ربط کل عالم با هم و با خدا.
خب اگر با این اندیشه ی پشتیبان به گزاره های فقهی موجود نظر شود دستگاهی به دست می دهد که میتواند در هر مساله ای راه را باز کند.
از آنجا که هر گزاره ی علمی که در این عالم کشف میشود برآمده از تفسیری از محسوساتی است که در این عالم مشاهده شده اند، پس آنگاه که دین به انسان، هستی شناسی میدهد این نگاه در همه ی لایه های تفسیر علوم مختلف از پدیده های عالم دویده میشود.
مثلا وقتی بشر به فطرت الهی عالم و ربط پدیده های مختلف با هم آگاه شد دیگر تحلیل هایش در افق کوتاه فعلی ادراک محسوسش خلاصه نمیشود و مثلا خروجی کار شیمی اش به سمت تولید ماهیات و موادی که اصلا قابل هضم در طبیعت نیست نمیرود.
خروجی نظام پزشکی در حوزه ی دارو، داروهایی که در نهایت به سیستم ایمنی بدن و همه ی طبیعت آسیب میزند نخواهد بود.
با این تحلیل لزومی ندارد اسلام برای جامع بودنش 2باضافه ی 2 میشود 4 را هم بگوید
بلکه کافی است نظامی پیشنهاد بدهد که در ذیل چتر آن عقل و تجربه ی بشری بتواند واقع و حقیقتِ منطبق با حقیقت عالم وجود را بشناسد تا در تحلیل آنچه که با آن روبرو شده به خطا نرود چرا که انحراف بشر در حواسش نیست بلکه در تحلیلی است که از محسوساتش میکند
مثلا بشر با محسوسات می یابد که شهاب ها سنگهایی هستند که وارد اتمسفر زمین میشوند و در آن می سوزند.
عقل میتواند مبتنی بر هستی شناسی ناقصش از عالم، این شهاب ها را سنگ های سرگردانی بداند که اتفاقا و بدون هدف به اتمسفر زمین برخورد میکنند و رسالتش را کشف روابطی مبتنی بر این فهم از مقوله ی شهاب سنگها قرار دهد.
در حالیکه همین عقل اگر افق دیدش بالاتر می بود هدف و حکمت هر یک از اینها را و نسبت هر یک با شیاطین را در حوزه ی تحلیلش وارد میساخت و در نتیجه علمی که در این وادی شکل میگرفت سویه ی دیگری میداشت.
پس تجربه همان تجربه است، در هر دو صورت ابزار شناختی است که خداوند به بشر هدیه کرده،
تفاوتها در تحلیلی است که پس از حسّ از مدرکات میشود که نباید نام تجربه را روی آن نهاد.
در طراحی نظامهای اقتصادی و تربیتی و مدیریتی و … هم به همین نحو اسلام در هر کدام حرف تازه می دمد.
خلاصه اینکه اسلامیت یک علم بمعنای منطبق بودن با واقع عالم است و نه اینکه لزوما در متن معارف دین آورده شده باشد. و اسلام در این میان با ایجاد بینش صحیح از عالم در این مسیر علوم را از انحراف و کجروی حفظ و به شناخت واقعیت عالم هدایت میکند

دین حداکثری و تفاوت آن با بحث «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» بودن قرآن

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_253
#جلسه_337

💠 دین حداکثری و تفاوت آن با بحث «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» بودن قرآن

دین حداکثری که گفته می شود فوری سؤالاتی مثل اینکه یعنی حتی گزاره های فیزیک و شیمی را هم باید دین بگوید؟ مطرح می شود؛ این دسته از سؤالات چه تصوری از جمله دین حداکثری دارد؟ آیا در دین حداکثری ادعا می شود که همه گزاره های همه دانش ها و همه چیز را باید دین بیاند کند؟

واقع این است که دین حداکثری در مقابل کسانی که قائل به این شدند که دین صرفاً دستوراتی شخصی برای تنظیم حیات فردی آن هم در بعد عبادات است؛ از اینجا فهمیده می شود که وقتی گفته می شود دین حداکثری مراد چیست. مراد از دین حداکثری این است که دین برای تنظیم حیات انسان در همه ابعاد گسترده آن است.

مراد از دین در اینجا لایه شریعت دین است، یعنی شریعت اسلامی نسبت به حکم هیچ مسئله ای از جهت واجب یا مستحب یا حرام یا مکروه یا مباح بودن، سکوت نکرده است و نسبت به همه پدیده های مستحدث نیز عناصری در خود تعبیه کرده است که متخصص شریعت اسلامی (فقیه) می تواند حکم آن پدیده را بر اساس قواعدی مشخص به دست آورد.

شهید مطهری از این نکته به عنوان «همه جانبگی دین» یاد می کنند و آن را یکی از مشخصات اسلام در لایه ایدئولوژی می داند؛ و می فرمایند:

«منابع چهارگانه اسلام كافی است كه علمای امت، نظر اسلام را درباره هر موضوعی كشف نمايند. علمای اسلام هيچ موضوعی را به عنوان اينكه بلا تكليف است تلقی نمی‏كنند.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 241 [بحث مشخصات اسلام]

لذا باید حواسمان باشد که بحث دین حداکثری را با مباحث مربوط به دو آیه ذیل خلط نکنیم:
«ما فَرَّطْنا فِي‏ الْكِتابِ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ» (آیه 38 سوره مبارکه انعام)
وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ (آیه 89 سوره مبارکه نحل)

جامعیت_احکام

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_50
#جلسه_337
بسم الله الرحمن الرحیم
#جامعیت_احکام یعنی ذو ابعاد بودن این دستورات یعنی مجموعه فقه اسلامی چون امتداد عملی جهان بینی اسلامی است و چون جهان بینی اسلامی از چنان کمالی و نظامی برخوردار است که نه تنها به تناقضی برنمی خوریم بلکه هدفدار بودن و پویایی و تحرک را نیز می توان در آن حس کرد . تسری توحید در ایدئولوژی یا فقه به همین معنی است که استاد شهید می فرماید:”در اسلام همه راهها به توحيد منتهى مى ‏شود؛ اخلاق اسلامى از توحيد سرچشمه مى‏ گيرد و به توحيد پايان مى ‏يابد، تربيت اسلامى همين طور، سياست اسلامى همين طور، اقتصاد و اجتماع اسلامى همين طور.”
ولی اینکه بخواهیم جامعیت را بدان معنی گرفت که هر سوالی را می توان در آن جواب گرفت! به نظر می آید یک موضوع جداگانه دیگری است.

جامعیت_دین_در_موقف_نبرد

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_337
#یادداشت_107
#جامعیت_دین_در_موقف_نبرد

جدا از اینکه دین حداکثری را به سمت داشتن پاسخ برای تمامی ساحت ها معنا کنیم، کاش قدری دین حداکثری را میان درگیری جبهه حق و باطل نیز معنا کنیم.

در میان درگیری دو جبهه، همان طور که رهبری تصریح دارد که طرف مقابل نمیخوابد و با تمام توان و ظرفیتش برای شکست تو برنامه ریزی میکند، باید این واقعیت را پذیرفت که بخشی از جبهه در این درگیری مورد هدف دشمن قرار میگیرد و اتفاقا آسیب هم میبیند.
حال اگر این واقعیت را بپذیریم و روشن شود که جبهه حق یعنی جبهه ای که هم شهید داده، هم مهماتش را چه بسا در جایی از دست داده یا اینکه از ابتدا نداشته، هم ممکن است به دلیل پیچیدگی و سرسخت بودن دشمن، قدری از توانش تحلیل رفته باشد، واضح است که جامعیت دین باید دقیقا در همین رزمگاه پرآتش حرفی را به میان اورد، نمیتوان گفت جامعیت دین یعنی برای تمام ساحت های بشری حرف دارد اما ان زمان که دشمنی دیگر نیست.

عملا میتوان گفت بخشی از جامعیت دین به عبور از دوران گذار و در ذیل درگیری تعریف میشود و به نظر می آید این بخش از ساحت اجتماعی بشر دائما در پشت پرده غفلت قرار میگیرد.

آسیب_شناسی_اسلام_از_نگاه_امام

#یادداشت_3_براساس_شروع_دوباره
#محمد_امامی
#جلسه_337
#آسیب_شناسی_اسلام_از_نگاه_امام

امام خمینی در نقد اسلام شناسی های پیش از انقلاب به سه رویکرد ناقص و نارسا اشاره میکنند:

1. اسلام شناسی مادی گرا یان:

و اخيراً باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اينكه اشخاصى پيدا شده‏اند، نويسنده‏هايى پيدا شده‏اند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانچه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم خدمتگزار، اينها هم- همه هم- مى‏خواستند به اسلام خدمت بكنند، مى‏خواستند احكام اسلام را-
او به حَسَب فهم خودش، او به حَسَب فهم خودش- براى مردم تشريح كنند و بيان كنند. حالا هم يك جمعى پيدا شده‏اند كه اينها نويسنده‏اند و خوب هم چيز مى‏نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفا آن وقت [مطرح‏] كرده بودند و همه ماديات را برمى‏گرداندند به‏ معنويات، اينها تمام معنويات را به ماديات بر مى‏گردانند، عكس آنها.(ج 3 صفحه 222)

 

2. اسلام شناسی های تک بعدی : اسلامی که صرفا یک جنبه از اسلام را می بیند، حال یا غرق در فقه است یا غرق در عرفان.

(عده ای از ) آنها مى‏گفتند كه اصلًا اسلام آمده است براى اينكه توحيد و سايرِ- مثلًا- مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و ساير چيزها، همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خُذِ الْغايات‏ «1» بايد شد. از اين جهت اعتنا به فقه- البته نه همه، بعضى شان- به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن [و] كثيرى از احكامى كه در قرآن هست، اينها را كار نداشتند؛ رد نمى‏كردند لكن مثل رد كردن بود؛ همان كار نداشتن و بى‏طرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و قشرى خواندن اينها. اين معنايش اين بود كه ما نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ‏ «2» و بعضى‏اش را نه، ما كار نداريم يا قبول نداريم.(ج 3 صفحه 222)

یا اگر در ساحت فقه به اسلام نگاه می شود، اسلام را صرفا در جنبه عبادیات منحصر میکنند:

اكثرى، بيشترى از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين- اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد؛ اسلام و سياست اصلًا جداست از هم. همينى كه حكومتها ميل دارند، همينى كه از اول القا كرده‏اند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست … آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مى‏گيرند مى‏گويند: آخوند سياسى است! اسلام را مى‏گويند از سياست كنار است؛ دين على‏ حده است، سياست على‏ حده. اينها اسلام را نشناخته‏اند.(ج 3 صفحه 226)

3. اسلام ظاهر گرا: اسلامی که ممکن است که شارع را در تمام ساحت های بشری وارد کند اما لایه های باطنی اسلام را قبول نداشته باشد.

و در همين اوان و همان عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را: يا حكم الحاد كردند، يا حكم تكفير كردند، يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند. و اين هر دواش خلاف واقع بوده. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه؛ و آنها هم محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به ما فوق الطبيعه. آنها- به خيال خودشان- ما فوق الطبيعه همه جهات هست؛ اينها هم- به خيال خودشان- احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همه‏اش بى‏جهت است.(ج 3ص 225)