به رسمیت شناختن عقاید، مراد از آزادی عقیده

بسم الله الرحمن الرحیم

  • عقیده یعنی باور و اعتقاد، یعنی آن چیزی که ایمان بدان تعلق می گیرد و پشتوانه کنش و رفتار می باشد.
  • در آزادی عقیده از زاویه فردی، انتخاب یک عقیده و باور به صورت شخصی مسئله است.
  • اما در آزادی عقیده از زاویه اجتماعی، اثرات آن عقیده در جامعه مد نظر است؛ چرا که عقیده یک فرد از مجموعه کنش ها و رفتارهای او قابل فهم است و در این لایه باید این مسئله مورد بررسی قرار گیرد که در یک جامعه تا چه میزان می توان به عقاید مختلف اجازه حضور داد.
  • آزادی عقیده غیر از آزادی بیان و عمل است چرا که بخشی از کنش های انسانی عمل و بیان می باشند. فلذا این مقوله ها غیر از یکدیگر می باشند و می شود قائل به آزادی در عقیده بود اما آزادی در بیان و عمل را نپذیرفت.
  • آزادی در عقیده از حیث اجتماعی یعنی آن که جامعه همه عقاید و باورهایی که پشتوانه کنش های انسانی هستند را به رسمیت بشناسد. رسمیت بخشی به عقاید یعنی که آن ها حق حیات و زندگی با عقیده شخصی خویش را دارا هستند و نباید به سبب عقیده شان از حقوق اولیه و اصلی زندگی محروم شوند.
  • در این جا این نکته حائز اهمیت است که ترویج و تبلیغ عقاید مختلف لزوما در حیطه آزادی در عقیده قرار نمی گیرد و با مسئله های دیگری همچون آزادی عمل و بیان در تعامل است.
  • فلذا پذیرش آزادی در عقیده فقط به معنای رسمیت بخشی به آن عقاید است نه به معنای اجازه ترویج و تبلیغ آن عقیده.

لذت آزاداندیشی در گرو آزادی عقیده

بسم الله الرحمن الرحیم

آزادی در عقیده سبب لذت آزادی در اندیشه می شود. اندیشه زمانی می تواند ارزشمند و لذت بخش برای انسان باشد که بتواند آن را در نهایت به سان یک عقیده و باور بپذیرد و کنش ها و رفتارهای خویش را به سبب آن سامان دهد.

انگیزه آزادی در اندیشه و آزاداندیشی زمانی می تواند در افراد و جامعه بروز پیدا کند که آزادی در عقیده نیز در آن جامعه پذیرفته شده باشد.

البته این نکته را باید بدان توجه کرد که تمام عقیده ها برگرفته شده از فکر و اندیشه نمی باشند، برخی از عقیده ها برگرفته شده از حب و بغض ها و عادت ها و شرایط فرهنگی می باشند لذا مراد از این که آزادی در عقیده سبب لذت آزادی در اندیشه می شود به صورت مطلق نیست. یعنی در صورتی که عقیده نشأت گرفته شده از یک اندیشه و فکر باشد این رابطه میان آزادی در عقیده و آزادی در اندیشه حکمفرماست.

با این توضیح می توان این گونه ادعا کرد که قائل به آزاداندیشی و آزادی در اندیشه باید حداقل حدی از آزادی در عقیده را بپذیرد و الا آزاداندیشی لغو می باشد. و آن حد، عقاید برگرفته شده از فکر و اندیشه می باشد.

اما دو سوال اساسی در این جا باقی می ماند؛ یکی آن که معیار و ملاک در این که کدام عقیده برگرفته شده از اندیشه است و کدام از اندیشه گرفته نشده است چه می باشد؟ و دوم آن که حد و یقف این آزادی تا چه میزان می باشد ؟ مسئله در لایه آزادی عقیده مطرح است و مراد زوایای آزادی در بیان و عمل نمی باشد.