آزاداندیشی حرکت جوهری فرد و جامعه!

فلسفه وجودی انسان رشد و تکامل است. انسان فطرتا کمال‌طلب آفریده شده است و در درون خود همواره به دنبال کمال در حرکت است. به همین خاطر هر انسانی با هر رنگ و لباس و خاکی, به دنبال رشد دادن و رسیدن به چیزی است که خودش آن را کمال می داند. به عبارتی او شیفته و شیدای کمال است. کمال چیزی است که انسان را بزرگ تر می کند، به او توسعه می دهد و توانایی‌های او را افزایش می دهد و  این بر لذت او از زندگی می افزاید. همه انسان‌ها در این حقیقت مشترک‌اند, تفاوتها در تشخیص مصداق کمال‌هاست. تعریف افراد از کمال مختلف است. همه انحراف نیز از این اشتباه شروع می شود.

کمال خواهی, یعنی قانع نبودن به وضع موجود و تلاش برای دست کشیدن از وضع موجود و به دست آوردن وضعیتی بهتر. یعنی دگرگون شدن و حالتی نو یافتن. خدای متعال انسان را چنین توصیف می کند:  «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»  انسان سخت دوست‌دار خیر است.

پس اگر اهل توحید تلاش کنند که خیر خودش را نشان بدهد انسان ها همه طالب اویند. «ویثیروا لهم دفائن العقول» قرار نیست ما نشان بدهیم، بناست او پیدا کند، او انتخاب کند. جامعه ای که می تواند همیشه درحال تکامل باشد که مدام درحال تفکر و رسیدن به کمال بالاتر باشد. این یعنی تحول.  آزاداندیشی, رکن اصلی, پایه و اساس تحول‌خواهی انسان است. زیرا تحول‌خواهی; یعنی به دنبال دگرگونی وضع موجود بودن, و حرکت به سمت فهم‌هایی که بهتر از وضع موجود است. در فضای بسته ای که امکان آزاد‌اندیشی وجود ندارد, افراد چنان شیفته وضع موجود می شوند که بهتر از آن را تصور نمی کنند, یا باور نمی کنند که چیزی بهتر از آن باشد. ایجا نقطه آغاز عقب‌گرد انسان تحول خواه است.

ظرفیت تربیتی فرهنگ

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (نساء ، 97)
در این آیه شریفه گناهکاران عرضه می دارند چون ما در محیط گناه آلود بودیم و ضعیف بودیم و نمی توانستیم خلاف فضای فرهنگی حاکم بر محیط زندگی خود عمل کنیم، دچار گناه شدیم.
شاید در نگاه اولیه به نظر برسد این عذر پذیرفته است، اما پاسخ ملائکه به آنها این است که آیا زمین خدا وسیع نبود، که مهاجرت کنید در آن؟
شما می توانستید از محیط گناه خارج شوید و در محیط دیگری فرهنگ صحیح را حاکم کنید و براساس آن زندگی صحیح و پاکی داشته باشید.
این آیه شریفه ظرفیت تربیتی فرهنگ را به ما یادآوری می کند. ما معمولا به استفاده از ظرفیت تربیتی فرهنگ توجه نداریم؛ گرچه معمولا به صورت ناخودآگاه از آن استفاده می کنیم.
استفاده از ظرفیت تربیتی فرهنگ به این معناست که فرهنگی را ایجاد و در محیط حاکم می کنیم و وقتی یک نفر وارد فضا می شود، از آن فرهنگ متأثر می شود.
مثلا کسی که وارد هیئت می شود، فرهنگ حاکم بر هیئت را می پذیرد و همه مراحل مراسم عزاداری یا جشن را پذیرفته و طبق اقتضای آن عمل می کند.
مثلا هیئتی که تازه تأسیس می شود، مداح و میاندار هیئت باید تلاش بسیاری کنند، تا به سینه زنان شیوه سینه زدن و مراحل سینه زنی را آموزش بدهند و به صورت عمومی و همگانی اجرا شود. اما پس از تبدیل شدن این نکات به فرهنگ در هیئت، کسی که تازه وارد هیئت می شود، همه اینها را یکجا می فهمد و می پذیرد.
نمونه ای از استفاده کردن از ظرفیت تربیتی فرهنگ حتی بدون توجه این است که مکان های مورد استفاده عموم که با کاربری غیر اسلامی (مستقیما هویت اسلامی ندارد) ساخته می شود، مثل سینماها، درمانگاه ها، کتابخانه ها و … حتما یک نمازخانه هرچقدر کوچک دارد.
حتی گاهی فرهنگ سازی باعث می شود بودجه ای به سمتی هدایت شود و اتفاقی جدی در آن زمینه رقم بخورد.
در امور فرهنگی و تربیتی هم، باید به این ظرفیت عظیم فرهنگ توجه داشته باشیم.
به نظر می رسد در امور فرهنگی این موضوع با گفتمان سازی (ایجاد خواست و زمزمه عمومی) و در امور تربیتی با ایجاد دالان تربیتی می توانیم استفاده بهینه کنیم.

اقتدار و گستردگی فرهنگ + یک مثال

انسان در این عالم تنها نیست و در میان موجوداتی بیشمار زندگی میکند. تقسیم آنها به جمادات و نباتات حیوانات شاید کلی ترین دسته بندی از این همسایگان مادی انسان باشد که حکما انجام داده اند. همه ما به هزاران دسته بندی بالفعل و بالقوه ذیل این سه دسته واقف هستیم و نیازی به تفصیل نیست.
انسان اشرف موجودات عالم است و میتواند با هر یک از این موجودات نسبت برقرار کند و انها را به استخدام خود در آورد. او میتواند یک موجود را منقرض کند و یا از انقراض نجات دهد. میتواند اورانیوم را به ابزار کشتار جمعی تبدیل کند، میتواند فیل را اهلی کند و …
نسبتی که انسان با هرکدام از این موجودات میگیرد، به آنها معنای انسانی میبخشد و ان را در دایره مفاهیم انسانی وارد میکند. معنای انسانی است که یک سنگ را حجرالاسود میکند و یک سنگ را کتیبه هخامنشی و سنگ دیگری را کفپوش حمام !
اگر همین دایره مفاهیم و معانی انسانی را فرهنگ بنامیم، آنگاه همه موجوداتی که با انسان نسبت میگیرند را میتوان دارای یک هویت فرهنگی دانست که البته به نسبت هر موضوع از غناهای متفاوتی برخوردار هستند.
یکی از نشانه های درک وجود معنای فرهنگی ، وسعت فرهنگی و غنای فرهنگی، پدیده ای به نام “نامگذاری” یا “تسمیه” است.
اینکه موجودی در یک زبان مورد تسمیه قرار بگیرد یا نه ، نشانه نسبت یا عدم نسبت مستقل فرهنگی اهالی این زبان با آن پدیده است. مثلا همین واژه فرهنگ، از دیرباز در زبان فارسی حضور داشته و ظاهرا به همین معنای پیچیده اجتماعی به کار برده میشود، اما چنین پدیده ای در زبان انگلیسی معادل ندارد و کالچر تنها به آداب و رسوم ظاهری دلالت دارد. این بدان معناست که اهالی زبان و فرهنگ فارسی با پدیده فرهنگ نسبت داشته اند. یا مارماهی حتی در روایات اهل بیت(ع) به صورت همین کلمه فارسی به کار برده شده است و معادل عربی نداشته است. علت ان نیز انحصار شغل ماهیگیری در میان اهل فارس در آن دوران بوده است.
اینکه این نامگذاری، علی رغم وجود معادل، به زبان های دیگر نیز سرایت بکند یا نه ، نشانه سیطره و نفوذ فرهنگی صاحبان آن فرهنگ و زبان است. این مسئله نیز مصادیق بیشماری دارد.
اینکه چه نامی را در این نامگذاری استفاده کنند نیز نشانه نظام اولویت ها و یا کیفیت نسبت گیری اهالی آن زبان و فرهنگ با آن پدیده است. مثلا در یک فرهنگ با یک گیاه نسبت ادبی گرفته میشود و نام آن قاصدک گذاشته میشود و در فرهنگ دیگر با همان گیاه نسبت دارویی گرفته میشود و نامی که به خواص دارویی آن اشاره دارد، روی گیاه گذاشته میشود.
نامگذاری ابتدایی ترین نسخه کاری است که انسان میتواند در فضای فرهنگ انجام بدهد و ایجاد سنت، ایجاد نماد، ایجاد شعائر و حتی ایجاد قانون در امتداد همین مسیر تعریف میشوند.
آزاداندیشی نیز اگر بخواهد حضور مهیمن در جامعه داشته باشد و بساط دگم اندیشی و کفر اندیشه را برچیند و حق را مزدهر نماید، ناچار از قرار گرفتن در افق فرهنگ خواهد بود.
پ.ن :
در قرن 17 روشنفکران ملحد اروپایی که داعیه دار اصطلاح “Freethought” که شاید معنای فکر آزاد بدهد بودند ، یکی از اقسام گل بنفشه را بعنوان نماد فکر آزاد مطرح کردند . چرا که معتقد بودند این گل شبیه چهره انسانی است که غرق در فکر است! سپس تمثال این گل را روی لباس های خودشان نصب میکردند. نام آن گل را هم peensy که در زبان فرانسوی به معنای فکر است گذاشتند. امروز نام رسمی این گل، همان پنزی است.
جال اینکه شما هرچقدر در مننابع فارسی اینترنت جستجو کنید اثری از این ماجرا پیدا نخواهید کرد. فقط فارس زبانانی را خواهید دید که بدون اینکه معنایی بفهمند به این گل میگویند گل پنزی !

فرهنگ‌سازی یا تربیت آزاداندیشی

فرهنگ سرشار از ظرفیت‌های تربیتی است و معمولا به خاطر ندیدن این ظرفیت‌های تربیتی در فرهنگ، از آن استفاده نمی‌شود و یا اگر احیانا هم توجهی شود به خوبی استفاده نمی‌شود؛ البته در جهت عکس آن در امور تربیتی وجود دارد؛ در تربیت، ظرفیت‌های ضد تربیتی فرهنگ دیده می‌شود و مربی‌ها معمولا متوجه آن هستند و آن را در نظر می‌گیرند.

در تحقق و رقم زدن مقوله‌ی آزاداندیشی هم مسئله به همین نحو است؛ هنگامی که از فرهنگ‌سازی و به خصوص از مسیر گفتمان‌سازی آزاداندیشی سخن به میان می‌آید معمولا کسانی که ذائقه‌ی تربیتی دارند این مسیر را درست نمی‌دانند و به دنبال رقم زدن آن صرفا از راه تربیتی هستند؛ معمولا اشکال می‌شود که باید در زمانی که افراد تربیت می‌شوند -به خصوص در آموزش و پرورش- آزاداندیشانه تربیت شوند و راه حل را در اصلاح مدارس و شیوه‌های تربیتی و آموزشی می‌بینند.

هنگامی که آزاداندیشی فرهنگ شود و به عنوان یک «گفتمان» در جامعه منتشر شود، این جا نه تنها کار‌های تربیتی آن سهل‌تر و مسیر آن هموار‌تر می‌شود بلکه بسیاری از مراحل تربیت آزاداندیشانه خود طی خواهد شد و کار مربی در تربیت کوتاه‌تر و کمتر می‌شود و حتی اگر بخواهیم اغراق کنیم می‌توان گفت شاید تا حدی بی‌نیازی از تربیت در این زمینه را هم رقم خواهد زد و اساسا اینکه بدون فرهنگ آزاداندیشی مگر امکان تربیت آزاداندیشانه وجود دارد؟ بدون فرهنگ آزاداندیشی آنقدر تربیت آزاداندیش سخت خواهد شد که معمولا از خیر آن گذر می‌شود.

حفاظت شده: مدد گفتمان آزاداندیشی به تفکر و حق خواهی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

تلاشی برای آشنایی با ظرفیت های تربیتی فرهنگ

بسم الله الرحمن الرحیم

تلاشی برای دریافت منظور از ظرفیت های تربیتی فرهنگ

در تعریف تربیت گفته اند : «تربیت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به‌شخص مورد تربیت، تا بتواند استعدادهای نهفته‌اش را در تمام ابعاد وجودی خویش به‌طور هماهنگ پرورش داده و شکوفا سازد و به‌سوی هدف و کمال مطلوب، به‌تدریج حرکت کند.»

همچنین برخی در تعریف فرهنگ گفته اند : « “فرهنگ” تفکّر جمعی جامعه است که در پدیده‌ها و رفتارهای اجتماعی تجلی می‌یابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متاثر می‌سازد.»

با این توجه، ظرفیت های تربیتی فرهنگ چه می تواند باشد؟
استاد فلاح چنین بیان داشته اند : «شما با انجام اقدامات سنجیده ی فرهنگی میتوانید کاری را که با جد و جهد فراوان در تربیت دنبال میکرده اید اکنون با استفاده از فرهنگ انجام بدهید و در واقع “انسان هایی را جابجا کنید”»
یکی از تبلورات این مساله در آن حالت است که نسل های نو که پس از پدید آمدن فرهنگ جدید به جامعه پیوسته اند به یکباره در همان محیطی قرار میگیرند که آورده های آن در نسل های سابق با کار فرهنگی به دست می آمد اما برای ایشان جزو مختصات پایه ی آن هاست. و این می تواند یک اتفاق آگاهانه ی تربیتی محسوب شود که البته توسط نسل های قبل صورت میپذیرد برای نسل بعد است.
اما تبلورات دیگر آن به چه صورت می تواند باشد؟

در عین حال این مساله نیز شایان توجه است که اگر سه مولفه ی فرهنگ، گفتمان و مدیریت دغدغه ها را دارای رابطه ی طولی بدانیم، در واقع هر سه تای این مولفه ها دارای آثار تبیتی هستند.

این پدیده به نظر پدیده ی غریبی به نظر میرسد لذا شاهدیم که مربیان چون ظرفیت های تربیتی فرهنگ را نمیدانند نوعا از فرهنگ برای تربیت استفاده نمیکنند، هرچند البته معمولا فهرستی برعکس را دارند یعنی فهرستی از تهدیدات فرهنگ برای تربیت.

همواری مسیر آزاداندیشی

از آنجایی که برای آزداندیشی باید هزینه داد و حتی اگر به لحاظ بیرونی هم همراهی باشد باز هم باید هزینه‌های درونی داد، به راحتی عموم جامعه به سمت آن نمی‌رود؛ و حتی بعضا نخبگان هم به سمت آن کشیده نمی‌شوند؛ به هر حال وقتی از اندیشه‌های محیطی فاصله گرفته شود، حتی اگر بیان نشود که آن خود یک داستان جدا در باب هزینه دادن دارد، حتی اگر این اندیشه‌ها بروز داده نشود، فاصله‌ای که از رهگذر تفکر از اندیشه‌های محیطی می‌گیرد، همین فاصله موجب سختی و اذیت شخص می‌شود.

البته می‌توان گفت که این اذیت از جنس درد‌های ارزشمند است که خوب است همراه آدمی باشد، مانند درد انسانیت، درد دین، درد مردم و … ولی همین را هم بسیاری حاضر نیستند برای آن هزینه بدهند و متحمل این درد بشوند؛

لذا با توجه به این که جامعه به سمت آن نمی‌رود، برای تحقق و رقم خوردن آن به صورت واقعی و حقیقی در جامعه باید گفتمان آزاداندیشی بر جامعه حاکم باشد؛ برای اینکه از مرحله شعار آزاداندیشی گذر کنیم ناچاریم که دشواری این پدیده را حل کنیم و راهکار گفتمان‌سازی و به طبع فرهنگ‌سازی، از راه‌هایی است که می‌تواند مسیر را برای آزاداندیشی هموار کند.

نقش و وظیفه نخبگان در هدایت فکری جامعه

حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«لا تصلح عوامّ امّتی إلّا بخواصّها.» قيل:«ما خواصّ امّتك يا رسول اللّه؟» فقال:«خواصّ امّتی أربعة: الملوك، و العلماء، و العبّاد، و التجّار.»
عوام امت مرا جز خواص اصلاح نكند، پرسيدند: خواص چه كسانى هستند؟ فرمود: چهار دسته: سلاطين، علما، عبادت كنندگان، و تجار. (تحریر المواعظ العددیه ، على مشكينى‏ ۳۳۶)
همانگونه که در روایت فوق حضرت ۴ داشته از اقشار جامعه را به عنوان خواص ذکر می کنند و می فرمایند عوام امت به اصلاح این ۴ گروه اصلاح می شوند. این ۴ گروه، دارای ۴ عنصر قدرت، علم، معنویت و ثروت هستند و از طریق جایگاهی که به وسیله این ۴ دارایی کسب کرده اند، در جامعه تأثیر می گذارند.
«نخبگان یک ملّت تأثیر خودشان را در سرنوشت کشورشان آن وقتی میتوانند نشان دهند که آزمایشهای دشوار پیش بیاید.» ۱۳۸۵/۰۸/۱۸
«در آن شرایطی که مردم تحلیل ندارند و به سردرگمی مبتلا می شوند، نخبگان و خواص جامعه هستند، که مردم را از آن شرایط سخت عبور می دهند.»
همچنین «ایجاد یك فكر، یك گفتمان، یك جریان فكری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه میتوانند فكر ملتها را به یك سمتی هدایت كنند كه مایه ی نجات ملتها شود؛ همچنان كه خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند كه مایه ی بدبختی و اسارت و تیره روزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد.» ۱۳۹۱/۰۹/۲۱
اما «بر طبق فرمایش مولای متقیان، آن جایی که بین خواست نخبگان و خواست مردم – عامهی مردم – تعارض وجود دارد، خواست عامه ی مردم مقدم است؛ این همانی است که در نامه ی معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به این معنا تصریح شده؛ اما همیشه از این قبیل نیست. گاهی نخبگان نظرات اصلاحیای دارند که بایستی از اینها استفاده کرد.» ۱۳۸۷/۰۶/۰۲
به دلیل این نقش بی بدیل خواص، «هدف و آماج توطئه های دشمن، خواص است.» ۱۳۸۸/۰۷/۰۲
چرا که «شک خواص، پایه ی حرکت صحیح جامعه ی اسلامی را مثل موریانه از بین می برد.» ۱۳۸۸/۰۹/۲۲

اما آخرین نکته ای که در این یادداشت به آن می پردازیم، این است که نخبه باید نخبگی خود را، در خدمت تاریخ، آینده و ملّت خود قرار دهد. «وقتى فهمیدیم که این استعداد نخبگی یا این همّت مطالعه و تحقیق از کجا آمده است، میفهمیم که کجا باید خرج شود، در کجا باید هزینه شود. خداى متعال معیّن فرموده است: هُدًى لِلمُتَّقین. اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون؛ باید انفاق کنید؛ این رزق الهى است به شما، این رزق را باید انفاق کنید. انفاق رزق فقط این نیست که انسان پولى از جیبش در بیاورد و به یک مستمندى بدهد. این رزق بالاترى است، رزق باارزشترى است، انفاق آن هم باارزشتر است، باید این را انفاق کنید. انفاق رزقِ دانش این است که آن را در خدمت جامعه قرار بدهید؛ در خدمت تاریختان، در خدمت آیندهتان، در خدمت ملّتتان قرار بدهید. اینها تکلیف نخبگى را روشن میکند. انفاق این رزق به این است که آن را در راه خدا خرج کنید؛ براى خیر بندگان خدا مصرف کنید. منّتى هم نباید داشت – این را هم به شما عرض بکنیم – درست است که شما این رزقى را که خداى متعال به شما داده، صرف کسانى میکنید که عامّهى مردمند امّا خود شما هم از محصول کار و خدمت عامّه ى مردم به طور دائم برخوردارید دیگر؛ این بده بستان است. همین نانى که شما می خورید، این لباسى که شما می پوشید، این وسیله اى که از آن استفاده می کنید و با آن رفت و آمد می کنید، اینها محصول دست کیست؟ محصول دست همین کسانى است که اسم نخبه روى آنها نیست؛ آنها دارند به شما خدمت می کنند به نوعى؛ شما هم باید به آنها خدمت کنید به نوعى؛ نخبه این است. اگر چنانچه این انفاق انجام گرفت، آنوقت هدایت الهى و کمک الهى هم دنبال آن است. ببینید، در همین آیهى شریفه: هُدًى لِلمُتَّقین؛ این کتاب، به متّقین هدایت اهدا میکند. متّقین چه کسانى هستند؟ همان الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون. وقتى شما این انفاق را انجام دادید، جزو کسانى هستید که مشمول هدایت الهى خواهید شد؛ این هدایت، هم در زمینهى افزایش نخبگى است، هم در زمینه ى توفیق در نوع هزینه کردن این نخبگى است؛ هدایت می کند خداى متعال. هدایت موجب می شود در هرجایى که خلأیى وجود دارد که شما می توانید آن خلأ را پر کنید، آنجا حضور پیدا خواهید کرد؛ میدان فرق نمی کند.» ۱۳۹۳/۰۷/۳۰

جهت مطالعه بیانات رهبری در مورد نخبگان به این لینک مراجعه کنید :
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1429

چند سوال از مجلس شورای اسلامی3

7-ترک فعل
????بسیاری از قوانین و لوایح خوب و مفید در مجموعه قوانین کشور وجود دارد که وقت و توان بسیاری از مجموعه حاکمیتی کشور گرفته است لکن عمل نکردن به این قوانین باعث شده که کشور با مشکلات مختلفی رو به رو شود. مشخص است که سازوکار و قوانین موجود برای جلوگیری از ترک فعل مسئولین کافی نیست و نقص دارد. ترک فعل مسئولین متاسفانه در هر سه قوه مصداق دارد و هیچ بخشی از حاکمیت از آن در امان نمانده است. چرا برای الزام به اجرایی شدن این قوانین و مجازات ترک فعل مسئولین قوانین جدیدی که توان بازدارندگی دارند تصویب نمیشود؟
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

8-قوانین داخلی مجلس
????ما با نوعی وادادگی در فضای حاکمیتی کشور مواجهیم. تغییر و تحولات اساسی در کشور بر زمین می ماند تا جایی که به نقطه بحران میرسد. در نقطه بحران نیز کار جدی صورت نمیگیرد بلکه فقط در اندازه عبور از بحران تدبیر میکنیم. نظیر وضعیت فضای مجازی که سالها بحث آن زنده بود. مشکلات متعدد امنیتی و اقتصای و فرهنگی و سیاسی به وجود آمد و همین طور موضوع باز بود و کش آمد. سرانجام در زمان اغتشاشات مجبور به فیلتر شدیم. بعد از این همه مشکلی که برایمان ایجاد کرد هنوز یک طرح جامع برای آن نداریم و مشخص نیست فضای مجازی در نهایت چه سرنوشتی خواهد داشت. حتی در همان فیلترینگ نیز کامل عمل نمیکینم و خلاء های طرح را پر نمی کنیم. به راحتی میتوان فیلترشکن خرید! حتی برای حساب های بانکی که اقدام به فروش آن و کسب درآمد کرده اند نیز ممانعتی نداریم.
مقایسه کنیم با اقدام مشابه آمریکا در مورد سکوی «تیک تاک» که برای امنیت ملی آنها خطراتی ایجاد کرده بود. به سرعت با آن برخورد کردند و برای استفاده از فیلتر شکن نیز قوانین سخت گیرانه ای وضع کردند.
ما با نوعی وادادگی مواجهیم

اگر این 8 موردی که ذکر شد و موارد فراوانی از این دست نمی توانند در مجلس به نتیجه برسند، اساسا مجلسی که نمی تواند برای مسائل اساسی جامعه ریل گذاری کند به چه درد میخورد؟ اگر میتوانند به نتیجه برسند ولی سازو کار مجلس به نحوی ست که سرعت تصمیم گیری در این موارد اساسی در آن کند است و از همین ناحیه آسیب های زیادی به ما می رسد، آیا نباید سازو کار داخلی مجلس تغییر کند، به نحوی که بتواند با تحولات اساسی ایران که رهبری تقاضای آن را دارند همراهی کند و بلکه پیش رو باشد؟
وقتی این اصلاحات صورت نگیرد باعث میشود مجلس از جایگاه اصلی خود خارج شود و گرایش به شورای های عالی و سازوکار هایی نظیر جلسه سران قوا برای حل مسئله افزایش پیدا کند.
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

عاقبت به خیری 2

بسم الله الرحمن الرحیم

اساسا عاقبت را می توان به نوعی پیش بینی کرد؟ و یا استشمامی از آن داشت؟

شاید پاسخ منفی باشد، و برای آن بتوان شواهد قابل توجهی ارائه کرد، مثلا منقول است که حضرت امیرالمومنین(ع) نگران عاقبت به خیری خویش بوده اند و در زمانی که پیغمبر اکرم(ص) در مورد کسی که ایشان را به قتل میرساند با ایشان صحیت میکنند، سوال ایشان از پیامبر(ص) چیزی به این مضمون است که آیا در آن زمان من در طریق حق هستم؟

و شاید حتی عبارت «فزت ورب الکعبه» نیز دلالت بر رفع نگرانی ایشان با وقوع شهادتشان داشته باشد.

و یا شاید اینکه منقول است حضرت علی اکبر(ع) در هنگام خروج از مدینه وقتی پدرشان(ع) آیه ی استرجاع تلاوت میکنند از ایشان میپرسند چرا این آیه را تلاوت کردید و ایشان از اینکه این سفر منتهی به قتلشان خواهد شد خبر میدهند، سپس حضرت علی اکبر ع عرض میکنند «اولسنا علی الحق؟» نیز اشعار به همین مطلب داشته باشد.

اما چگونه میتوان تلاش کرد تا از عاقبت به شری مصون ماند؟ محافظت بر بودن در طریق مطلوب چگونه است؟
عاقبت به خیری شامل هر نوع بودن در طریق حق میشود؟ یا مثلا حتی تنزل هم میتواند مصداق عدم عاقبت به خیری باشد؟
در لسان عرف به چه پایانی عاقبت به خیری و به چه پایانی عاقبت به شری گفته میشود؟

آزاداندیشی، یک فرهنگ عمومی یا یک ملاحظه نخبگانی ؟

بعد از مطالعه گزارشی از “نظام نامه هیئت حمایت از کرسی های آزاداندیشی” که در کتاب “آزاداندیشی در ساخت تفکر” ذکر شده بود، نکاتی به نظر رسید که در زیر ذکر میشود :
1- یک نکته قوت آن است که دقت های فوق العاده ای در تنظیم متن آئین نامه ها صورت گرفته و سعی شده تا تمام ریزه کاری های مطلوب به نوعی در آئین نامه ها بگنجند. معنا و مفهوم آزاداندیشی و جایگاه آن نیز به خوبی در بند های آئین نامه ها گنجانده شده است.
2- یک نکته دیگر فضای علمی و نخبگانی متن است. این مطلب از آن جهت که نگاه را روی نخبگان متمرکز میکند هوشمندانه و شایسته است، زیرا تا نخبگان یا لااقل بخشی از نخبگان یک جامعه پای کار یک گفتمان نباشند، عملیاتی نخواهد شد.
اما با ملاحظه دو نکته این مطلب نقطه ضعف بشمار خواهد رفت :
نخست آن که هیچ مرکزی عهده دار نشر آزاداندیشی بین عامه مردم نیست. وزارت علوم مخاطب مخصوص خودش را دارد و حوزه های علمیه نیز به همین ترتیب. هیئت حمایت نیز همان دو قشر نخبگان و اساتید و نظریه پردازان حوزوی و دانشگاهی را مخاطب آزاداندیشی قرار داده و برای ایشان آئین نامه طرح نموده است.
البته شاید گفته شود که این از آن باب است که اگر نخبگان قوم پای در عرصه آزاداندیشی بگذارند عموم جامعه نیز متاثر از ایشان، آرام آرام اینگونه خواهد شد.
نکته دوم : تبعیت مردم از نخبگان خود به خود اتفاق نمی افتد. باید عزم و اراده ای در نخبگان نباشد، عزم و اراده نیز پس از شناخت و معرفت پدید می آید. شاید لازم بود تا بجای اینکه نخبگان را مجری ایده آزاداندیشی در نظر بگیریم، لااقل گروهی از آنان را گفتمان ساز و به نوعی مبلغ آزاداندیشی بدانیم و همچنین فحوای آزاداندیشی را برای آنها واضح کنیم. فرهنگ جامعه ممکن است در حوزه و دانشگاه تولید شود، اما آنچه توسط گروهی فهم شده و فقط در حوزه و دانشگاه مصرف میشود هرگز فرهنگ جامعه نیست و نخواهد بود.

منطق بعنوان تنها معیار آزاداندیشی

آزاداندیشی را مساوی با رهایی از هرگونه قید و محدودیت و چارچوب به جز عقل و منطق دانستیم.
طبیعتا گفتگوها و پویش های فکری فراوانی را نیز در موضع قبل از این تعریف و زمینه های آن و همچنین در موضع پس از ان تعریف و نتایج و ثمرات آن میتوان به راه انداخت.
اما پس از تعریف، و پس از اذعان به حسن و مطلوبیت آزاداندیشی، پرسش دیگری در مقام عینیت مطرح خواهد شد ؟
آیا اساسا هر موضوعی صلاحیت اینکه مورد آزاداندیشی قرار بگیرد دارد ؟ به عبارت دیگر میتوان گفت بعضی موضوعات شأن آزاداندیشی دارند و برخی دیگر اینطور نیستند ؟ آیا در انتخاب موضوع برای آزاداندیشی آزاد هستیم یا اینکه اینجا قواعد محدود کننده ای وجود دارد ؟
پاسخ ابتدایی که به ذهن میرسد این است که با توجه به تعریف ما، در این مقام نباید هیچ محدودیتی وجود داشته باشد، زیرا ما تنها قیدی که برای اندیشه به رسمیت شناخته ایم، تبعیت از منطق بود. منطق نیز در مقام اندیشه چیزی جز ملاحظات روشی جهت جلوگیری از مغالطه ارائه نمیکند و در مقام انتخاب موضوع اندیشه علی الظاهر پیشنهادی ندارد !
اما دقیق تر این است که بگوییم خود فرایند انتخاب موضوع نیز اندیشه است. علاوه بر آن نه منطق و نه اندیشه هیچکدام منحصر به قواعد برهان نیستند. منطق برای صناعات بشری خمسه قواعد ارائه میکند و به نظر میرسد خطابات و جدل نیز همراه با برهان در دایره اندیشه وارد شوند.
اساسا با همین توضیح است که پای اندیشه به فراتر از برهان باز میشود و تفاوت خود با فلسفه را نشان میدهد.
در نتیجه فرایند تائید صلاحیت موضوعات آزاداندیشی میتواند بصورت منطقی پیش برود و این منطق لااقل استدلال های جدلی را نیز داخل در موضوعات دارای شأن اندیشه مینماید.
درباره روش اندیشه نیز همین مطالب را میتوان تکرار کرد و اذعان نمود که روش اندیشه اعم است از روش برهان و جدل و بلکه مواردی دیگر
لذا در مقام آزاداندیشی که مقید به منطق است میتوان مشهورات را نیز دارای حجیت دانست.
اگر مشهورات را بعنوان بخشی عمده از روش آزاداندیشی بشمار بیاوریم، فضای آزاداندیشی دگرگون خواهد شد و ثمرات متنوعی را میتوانیم مشاهده کنیم.
یکی از این ثمرات این است که میتوان گفت: میشود آزاداندیش بود و در عین حال تقلید نمود زیرا کسب تخصص مانع روند روزمره زندگی فرد خواهد شد. گفتن این گزاره هم خارج از چارچوب آزاداندیشی نیست.

حفاظت شده: ظهور اسم آزاداندیشی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

آزاد اندیشی پدیده‌ای گفتمان‌ساز!

بسم الله الرحمن الرحیم
آزاد اندیشی پدیده‌ای گفتمان‌ساز
برای ما فرهنگ پدیده ای بسیار جدی است. شاید برای کسانی که دغدغه اجتماعی دارند مهم ترین مسئله است. بقول حضرت آقا فرهنگ مانند اکسیژن است و در آن تنفس میکنیم. فرهنگ برای انقلاب ما اصالت دارد. در واقع ما از تمام ظرفیت های سیاسی، اقتصادی و امنیتی و … استفاده می کنیم تا فرهنگ را بهبود بخشیم.
یکی از بهترین راه ها و روش های فرهنگ سازی ایجاد گفتمان است. در واقع یکی از قاهرترین مسیرهای فرهنگ سازی، گفتمان سازی ست. ما با ایجاد یک گفتمان قدمی بزرگ برای تبدیل شدن آن موضوع به فرهنگ عمومی برداشته ایم. اما گفتمان سازی در یک موضوع و اینکه یک معرفت را تبدیل به مطالبه و زمزمه در بین مردم کاری بسیار زمان بر و پر زحمت است.
زمان بر بودن و پرمشغله بودن گفتمان سازی نشان از آماده نبودن بستر برای این پدیده می باشد. به نظر یکی از بهترین و شاید بهترین بستری که می توان در آن گفتمان سازی کرد زمانی ست که آزاداندیشی بین مردم تبدیل به گفتمان شده باشد. در بستر آزاداندیشی و حقیقت طلبی گفتمان سازی بسیار راحت تر و سهل تر است چرا که مردم دنبال حقیقت هستند و این حقیقت است که جلوه گری می کند.

نخبگی و فرهنگ سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی حوادث فرهنگ میسازند
گاهی اقشار کمتر تاثیرگذار با انجام یک سری اعمال در طول مدت مثلا ده سال یک مساله را تبدیل به فرهنگ میکنند مثلا جشن تکلیف میگیرند

لزوما هم حضور نخبگان و پیشتازی نخبگان در آن نیست…

اماطبیعت فرهنگ سازی چگونه است؟ نقش آفرینی نخبگان در فرهنگ سازی چیست و چه میزان است؟

در فرمایش استاد آمده است که «برای شکل گیری یک فرهنگ باید نخبگان جامعه تصمیم قاطعی درباره ی مرتبت آن و میزان نیاز جامعه به آن بگیرند.»

در این میان دقت در تعریف نخبه هم مساله ی مهمی است.

به نظر میرسد نخبگی مورد نیاز برای فرهنگ سازی تناسب زیادی با سطح کار فرهنگی مد نظر دارد؛ کار فرهنگی در سطح ملی با کار فرهنگی در سطوح دیگر بالطبع و بالتبع سطوح متفاوتی از نخبگی را طلب میکند. اما اگر محل بحث ما در مورد اقدامات فرهنگی در سطح ملی است پس باید گفت نخبه فرهنگی کسی است که بتواند از منظر صلاحدیدهای اندیشه ی اجتماعی و اندیشه ی راهبردی و با اشراف کافی بر صحنه (ی فرهنگی و…) یک تشخیص بدهد و آن را توصیه و تجویز کند. ( به همین نسبت، صلاحدیدهای مورد نیاز برای کارهایی در سطوح خرد تر نیز لازم هستند)

 

عاقبت به خیری

بسم الله الرحمن الرحیم

مسیر عاقبت به خیری و عاقبت به شری را چگونه میتوان مورد رصد و ارزیابی قرار داد؟
من البته نمیخواهم اقای نصیری را از این منظر که عاقبت به خیر شده اند یا نشده اند قضاوت کنم، چرا که ایشان قطعا هنوز به عاقبت زندگی شان نرسیده اند، اما به نظر میرسد شرایط فعلی شان در قیاس با شرایط گذشته شان تغییر اساسی کرده است که ما وضعیت جدیدشان را نمیپسندیم و فکر میکنیم این وضعیت از لحاظ معیار های اسلامی قابل نقد است.

این واقعه انسان را در فکر فرو میبرد که مساله ی عاقبت به خیری را چگونه باید پیگیری نمود؟

امروز در رزنامه جوان به اقای نصیری انتساب داده بود که گفته است وقتی در سال ۷۶ به خاطر افشای فساد وزارت پست و تلگراف دادگاهی شد، انتظارش این بود که رهبر انقلاب کل قوه قضائیه را محاکمه کند و، چون نکرد، آنجا بود که از رهبری بریده و جدا شده است!

آقای علیزاده هم تحلیلش این بود که پشت سر همه ی این حرفهای قابل نقد اقای نصیری یک چیز نشسته آن هم بغض سید علی خامنه ای است.

شاید مساله ی حب حضرت آقا و رابطه ی قلبی با ایشان یکی از مهم ترین مسائل تعیین کننده در این راستا باشد.

یادم افتاد که شهید سلیمانی نیز فرمود : والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه ی قلبی و دلی با این حکیمی است که سکان این انقلاب را در دست گرفته است …

 

آیا آزاداندیش می تواند مؤمن باشد؟

اگر خود را آزاداندیش بدانیم و آمادگی داشته باشیم برای اینکه سخنان جدید و نو را پذیرفته و طبق آن دستگاه شناختی و ادراکی خود را اصلاح کنیم، آیا می توانیم مؤمن باشیم؟
ایمان حالت قلبی است، که انسان مؤمن در آن حالت قلبی که به شدت نسبت به آن متعصب است، هیچ شکی در درون خود راه نمی دهد؛ اگر هم با اندیشه ای مخالف با ایمان خود مواجه می شود، پیش فرض او در آن حالت، رد نظر مقابل است. در اینصورت، این سوال مطرح می شود که پس چگونه انسان مومن می تواند آزاداندیشانه بیاندیشد؟
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که انسان آزاداندیش در عین حالی که آزادمنشانه با موضوعات مختلف برخورد می کند و تلاش می کند با موضوعات مختلف کاملا با صفت حق طلبی مواجه شود، اما به هیچ عنوان دچار شکاکیت، نسبیت گرایی و پلورالیسم دینی نمی شود؛ چرا که در هر لحظه جمع بندی واضحی دارد.
اینکه به ما می فرمایند:«لا تنقض الیقین بالشک» ، قاعده ای است مربوط به مواجهه دائمی ما در کل زندگی با شبهاتی که مطرح می شود. شریعت از ما می خواهد که یقینیات خود را با شک هایی که مطرح می شود، کنار نگذاریم.
آزاداندیش نیز، در عین آزاداندیشی کاملا جزم اندیش است و در عین حال، با اندیشه های جدیدی که مطرح می شود، بدون تعصب برخورد می کند.
در واقع آزاداندیش با مواجه شدن با اندیشه جدید یک مرتبه همه دستگاه شناختی و ادراکی خود را مطابق با آن نظریه بازخوانی می کند و یا گزاره ای را می پذیرد و یا آن را با استدلال های متقن رد می کنند

دایره شمول گفتمان آزاداندیشی

گفتمان آزاداندیشی مشتمل بر چه چیز‌هایی است؟

دایره شمول آن معرفتی عمومی و فراگیر، چه چیز‌هایی را در برمی‌گیرد؟

چیستی

چرایی

چگونگی

لوازم

احکام

اخوات

مشتقات

نتیاج

اهداف

 

به نظر می‌رسد که گفتمان آزاداندیشی مشمول چیستی آزاداندیشی می‌شود و تا حدودی چرایی را هم می‌توان پذیرفت؛ امّا در خصوص «چگونگی» نیاز به تامل بیشتر هست؛ ابتدائا باید روشن شود که منظور از چگونگی، چگونه یک فرد آزاداندیش بودن و در مقام اندیشیدن چگونه آزادانه عمل کردن است یا اینکه منظور از آن چگونگی تحقق آزاداندیشی است یا هر دو؟

همچنین در مورد دیگر مواردی که در فوق شمرده شده است نیاز به تامل هست و البته شاید بتوان گفت که گفتمان کردن نتایج و حتی اهداف آزاداندیشی نیز تاحدی مورد پذیرش است و این به رقم خوردن آزاداندیشی به حمل شایع بسیار کمک خواهد کرد.

نکته پایانی این است که بر این موارد ذکر شده می‌تواند افزود و موارد ذکر شد تنها از باب نمونه و در یک بارش فکری اولیه نگاشته شده است.

چند سوال از مجلس شورای اسلامی2

????چند سوال از #مجلس_شورای_اسلامی:
(ادامه)

4-شفافیت آرای نمایندگان
????طرح شفافیت سه قوه و از جمله ی آن شفافیت آرای نمایندگان از جمله وعده هایی ست که از شروع مجلس کنونی و حتی در تبلیغات انتخابی داده شده و بسیار پر تکرار بوده است. با وجود بررسی های فراوان با کمال ناباوری می بینیم مسئله ای در این حد بعد از 4 سال به نتیجه نرسیده و هنوز مردم نمی توانند بر عملکرد نمایندگان خود نظارت کنند.
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

5-مالیات بر عایدی سرمایه
????طرح مالیات بر عایدی سرمایه از جمله طرح هایی است که خود مجلسیان میگویند برای اوضاع کنونی کشور و برای سامان دهی بازار خودرو، ارز، اجاره و خرید و فروش منزل ضروری است و این کالاهای مصرفی را از ردیف کالای سرمایه ای خارج میکند. لکن مدت هاست که بررسی و تصویب این طرح در مجلس در دست بررسی است و در کمال ناباوری می بینیم نمایندگان مجلس به خاطر قیمت خودرو در بازار ( نه قیمت کارخانه ای آن) وزیر محترم را بازخواست و استیضاح میکنند. در حالی که کنترل قیمت بازاری خودور در دستان خود نمایندگان و محتاج تصویب قانون است. اخیرا بعد از استیضاح وزیر صمت و در سال آخر مجلس ظاهرا مجلس محترم قانون مالیات بر عایدی سرمایه را به تصویب رسانده است و باید ببینیم در مقام اجرا چقدر متقن است.

6- ارتقای امنیت جامعه
????قوانین کشف جرم و تخلف و همچنین روش های محاکمه ی مجرم و متخلف و مجازات آنها مصوب چندین سال پیش است و نیاز به ارتقای جدی دارد. روش های موجود دست پلیس، قاضی، ضابطان قضایی و نیرو های مردمی را برای کشف جرم بسته است و از طرفی بعد از کشف جرم نیز مجازات ها در بسیاری از موارد بازدارنده نیست و نمی تواند انگیزه مجرم و متخلف را برای عدم عبور از قانون بکاهد. از طرفی قوانین از پلیس، ضابط قضایی و آمر به معروف حمایت کافی ندارد و بیشتر برایشان دردسر درست میکند. لذا برای بازگشت امنیت و آرامش به جامعه اصلاح این قوانین ضروری است.
در بعضی از موارد نیاز است مجازات از قاضی به دست پلیس و ضابطین قضایی سپرده شود. مثلا در جایی که خودرو تخلف راهنمایی و رانندگی انجام میدهد راننده جریمه میشود ولی در صورتی که عابر پیاده تخلف کند پلیس نمی تواند او را جریمه کند. همچنین است در موارد تعدی به محیط زیست، روزه خواری، کشف حجاب و….. همگی باید به قاضی و دادگاه ارجاع شود و ساز و کار جریمه اشخاص توسط ضابط قضایی وجود ندارد و این روش عملا برخورد با این متخلفین یا مجرمین را غیر ممکن کرده است.

بعد از ماجراهای اخیر در خصوص کشف حجاب، مجلس در 23 اسفند از قوه قضاییه درخواست کرد که برای خلاء های قانونی موجود لایه بدهد و تعیین کرد که اگر تا 14 فروردین قوه قضایه این کار را نکند خود مجلس طرح می آورد. قوه قضاییه لایحه ای نداد ( حداقل رسانه ای نشد) و بر همان روند مخدوش گذشته اصرار کرد و بعد از 14 فروردین از مجلس نیز خبری نشد!
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

(ادامه دارد)

جای پای محکم اسلام در آزادی

هالید کربن کاشف عنصر کربن جمله ای بسیار متین و عاقلانه ای دارد که من بارها در مناظرات و مباحثات از این استدلال استفاده کرده ام….
ایشان می گوید: «اگر دین محمد(ص) از جانب خدا نبود، هرگز جرأت نمی کرد که مردم را به علم دعوت کند». این جمله استدلال بسیار دقیقی دارد آن این است که؛ کسی می تواند«دعوت» به علم آموزی و جست و جو برای رسیدن به حقیقت کند که خودش به حقیقت رسیده باشد وگرنه دستش برای دیگران رو می شود.
اسلام علم آموزی و حقیقت طلبی را بر هر مرد و زن مسلمانی واجب کرده است. جای پای اسلام محکم است که میتواند به آن تکیه کند. اسلام به تمامه توحید است و هیچ حقیقتی بالاتر از توحید در عالم نیست. لذا اسلام با تمام وجود پای حقیقت طلبی ایستاده است.
این خیلی مهم است که در هیچ کجای از دین لوی آزادی انسان برای اندیشیدن سد نشده است فقط اندیشه در واکاوی ذات حق تعالی ست که آنهم توصیه شده برای اینکه عقل عاجز از شناخت آن است.
ما غرق در شریعتیم و با این شریعت بزرگ شدیم و ملتفت نیستیم که این شریعت چوب حراج به ناموس خود زده و از شما خواستار تفکر در باره ستون خیمه اش است حتی منزلگاه شک در توحید را ارج می نهد. اما آن را منزلگاه خوبی برای توقف نمی داند. این برای یک مکتب فوق العاده است. به نظر خدای متعال اول حامی آزاداندیشی و حق طلبی ست.